روحاني اپوزيسيون نيست
نگاه جهانيان نميتوان بين دولت، روحانيون يعني دستگاه فكري و فرهنگي تغذيهكننده نظام جمهوري اسلامي و ساختار حاكميتي نظام يعني اجزاي ديگر نظام غير از قوه مجريه تفكيك معناداري قائل شد، لذا هر تلاشي براي جدا كردن دولت از بدنه نظام يا تضعيف دولت؛ مصداق سر شاخه نشستن و بن شاخه بريدن است. اين موضوعي است كه آقاي روحاني در سخنان خود قصد القاي آن را داشت و تاكيد بر كنار هم بودن نهاد روحانيت، دين و دولت نيز در جهت اين بود كه به تضعيفكنندگان دولت بگويد آبشخور فكري و فرهنگي همه دولتها در نظام جمهوري اسلامي ايران، حوزههاي علميه بوده است. به اعتقاد من اشاره روحاني به حوزههاي علميه كاملا تعمدي بود، چراكه اين روزها حركتهايي از سوي حوزه عليه دولت شكل گرفت كه در شعار « اي آنكه مذاكره شعارت، استخر فرح در انتظارت» دريافت شد. توقع روحاني اين است كه اهل حوزه و منابع تغذيهكننده فكري و فرهنگي نظام جمهوري اسلامي بين اجزاي دولت و اجزاي حاكميت تفكيك قائل نشوند، زيرا اين بخشها از يك سو تغذيهكننده فكري حاكميت نظام هستند و از سوي ديگر همراهكننده بدنه ملت با حاكميت.نكته قابل توجه ديگر در سخنان روحاني آنجاست كه ميگويد: «اين فكر كه كسي ميتواند حساب خود را از ديگري جدا كند، اشتباهي محض و بزرگ است.» روحاني در اين بخش از سخنان خود دو طيف را ميتواند مدنظر داشته باشد. نخست، دستگاههاي حاكميتي و مجموعههاي متعلق به نظام كه در حقيقت قطعههاي تكميلكننده پازل حاكميت و دولت به شمار ميآيند. قوه قضاييه، قوه مقننه، نيروهاي نظامي و انتظامي و دستگاههاي حاكميتي كه به دولت پاسخگو نيستند در اين گروه قرار ميگيرند. اين نهادها نميتوانند خود را جداي از دولت تصور كنند، زيرا نمره اينها با دولت جمع شده و معدلگيري ميشود. به عبارتي، كم شدن از نمره دولت نمره آنها را نيز كم ميكند. سخنان روحاني اما ميتواند اشاره تلويحي به حاميان دولت نيز باشد. از بخشي از اصولگرايان تحت عنوان اعتداليون گرفته تا اصلاحطلباني كه از روحاني حمايت كردند. در مورد فاصله گرفتن يا نگرفتن اين مجموعه از دولت اما بايد نگاه دقيقتري داشت. درست است كه حاميان دولت نميتوانند روي حمايت خود از روحاني خط بكشند اما ميتوانند به صورت گزينشي حمايت كرده و در مواردي مسووليت كار دولت را به عهده خود دولت واگذارند. حرف آقاي روحاني در مورد حساب خود را جدا كردن در مورد اين گروه از حاميان كه توده مردم يا جريانهاي سياسي و حزبي هستند، صدق نميكند زيرا دولت در اين مدت به خواستههاي آنان تن نداده است. اگر دولت به مطالبات، خواستهها يا مشاركت آنان تن ميداد، امروز ميتوانست اين حرف را بزند اما حالا كه در خيلي از موارد به آنان بيتوجهي كرده است، نميتواند بگويد كه شما از نتايج عملكرد دولت جدا نيستيد. دولت در بسياري از موضوعات و اتفاقات حاميان خود را شريك نكرده است و به همين خاطر حاميان آن ميتوانند از اين دريا عبور كنند بدون اينكه خيس شوند. پل عبور از مطالبات مردم را روحاني زد و حالا بايد انتظار داشته باشد كه حاميانش از همين پل عبور كرده و مسووليت بيتوجهيهاي دولت به خصوص در حوزه اقتصادي را نپذيرند. روحاني در بخش ديگري از سخنان خود تواناييهاي دولت را به رخ كشيد و گفت كه دولت جمهوري اسلامي آن قدر توانايي دارد كه لابي صهيونيست را فشل كند، برنامههاي امريكا را در سازمان ملل مختل كند، برجام را با وجود فشارهاي بينالمللي امريكا حفظ كند و همانطور كه در گذشتهها توانسته با اتكا به مردم از بحرانها عبور كند، اكنون نيز ميتواند با اتكا به مردم و با تكيه بر تواناييهاي ديپلماتيك و غير ديپلماتيك كشور از بحرانهاي پيش رو عبور كند. سخنان آقاي روحاني نشان داد كه او دقيقا متوجه شده كه پاشنه آشيل دولتاش بياعتمادي مردم است. سخن گفتن از مردم يعني او درك كرده كه اگر مردم پشت دولت نباشند او و دولتاش توان چنداني نخواهند داشت. بنابراين اگر بخواهد پشتوانههاي ملي را براي خود احيا كند بايد حتما به مطالبات مردم توجه كند. روحاني خود ميداند كه وعدههاي محقق نشده فراواني از جمله موضوع حصر، گشايشها و رونق اقتصادي، توسعه مشاركت ملي، افزايش آزاديهاي مدني، گردش آزاد اطلاعات، رعايت گسترده حقوق شهروندي و ... دارد. روشن است كه هر چه بيشتر به اين وعدهها توجه شود، اعتماد مردم به روحاني بيشتر خواهد شد. نكته آخر اينكه، انتظار ميرود مردم نيز شرايط روحاني را درك كنند. بدون شك تمايل قلبي او به عنوان يك رجل سياسي اين نيست كه به عنوان يك رييسجمهور ناموفق و ناكارآمد معرفي شود. ميدانيم كه او تلاشهاي بسياري كرد اما تلاشهاي داخلي و خارجي بسياري نيز براي متوقف كردن او بود. ناديده گرفتن آن تلاشها و صرفا متهم كردن روحاني، منصفانه نيست. بايد خودمان را جاي روحاني قرار داده و ببينيم كه ميتوانستيم بهتر از او عمل كنيم؟ توجه داشته باشيد كه روحاني نميتواند به سيم آخر زده و بگويد كه افشاگري ميكنم، اسرار مگو را برملا ميكنم و ... او نميتواند به عنوان رييسجمهور نقش يك رهبر اپوزيسيون را ايفا كند، بنابراين بايد قبل از قضاوت در مورد عملكرد او، شرايط و سختيهايي كه در انجام ماموريت خود دارد را در نظر بگيريم.
عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي
با مردم حرف نزديم
اولا نميدانند فضاي حاكم بر كشور در دوران پيش از انقلاب چگونه بوده، درثاني نميدانند در دوران انقلاب چه فرآيندهايي طي شده و انقلاب اسلامي چگونه به پيروزي رسيده و ثالثا نميدانند فضاي حاكم بر كشور در دوران پس از پيروزي انقلاب بهچه نحو طي شده است؛ لذا قاعدتا يكي از علل بيان چنين شعارهايي كه البته بهصورت پراكنده به گوش ميرسد، همين عدم انتقال تجربه سياسي به نسلهاي جديد بوده و اينكه با مردم حرف نزديم!
در اين ميان به نظر ميرسد خلأ مهم يا مقصر اصلي بروز اين وضعيت عدم فعاليت احزاب بهصورت حرفهاي است. البته آزادي احزاب وجود دارد اما اگر احزاب به معناي واقعي كلمه به شكوفايي ميرسيدند، امروز شاهد اين اتفاق نبوديم. علاوه بر اين، نقش دستگاههاي تبليغاتي و فرهنگي نيز در انتقال تجربه سياسي به نسلهاي جديد غيرقابل انكار است. امروز دستگاههاي مختلف فرهنگي كشور و بهخصوص صداوسيما وظيفه خطيري در اين خصوص برعهده دارند و در اين سالها نيز موظف بودند در راستاي انتقال اين تجارب سياسي تلاش كنند كه متاسفانه آنچنان كه بايد و شايد در انجام وظايف ذاتي و قانوني خود موفق نبوده و متاسفانه كوتاهي كردهاند.