برخيز و اول بكش(22)
دنياي سري متولد ميشود-
گروه ضربت شكل ميگيرد
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
مدلسازي يك نشان، يك اساسنامه و يك فلسفه نظامي يك چيز بود، به كارگيري آن، آنچنان كه هارل به زودي آن را ياد گرفت، يك چيز ديگر، بهويژه زماني كه به عمليات خشن تبديل ميكنند.
اولين عمليات اصلي و مهم موساد خوب به پايان نرسيد. در نوامبر سال 1954، يك افسر نيروي دريايي اسراييل به نام آلكساندر ايزراييلي – يك كلاهبردار فريبنده كه مقروض شده بود- با يك پاسپورت جعلي از كشور فرار و سعي كرد اسناد فوق محرمانه را به سفارت مصر در روم بفروشد. يك عامل موساد كه در آن سفارت كار ميكرد مافوق خودش را كه در تلآويو بود، مطلع كرد. او هم سريعا نقشهاي را براي ربودن ايزراييلي ريخت كه او را به اسراييل براي محاكمه به عنوان خائن بازگردانند.
براي هارل اين يك امتحان حياتي بود، چه براي امنيت كشور و چه براي شغلش. در تمام سالهاي شكلگيري، رييسان تمام آژانسها براي قدرت و اعتبار حيلههايي را به كار ميگرفتند و يك شكست قابلتوجه ميتوانست مرگ حرفهايشان را در پي داشته باشد. او يك تيم درجه يك از عملكنندگان موساد و شينبت را درست كرد تا ايزراييلي را در اروپا بگيرند. او پسرعموي خود به نام رافي ايتان را كه در سن نوجواني دو آلماني عضو تمپلرها را كشته بود، مسوول اين كار كرد.
ايتان ميگويد كه «افرادي بودند كه معتقد بودند ايزراييلي را پيدا كنند و هر چه سريعتر بكشند. اما هارل اين طرح را فورا رد كرد. هارل گفت كه ما يهوديها را نميكشيم و اظهار كرد اين يك عمليات ربايش است.» خود هارل گفته بود، «هرگز به ذهن من خطور نكرده بود كه دستور كشتن يكي از خود ماها را بدهم. من ميخواستم كه او به اسراييل آورده شود و به خاطر خيانت محاكمه شود.»
اين يك نكته بسيار مهم است. در يهوديت يك سنت مسووليتپذيري دوگانهاي وجود دارد و يك ارتباط عميق ميان آنها هست؛ انگار كه يك خانواده بزرگ هستند. اين ارزشها سبب شده كه قوم يهود در طول 2 هزار سال تبعيد به مثابه يك ملت زنده بماند و براي يك يهود آسيب رساندن به يك يهودي ديگر غيرقابل تحمل است. اگر به دوره فلسطين كه فعاليت زيرزميني ميكردند برگرديم، حذف يهوديهاي خائن به دليل آنكه دادگاهي نبود تا حدي مشروع شمرده ميشد اما اين كار بعد از تشكيل دولت ديگر مشروع نبود. «ما يهوديها را نميكشيم» – حتي اگر معتقد باشيم كه براي امنيت ملي خيلي خطرناك هستند – يك قانون آهنين جامعه اطلاعاتي اسراييل شد.
در وهله اول نقشه به دقت باز شد. ايتان و سه نفر ديگر ايزراييلي را پس از آنكه در يك تقاطعي در پاريس توسط يك عامل زن موساد متوقف شده بود، ربودند. فرد اسير به يك خانه امن برده شد كه در آنجا يك دكتر موساد به او يك آرامبخش تزريق كرد و او را در يك جعبهاي كه نوعا براي حمل سلاح استفاده ميكنند، گذاشتند سپس او را سوار يك هواپيماي باري نيروي هوايي اسراييل كه پرواز طولانيمدت و با توقف طولاني داشت، كردند. در هر توقف به ايزراييلي يك آرامبخش تزريق ميشد تا اينكه هواپيما در آتن بر زمين نشست اما او به خاطر تزريقهاي زياد آرامبخش نتوانست دوام بياورد و درگذشت. در پي دستور هارل، يكي از افراد ايتان جسد را از عقب هواپيما به درون دريا انداخت.
افراد هارل به مطبوعات اسراييل اطلاعات غلط دادند كه ايزراييلي پس از سرقت پولها زن حامله خود را ترك كرده و جايي در امريكايجنوبي مستقر شده است. هارل خجالت زده از اينكه عملياتش با مرگ يك يهودي پايان يافته، دستور داد كه تمامي مدارك پرونده با مخفيگري تمام در يكي از گاوصندوقهاي موساد گذاشته شود. اما رقباي هارل از اسناد نسخهاي را كپي كرده بودند تا روزي اگر لازم شد عليه او
به كار گيرند.
هارل همچنين به اين جمعبندي رسيد كه نياز فوري براي تشكيل يك واحد ويژه وجود دارد كه مختص اجراي خرابكاري و ماموريتهاي كشتن افراد موردهدف باشد، وجود دارد. او شروع به جستوجو براي «جنگجويان آموزشديدهاي كه سفت و سخت و وفادار، افرادي كه براي كشيدن ماشه در زماني كه ضروري است تامل نميكنند» كرد. او آنها را در آخرين محلي كه به فكرش رسيد، پيدا كرد: داوطلبان ايرگون و لهي، گروههايي كه او زماني به شديدترين وجه عليهشان مبارزه كرده بود.
بنگوريون استخدام هر عضوي از كروههاي زيرزميني دست راستي را در بخشهاي دولتي منع كرده بود و لذا بسياري از آنها بيكار، منزوي و تشنه عمليات بودند. شين بت معتقد بود كه برخي از آنها خطرناك هستند و اين قابليت را دارند كه جنبشهاي زيرزميني را عليه رژيم شروع كنند. هارل در نظر داشت با يك تير دو نشان بزند: يك واحد عمليات ويژه برپا كند و جنگجويان زيرزميني را تحت فرماندهي خودش به عمليات خارج از مرزهاي دولت وادارد.
ديويد شمرون؛ اسحاق شامير و دوستان ديگر در ايرگون و لهي كه به نظر سفت و سخت ميآمدند و به اندازه كافي جرات داشتند، دعوت شدند تا به خانه هارل در شمال تلآويو بروند و قسم بخورند. اين شروع بنيانگذاري ميفراتز بود كه معني عبري آن «خليج» است. اولين تيم ضربتي موساد شكل گرفت.
پايان فصل دوم