يادي از بانوي آواز ايران
آري قمر آن قمري خوشخوان طبيعت
داريوش پيرنياكان
14مرداد ماه سالگرد درگذشت بانوي آواز ايران، قمرالملوك وزيري بود. اين نوشتار رصدي اجمالي است بر آنچه اين خواننده را از ديگر خوانندههاي زن ايران متمايز كرد و نامش را بر تارك موسيقي ايران نشاند. پيش از قمرالملوك وزيري خواننده زني كه در عرصه عمومي به اجراي موسيقي بپردازد وجود نداشت. يكي از مهمترين تاثيرات قمر در همين بود كه موسيقي زنان را به عرصه عمومي آورد؛ عرصهاي كه با اجراي اولين كنسرتهاي او در گراند هتل تحقق يافت. قمرالملوك وزيري با اين رفتار اثر بسيار عميقي بر جامعه زنان زمانه خودش گذاشت چنان كه از اين حيث او را ميتوان حقيقتا پيشرو دانست. قمر گذشته از شخصيت و تاثير اجتماعياش، در زمينه خوانندگي نيز بسيار برجسته و صاحب بيان بود. ما در مواجهه با او ديگر با يك هنرمند متوسط روبهرو نيستيم كه توانسته باشد به واسطه تاثير اجتماعي و شكل حضور در عرصه عمومي براي خود جايگاه ويژهاي دست و پا كند، ما با هنرمندي روبهرو هستيم كه پيش از همه اين موارد يك خواننده برجسته و تمام عيار است.
نگاهي گذرا به تاريخ موسيقي معاصر ايران نشان ميدهد كه نه پيش از قمر، نه هم عصر او و نه حتي پس از او خوانندگان زن نتوانستند با چنين كيفيتي آواز را اجرا كنند. اگرچه ما در طول تاريخ خوانندگان زن بسيار خوبي مثل ايرانالدوله، روحانگيز، ملوك ضرابي و غيره داشتيم اما حقيقت اين است كه هيچ يك از آنها نتوانستند از منظر صدا و كيفيت اجرايي به جايگاه هنري قمر دست يابند. صداي قمر از هر نظر بيعيب است؛ اداي شعر، انتخاب شعر، تحريرها همه شمرده و بهجا است. از انواع تحريرهاي آوازي استفاده ميكند و فقط از يكي دو نوع و شيوه بهره نميگيرد. او در هنگام اجراي آواز فضاي دهانش را طوري انتخاب ميكند كه بسيار گرم است. مدهايي كه روي كششهاي مختلف انجام ميدهد بسيار حساب شده است و در مجموع صداي ششدانگي دارد. يعني هم گستره بم را خوب ميخواند، هم زير و هم ميانه.
اگر به دوران پس از قمر توجه كنيد درمييابيد كه اتمسفر عمومي جامعه موسيقي به گونهاي بود كه همه را به سمت توليد انبوه سوق ميداد. همين مساله موجب شد خوانندگان زن نتوانند مدارجي را كه بايد، طي كنند. تقريبا در سالهاي آخر دوره پهلوي خوانندگاني مثل پريسا و هنگامه اخوان تلاش كردند تا با همان رنگ و نگاه موسيقايي قمر در عرصه اين هنر گام بردارند و انتظار ميرفت راه او را ادامه دهند اما پس از انقلاب در اين مسير انقطاعي پيش آمد كه براي خوانندگان زن محدوديتهايي در پي داشت. شايد اگر اين انقطاع نبود، امروز با خوانندگان صاحبسبك ديگري مواجه بوديم اما مساله مهمتر آنجاست كه حتي در اين صورت هيچكس نميتوانست جاي خالي صداي قمر را پر كند. او خوانندهاي بود كه در هنرش توانست قلههاي بسياري را از آن خود كند و يك تنه بالاي آنها بايستد چنان كه بعد از او همه كوشيدند راهشان را تحت تاثيرش ادامه دهند.
علاوه بر اين براساس مستندات باقي مانده از نوازندگان ايران و آنچه در كتابها نوشته شده، به هيچوجه نميتوان نقش مرتضيخان نيداوود را در شكلگيري شخصيت هنري قمرالملوك وزيري ناديده گرفت چنان كه در زندگينامه اين خواننده هم آمده: مرتضيخان كه در همسايگي قمرالملوك زندگي ميكرد، با شنيدن صداي او پيشنهاد تعليم موسيقي به او داد. البته قمر در اين راه از آموزههاي هنرمندان ديگري نيز بيبهره نبوده است؛ هنرمنداني مثل مرحوم طاهرزاده كه از خودش نقل ميكنند زماني كه براي اولينبار صداي قمر را از طريق صفحههاي موسيقي شنيده، تصور كرده خودش است كه ميخواند. بنابراين پيداست كه تحريرها و شيوههاي خوانش آوازي قمر تا چه حد به طاهرزاده شباهت داشته. او بعدها از آنجا كه خوانندگان آواز، تصنيف نميخواندند از ميرزاقليخان تجريشي در زمينه تصنيفخواني تعليماتي گرفت و در اكثر آثاري كه از او باقي مانده آوازش را تار مرتضي خان نيداوود همراهي ميكند و يا ارسلان درگاهي.
يكي ديگر از ويژگيهاي منحصربهفرد قمرالملوك وزيري آزادگي است. او به معناي حقيقي كلمه انساني آزاده و نوعدوست بود چنان كه بخش اعظمي از درآمد خود را صرف كمك به افراد نيازمند ميكرد. در تاريخ موسيقي معاصر ايران هم به نقل اساتيد برجسته آمده كه قمر كودكان زيادي را تحت سرپرستي خود داشت و حتي بيشتر آنها را روانه خانه بخت كرد. من يك بار از زبان مرحوم نيداوود شنيدم كه تمامي درآمد كنسرت همدانش را يكجا به خانوادههاي تهيدست بخشيد اين در صورتي است كه در هنگام مرگ با آنكه سن زيادي نداشت از وضعيت مالي خوبي هم برخوردار نبود.
بنابراين در مرور زندگي هنري قمرالملوك وزيري با شخصيت برجستهاي (هم در زمينه اجتماعي و هم هنري) مواجه هستيم كه تمامي ويژگيهايش ذاتي بود و تلاشي براي آنكه وجيهالمله جلوه كند، نميكرد. ذات مردم دوست قمر از او انساني ويژه ساخته بود كه در روزگار نبود رسانههاي رنگ به رنگ باز هم از ديدهها پنهان نميماند.