عامهپسند
حسن لطفي
دوستي دارم كه بازيگر نمايشهاي كمدي است. آن هم از آن نوعي كه بعضي از منتقدان با انگ بازاري و عامهپسند سعي ميكنند از گردونه هنر خارجش كنند. دوست بازيگرم از ابتدا بازيگر اين نوع نمايشها نبود. به قول خودش غم نان معروف از تئاترهاي فاخر و نمايشنامههاي استريشندبرگ، ميلر و ديويدممت به داخل نمايشنامههاي قمر خانم و همسر خسيسش، صمد و ممد و... پرت كرده است. اولش چندان دل خوشي از اين پرتاب نداشت. خجالت هم ميكشيد. اما به تدريج نظرش تغيير كرد. چند روز پيش كه با هم حرف ميزديم، حالش بهتر بود. ميگفت از اينكه صداي قهقهه مردم در سالن ميپيچد، خوشحال است. تعريف ميكرد كه خيلي شبها عدهاي از تماشاچيان برايشان گل ميآورند و به خاطر خنداندن مردم از آنها تشكر ميكنند. يكبار هم وقتي براي كاري به ادارهاي رفته بود يكي از كاركنان آنجا كارش را سريع راه انداخته بود و به او گفته بود كسي كه باعث شادي مردم ميشود نبايد معطل شود. ظاهرا بيننده ثابت هم كم ندارد. عدهاي هر چند شب يكبار بليت ميخرند و ميآيند تا يك ساعت و نيمي بخندند. خودش هم از اين اتفاق راضي است. ميگفت شبها راحتتر ميخوابد. از حرفهايش خوشحال شدم. با آنكه آدم تماشاي چنين نمايشهايي نيستم از اينكه ميديدم در شرايط نمايشهاي واقعي خياباني با ديالوگهاي مايوسكننده هنوز كساني هستند كه براي ساعتي آدمها را از اندوه به شادي برسانند، خوشحال شدم. نظرم را كه شنيد انگار خوشحالتر شد. ميترسيد مثل گذشته در رديف كساني باشم كه صحنه تئاتر را جايي براي نمايشهاي فاخر، سنگين و فكر برانگيز ميدانند. وقتي گفتم زمانه آدمها را منعطفتر ميكند و نظر مردم هم مهم است، خنديد و گفت: خدا كند همه همينطور فكر كنند و زمانه همه را منعطفتر كند. اگر اينطور بشود بعضيها خيال نميكنند صحنه تئاتر و زندگي فقط با نمايشهاي مورد نظر آنها ارزشمند است. آنوقت ميتوانيم صداي خنده مردم را همه جا بشنويم.