وقتي به اندازه آشپزي
در رانندگي ماهر نيستيم
نيوشا طبيبي
آمدن پيكان به ايران، اتفاق بزرگي بود. خودرويي كه در مقياس روزگار خود نيز گزينه چندان مطلوبي نبود، با كاستيها و اشكالات فراوان و با توليد انبوه همهگير شد. بسياري از مردم چنان با ايرادات و اشكالات اين خودرو خو گرفتند كه هنوز هم رفتار و شيوه نگهداري از خودروهاي مدرن امروزيشان پايه در پيكان دارد. كولر ماشين را كم و زياد ميكنند، موتور را گرم ميكنند و … پيكان هم در اين دههها گويي خود را با سبك و سياق زندگي ايرانيان وفق داد! آن قدر اين نزديكي و قرابت زياد شد كه اصلا از ياد برديم كه اين خودرو ساخت انگلستان بوده و آن قدر پيكان در زندگي ما جا افتاد كه رفتار پيكاني به عرصههاي ديگر هم سرايت كرد. يعني در بسياري از موارد ميدانيم كه روش و شيوه كاملا اشتباه است اما به جاي اصلاح آن، خودمان را با آن شيوه غلط وفق ميدهيم.
اگر ترافيك تهران و شهرهاي بزرگ دچار مساله و مشكل است، بخشي از آن مربوط به فرهنگ عمومي رانندگي در كشورمان است، بخشي از آن مربوط به شيوه برخورد و نگاه پليس راهور و بخش مهمي نيز مربوط به مهندسي ترافيك در شهرهاست. اما ما چنان به اين شيوهها عادت كردهايم كه ديگر دليلي براي اصلاح آنها نميبينيم. خودمان را با آنها وفق دادهايم. قانونگراترين رانندگان در تهران زير فشار رانندگان ديگر و براي آنكه آماج حمله و ناسزا قرار نگيرند به اجبار قانون را زير پا ميگذارند. تخلفهاي مرسوم و عمومي مثل گذشتن موتورسوارها از خط عابرپياده، عدم رعايت حق تقدم در ميادين، پارك كردن روي پل و ايجاد سد معبر در پيادهرو، عدم رعايت فاصله طولي، عدم رعايت خطوط ممتد و منقطع، تخلفات عديده موتورسواران، آنچنان عادي و بديهي شده كه حتي پليس هم دليلي براي برخورد با آنها نميبيند. گاهي طرح مثلا برخورد با موتورسواران متخلف اجرا ميشود و پس از مدتي آرامآرام به فراموشي سپرده ميشود. گاه موتورسواراني كه از خط ويژه اتوبوس عبور ميكنند، متوقف و جريمه ميشوند و گاه چند مامور محترم و زحمتكش در طول مسير و سر و ته آن ايستادهاند و موتورسواران خط ويژه را جولانگاه خود ميسازند و از جلوي آنها عبور ميكنند.
نايجل اسليتر استاد بسيار مشهور آشپزي انگليسي است كه مدتي پيش براي آشنايي با گنجينه آشپزي ايراني به ميهن ما سفر كرده بود. او از ديدن ايران و مردم مودب و مهربان و متمدنش سخت به وجد آمده بود، اما در يك مصاحبه در مورد سفرش به ايران به نكته مهمي اشاره كرده است. او گفته: «مردم ايران مردمي بسيار مهربان و باوقار هستند، اما نتوانستم بفهمم چرا وقتي همين مردم پشت فرمان خودرو مينشينند تمامي آداب و مهرباني خود را فراموش ميكنند و فقط ميخواهند زودتر به مقصد برسند.»
آموزش فرهنگ ترافيكي با انيميشن و كارتون ميسر نيست. كار از آموزش افسران و درجهداران و پرسنل وظيفه پليس بايد اصلاح شود. همچنين نظارت و دقت در صدور گواهينامه رانندگي بايد سختگيرانهتر و مجازاتهاي مالي براي جرايم رانندگي سنگينتر شود. به همراه آن تاكيد بر شيوههاي جديد آموزش فرهنگي و تحقيق در مورد راههاي موثرتر تشويق مردم به رعايت قوانين رانندگي بايد مورد مطالعه قرار گيرد.
طراحي چراغهاي راهنمايي و رانندگي در بسياري از تقاطعهاي شهر تهران به كلي غلط است. در بسياري از چهارراهها چراغ سبز براي خودروهاي مستقيمرو و خودروهايي كه به چپ يا راست ميپيچند همزمان سبز و قرمز ميشوند و همين سبب ايجاد ترافيك در وسط چهارراه ميشود. مثال: تقاطع خيابان مطهري و ميرزاي شيرازي.
سالانه ميليونها ليتر بنزين و ميليونها و شايد ميلياردها ساعت وقت بر اثر رانندگي بد و ايجاد ترافيك هدر ميشوند. همچنين هزاران تن آلودگي و دوده در هواي شهرها پراكنده ميشود. باقي ماندن اين مشكلات ناشي از آن است كه به آنها عادت كرده و خود را با آنها وفق دادهايم و حكايت پيكان را باز هم تكرار كردهايم.