صداي مردم از مجلس
از طرف ايشان تا آنجا كه مقدور است احقاق حق كنند و مطالبات شهروندان را پي بگيرند. نيازي به تذكر اين واقعيت تلخ نيست كه «مردم» در بسياري از برههها تا حد لفظ و تعارف و تشريفات تنزل مقام دادهاند و مسوولان طبق عادتي ديرين، تنها به ذكري از نام ايشان بسنده ميكنند. البته از همه طرف «مردم، مردم» زياد ميشنويم و بزرگ و كوچك به مناسبتهاي مختلف ذكر خير مردم را زياد به ميان ميآورند اما «ز تعارف كم كن و بر مبلغ افزا»؛ متاسفانه در عمل و در عرصه واقعي، مردم نقشي ندارند و حضورشان در سياستگذاريها و تصميمهاي بزرگ مشهود و محسوس نيست. اين عادت به رسانهها هم سرايت كرده و آنها هم در نوشتهها و گزارشهاي خود دايما از زبان مردم سخن ميگويند و خواستههاي بعضا انتزاعي آنها را منعكس ميكنند، اما واقعيت اين است كه «صداي واقعي مردم» شنيده نميشود. مهمتر از همه، صدا و سيما كه پسوند «ملي» به خود ضميمه كرده، صداي واقعي مردم را منعكس نميكند و مسوولان هم براي بيان خواستههاي بحق مردم مانع و محظور بسيار دارند. امام خميني تصريح ميكرد كه مردم ولينعمت ما هستند و مسوولان بايد كه خادم آنها باشند. روي همين حساب بوده كه دولتهاي پس از انقلاب خود را خادم ناميدهاند و خدمتگذاري را اصليترين وظيفه خود برشمردهاند. اما رفتهرفته از اين معناي ارجمند جز ظاهري تبليغاتي نمانده و شرمندهايم كه بگوييم مفهوم «ولينعمت» محقق نشده است. مردم براي اين انقلاب و نظام نهتنها هزينههاي گزافي پرداختهاند بلكه به بهترين نحو به وظايف ملي خود عمل كردهاند. آنها تا پاي جان از كشور و نظام سياسي و آرمانهاي انقلاب اسلامي دفاع كردهاند و هرجا مجالي- ولو مجالي اندك - ديدهاند در سياست و اقتصاد مشاركت جدي و تاثيرگذار كردهاند. معذلك اين مردم امروز احساس يأس و سرخوردگي ميكنند و در سياست و اقتصاد خود را ناكام ميبينند. در عرصههاي مختلف آنها خواهان تحولهاي مثبتي بودند كه به هر دليلي به تعويق افتاده بلكه فراموش شده. آنها به هر طرفي نگاه ميكنند و به هر سمتي ميروند خود را ناكام مييابند. بيشك دشمنان اين مرز و بوم از اين ناكاميها سوءاستفاده ميكنند و پير و جوان را در پيمودن مسير درست و سازنده به شك و ترديد مياندازند. احتياجي به نظرسنجيهاي پيچيده و سازمانهاي عريض و طويل نداريد تا بفهميد مردم از منتخبان و مسوولان خود چه ميخواهند. كافي است بيواسطه در كوچهها و خيابانها با اقشار مختلف مردم روبرو شويد تا بفهميد آنها از وضع موجود راضي نيستند و از مديران و مسوولان توقعي بيش از اينها دارند. از جمله اينكه آنها منتقد وضع اقتصادي هستند و حق خود نميبينند كه بابت نيازهاي ابتدايي خود در مضيقه باشند. تجربه و تاريخ گواهي ميدهند كه مردم ما مردم قانعي هستند و مقدورات و مقتضيات روزگار را خوب درمييابند؛ ضمن اينكه مردم ما آگاه به امور دنيا هستند و از مناسبات بينالمللي سردرميآورند و خبر دارند از كردار و گفتار دوست و دشمن. اتفاقا براي همين آگاهي است كه از مسوولان متوقعند تا اقدامات ويژهاي به عمل آورند و در سياستهاي خود تجديدنظر كنند و متناسب با وضعيت امروز وضع بگيرند. بحث فقط هم اقتصادي نيست اگرچه در اقتصاد نمود بيشتري دارد. اين مردم در بخشهاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي هم خواهان تحولها و اقدامات مثبت هستند و با چشم باز رصد ميكنند تا نشانههاي تغيير و تحول را در سه قوه، در صدا و سيما، در شهرداريها و در رويكرد مسوولان عاليرتبه ببينند. اما آيا ميبينند؟ امروز پالسهاي تغيير و تحول از مجلس شنيده ميشود. از ارزشهاي دموكراسي ميانداري پارلمان است كه اولا صداي ملت را زودتر از ديگر اركان ميشنود، ثانيا بيواهمه و ملاحظه بازتاب ميدهد ثالثا از قدرت قانوني و مردمسالارانه خود بهره ميبرد تا تغيير و تحولات ضروري را كليد بزند. الحق والانصاف امروز همه كساني كه از طريق راديو صداي مجلس را شنيدند، به واسطه و از حلق وكلاي منتخب، صداي خود را شنيدند و قاطبه مجلس را پيگير مطالبات خود دريافتند. اينطرفي يا آنطرفي فرع بر قضيه است، اصل اين است كه نمايندگان در كسوت وكيلالمله حاضر شدند و حرف ملت را به گوش مقامات رساندند. اين اتفاق مبارك را بايد به حساب ظرفيتهاي نهاد مجلس بگذاريم. آنها كه پارلمان را طراحي كردند، در اصل نهادي مهم و موثر را بنيان نهادند كه ميتواند حاكميت مردم را بر مردم تضمين كند. شايد شما به مجلس اين دوره يا دورههاي قبل انتقاد داشته باشيد؛ شايد مخالف سفت و سخت گروهي از نمايندگان و تعدادي از فراكسيونها باشيد. چه بسا بر اين باور باشيد كه اين مجلس بنا به دلايلي نميتواند از ظرفيتهاي سياسياش استفاده كند. گروهي هم منتقد نحوه انتخاب نمايندهها هستند و دموكراتيك بودن آن را زير سوال ميبرند. سلمنا؛ اين موضوعات را ميتوانيم به بحث بنشينيم و بر روي تكتك انقلتهايي كه داريد انديشه كنيم و برايشان حتيالمقدور راهحل بيابيم، اما نكته مهم و جدي اين است كه خود پارلمان، فينفسه، ولو با مضيقههايي كه پيرامونش را گرفته، ظرفيتها و تواناييهايي دارد كه كماكان در راس امور است و ميتواند مبدع و مياندار تغيير و تحولات مثبت باشد و حاكميت مردم را پيبگيرد و قدرت را نقد و كنترل كند.
امروز اما مجلس پيامي هم به دولت داد. پيام مجلس به دولت اين بود كه كشتيبان را ضروري است تا سياستش را لااقل سياست اقتصادياش را تغيير دهد و راه و روشش را عوض كند. با اين دست فرمان فعلي ما نهتنها از پس مهار تورم و مقابله با مشكلات اقتصادي برنميآييم بلكه كمكم خود تبديل به جزيي از مشكل ميشويم كه شدهايم. دولت و ديگر اركان حكومت از نان شب واجبتر است تا اين پيام را از مجلس بگيرند و پوزيشن خود را متناسب با شرايط ويژه تغيير دهند. اتفاق امروز مجلس را به فال نيك بگيريم.