• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4181 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۰ شهريور

يادداشتي بر كنسرت اركستر سمفونيك تهران (شب ايراني)

حيف كه دير شده بود

مهدي حسني

آخر هفته‌اي كه گذشت اركستر سمفونيك تهران شب ايراني را به اجرا درآورد، يعني آخرين اجراي قبل از تعطيلات ماه محرم و صفر و تعطيلي كنسرت‌هاي موسيقي را، اختصاص دادند به اجراي آثار چند آهنگساز پيشكسوت و جوان ايراني.

اين اتفاق به خودي خود بسيار پسنديده و شايان‌توجه است چرا كه تنها اركستر ثابت كشور به‌جاي اجراي تكراري و بعضا كم‌كيفيت از قطعات مشهور و مشخص‌ سمفونيك غربي، اقدام به اجراي آثاري در حوزه موسيقي اركسترال و سمفونيك با رنگ و بوي ايراني كرده است. اما اينكه اين رپرتوار چگونه و تابع چه منطقي انتخاب و گزينش شده و اينكه همين آثار انتخاب شده با چه كيفيتي به اجرا درآمدند جاي بحث و بررسي دارد.

قطعات اجرا شده به اين ترتيب بودند: «ني‌نوا» اثري شناخته شده براي ني و اركستر زهي ساخته حسين عليزاده، «سوئيت سمفوني زندگي» از عباس علوي و حسين كاج، «كنسرتو» براي گيتار و اركستر اثر امير محمودي كه در بروشور به عنوان اثري ميكروتونال ذكر شده بود و دو قطعه ديگر از علي بيرنگ به نام «مرثيه‌اي براي يك درد ممتد» و ديگري «فانتزي اورتور پل» ساخته مهران روحاني و در پايان هم به‌عنوان بيز اثري از خود رهبر اركستر آقاي شهرداد روحاني.

 

ني‌نوا

قطعه «ني‌نوا» كه در ۸ قسمت براي اركستر زهي غربي و يك ساز ايراني (ني) به عنوان تكنواز، اوايل دهه60 شمسي به آهنگسازي حسين عليزاده (نوازنده تار، سه‌تار، شورانگيز و آهنگساز بنام ايراني) ساخته و با تكنوازي ني جمشيد عندليبي در آن سال‌ها اجرا و ضبط شده (و مردم بارها و بارها، خصوصا در ايام عزاداري از راديو و تلويزيون آن را شنيده‌اند) اين‌بار با اركستر سمفونيك تهران به اجرا درآمد.

از آنجايي كه اين اثر حتي براي شنونده غيرمتخصص موسيقي نيز بسيار آشناست و نمونه ضبط‌شده بسيار خوبي از آن در‌دسترس است، عموما اين انتظار ازسوي شنونده مي‌رود كه اگر به شنيدن اجرايي از اين قطعه مي‌نشيند و صدايي فوق‌العاده و بسيار بهتر از نمونه ضبط شده نمي‌شنود لااقل چيزي در همان حد و اندازه‌ها بشنود كه دست‌كم خاطرات نوستالژيكش از اين قطعه دچار خدشه نشود!

اما اجرايي كه پنجشنبه شب (پانزدهم شهريور ۹۷) اركستر سمفونيك از «ني‌نوا» ارايه داد به هيچ عنوان در اين حد و اندازه‌ها نبود. ناكوكي‌هاي بسيار، عدم تسلط مايستر اركستر، ترديد، تعجيل و جا ماندن سوليست‌هاي سازهاي زهي و عدم تسلط رهبر اركستر كه گويي براي اولين‌بار است كه اين قطعه را مي‌شنود و رهبري مي‌كند و هيچ ترجمه‌اي و تفسيري از اين قطعه ندارد، تا حد زيادي براي مخاطب آزاردهنده بود. همه اينها عواملي بودند كه «ني‌نوا»ي پنجشنبه گذشته را با «ني‌نوا»ي واقعي حسين عليزاده و آنچه كه از اين اثر مي‌شناسيم، متفاوت مي‌كرد.

اگر پارتيتور «ني‌نوا» را بررسي كنيم، خواهيم ديد كه در هر‌يك از قسمت‌هاي هشت‌گانه اين اثر، يك موتيف ملوديك يا ريتميك است كه نقش اصلي را در آن قسمت بازي مي‌كند و همان موتيف است كه به‌صورت سلولي گسترش پيدا كرده و تمام آن موومان را در بر مي‌گيرد و به‌كرات توسط ساز‌هاي مختلف نيز شنيده مي‌شود و گاه با تفكري ايميتاسيوني به صورت كانُن‌وار يا استرتو در كل اركستر زهي پخش مي‌شود و به اين شكل آن موتيف ملكه ذهن شنونده مي‌شود.

اين تكنيك آهنگسازي در اين اثر به‌طور‌گسترده مورد استفاده قرار گرفته است و از آنجايي كه آهنگساز تلاش كرده با تفكري غربي، سونوريته‌اي ايراني داشته باشد تمامي موتيف‌ها، موتيف‌هايي هستند كه از رديف موسيقي ايراني استخراج شدند. بنابراين تمامي موتيف‌ها در تكرار‌هاي مداوم بايد عينا شبيه به هم اجرا شوند، نه اينكه يك موتيف توسط يك ساز يا يك گروه‌سازي با يك كيفيت اجرا شود و در ادامه و تكرار‌هاي بعدي توسط ساز يا گروه‌هاي‌سازي ديگر با كيفيت و كوكي متفاوت!

اين اتفاقي بود كه بارها و بارها به دليل عدم تسلط اركستر و تمرين كافي و دقيق و از همه مهم‌تر عدم‌حساسيت رهبر اركستر در اجراي اين اثر رخ داد. چيزي كه به نظر نگارنده فقط و فقط از عدم آشنايي كافي رهبر اركستر با تفكر موجود در متن و بطن اين قطعه و ترجمه وي از اثر نشات مي‌گيرد.

در بخش‌هايي از اين اثر كه در دستگاه نوا ساخته شده به جز تكنوازي‌هاي مفصّل و محوري ساز ني، سولو‌ها يا تكنوازي‌هاي نسبتا كوتاه‌تري نيز براي ديگر سازها نوشته شده است كه با وجود كوتاهي‌شان بسيار حائز‌اهميت هستند؛ خصوصا در آغاز برخي قسمت‌هاي مياني مانند سولوهايي كه سازهاي ويولنسل، ويولن يا ويولا دارند كه اگر به تميزي هرچه تمام‌تر از نظر كوك و تسلط سوليست‌ها نواخته نشوند تمام ارزش آن جملات از بين خواهد رفت!چيزي كه بارها شاهد آن بوديم، اين بود كه هر‌كجا سولويي اينچنيني در پيش بود نوازنده منتخب يا بسيار ناكوك اجرا كرد يا با ترديد و عدم تسلط، گويي با اركستري دانشجويي يا متوسط و مدرسه‌اي طرف هستيم، چيزي كه لااقل از نوازنده‌اي چون ارسلان كامكار كه در جايگاه مايستر اركستر سمفونيك هم نشسته بود بعيد و دور از انتظار بود. اما متاسفانه به‌كرات از سوي همين نوازنده پيشكسوت (كه نمي‌دانم اصلا چقدر با اركستر تمرين داشته يا نه!) هم اتفاق افتاد.

اين اتفاق چندباري براي سوليست ويولنسل و البته كمتر از دو مورد پيشين براي سوليست ويولا نيز افتاد.

تكنواز ساز ني سيامك جهانگيري بود كه يكي از بهترين نوازندگان حال حاضر اين ساز است. اما ديديم كه با وجود توانايي، تسلط و سابقه‌اش در همنوازي با اركسترهاي مختلف، نوازندگي و سونوريته ساز او نيز تحت‌الشعاع عدم آمادگي اركستر قرار گرفته بود و با اينكه در اجراي اين اثر از مابقي اركستر با اختلاف، بهتر بود اما بازهم آنچنان كه بايد و شايد نبود و گاه به خاطر عدم هماهنگي رهبر و نوازندگان، او هم با ترديد و نفس‌گيري‌هاي بي‌موقع، ملودي‌اش را آغاز مي‌كرد يا با فالشي‌هايي كه از او بعيد است، ملودي‌اش را تمام مي‌كرد. (اين مساله زماني كه با وزن آزاد و به‌تنهايي مي‌نواخت بسيار كمتر بود تا حين همنوازي با اركستر و دريافت كيوهاي رهبر اركستر؛ و اين امر نشان از همان عدم‌تمرين كافي اركستر يا لااقل عدم حساسيت كافي رهبر اركستر بر جزييات قطعه داشت). به هر روي او هم اصلا هم‌قد و قواره توانايي‌اي كه از او سراغ داريم، ظاهر نشد!

در اين ميان اما نوازنده ني دوم، حسين خوش‌چهره در قسمت پاياني «ني‌نوا» (رقص سماع) كه قطعه‌اي ۱۰ضربي است، از پس وظيفه‌اي كه بر‌عهده‌اش گذاشته شده بود (و اصولا براي يك نوازنده ساز ايراني، خيلي هم كار ساده‌اي نيست، چراكه بايد درميان تمامي صداهاي اركستر كه هر يك ملودي خاص خود را مي‌نوازند خطي كنترپوانتيك را به‌عنوان ملودي دوم در تضاد با ملودي اصلي اجرا كند) به‌خوبي برآمد.

 

«سوئيت سمفونيك زندگي»/ قسمت اول

بعد از اجراي كامل «ني‌نوا» نوبت به اجراي يك قطعه تك مووماني از اثري كه نمي‌دانيم قسمت‌هاي ديگري هم دارد يا نه رسيد! قطعه‌اي كه در بروشور كنسرت از دو نفر به عنوان سازندگان آن ياد شده بود؛ عباس علوي و حسين كاج كه گويا نفر دوم ملودي‌هاي نفر اول را اركستراسيون كرده بود.

قطعه‌اي كوتاه با ملودي‌اي ساده تابع يك تم كه بدون بسط و گسترش خاصي مدام توسط ساز‌هاي مختلف پاس‌كاري مي‌شد و عمدتا سازهاي بادي چوبي، ملودي اصلي را مي‌نواختند. هرچند كه زهي‌ها نيز پاسخ‌هايي به آن مي‌دادند اما چيزي كه بيش از همه در اجراي اين اثر خود را نشان مي‌داد ناكوكي فاجعه‌بار سازهاي بادي برنجي (بالاخص هورن‌ها) بود كه براي اولين‌بار در اين كنسرت شنيده مي‌شد چراكه «ني‌نوا» بطور كل سازهاي بادي نداشت. در اين قطعه نيز عدم هماهنگي اركستر و عدم تسلط نوازندگان و رهبر بر قطعه به گونه‌اي ديگر خودنمايي مي‌كرد چون در اين قطعه چندين بار متر و تمپو تغيير مي‌كرد و مي‌دانيم كه دقيقا كار رهبر اركستر و توجه‌اش به جزييات و كنترل اركستر در اجرا در چنين بزنگاه‌هايي خود را نشان مي‌دهد!

 

«كنسرتو ايريا» براي گيتار ميكروتونال و اركستر

قطعه سوم به كنسرتويي براي گيتار و اركستر با ساختار موسيقي ايراني اختصاص داشت كه به آهنگسازي امير محمودي و نوازندگي اشكان عقبايي اجرا شد. چند نكته در اين قطعه از همان ابتدا جلب‌توجه مي‌كرد؛ اولين و مهم‌ترين آنها استفاده تماتيك موتيف‌هايي بود كه به‌شدت شبيه به موتيف‌هاي مورد استفاده در «ني‌نوا» اثر حسين عليزاده بود تا جايي كه نگارنده به دوست همراهم گفتم دوباره دارند «ني‌نوا» را با تنظيم ديگري مي‌نوازند؟!

اما مدتي كه از اجراي اين قطعه گذشت، متوجه شديم كه قرار است قطعه‌اي در دستگاه شور با اشاره به گوشه‌هاي مختلف اين دستگاه بشنويم هرچند ورودها و اشاراتي به ديگر دستگاه‌ها نيز داشت.

اما به علت هارموني مورد‌استفاده در اين قطعه كه نگارنده هنوز مردد است كه توسط آهنگساز عمدا استفاده شده يا سهوا، به اين سمت و سو رفته كه درعين‌اينكه مشخص است آهنگساز قصد ارايه دستگاه شور را دارد اما عملا به‌خاطر هارموني مورداستفاده، نوا صدا مي‌دهد هر‌چند جلوتر كرشمه شور نيز به عنوان يك تم مورد استفاده قرار گرفت.

اما نكته‌اي كه باز هم بيش از مسائل دروني اثر به نظر نگارنده مورد سوال است اين است كه چرا گيتار؟! وقتي هفتاد، هشتاد درصد تكنيك‌هايي كه براي گيتار با پرده‌بندي موسيقي ايراني نوشته شده، تكنيك‌هايي است كه مختص ساز سه‌تار است و در واقع آهنگساز از گيتار شبيه به سه‌‌تار صدا گرفته و از نوازنده‌اش مي‌خواهد كه حتي مضراب را سه‌تاري روي گيتار پياده كند، خب وقتي كه روي ميكروفن هم براي صدابرداري حساب شده، چرا خود سه‌تار نه؟!

هرچند در قسمت‌هاي پاياني تكنيك‌هايي از گيتار كلاسيك هم ديده مي‌شد كه مجموعا به خاطر عدم‌تسلط نوازنده در همنوازي با اركستر بزرگ، اغلب به شكلي بسيار بد، كثيف و با سونوريته‌اي نه‌چندان مطلوب اجرا شد. گويي نوازنده گيتار اولين‌بار بود كه با رهبر اركستر مواجه مي‌شود يا در اين كار بسيار مبتدي است چرا كه اضطراب، عجله، از ضرب افتادن‌هاي پياپي، ورود و خروج‌هاي دير و زود و باترديد، همگي حكايت از نوازنده‌اي ناآشنا با اركستر داشت.

درضمن به صرف اينكه در يك قطعه از ريزپرده‌هاي موسيقي ايراني يا شرقي استفاده شود، آيا مي‌توان آن را قطعه‌اي ميكروتونال ناميد يا موسيقي ميكروتونال خود وادي متفاوتي در موسيقي قرن بيستم است؟!

(البته شايد هم منظور گيتاري بود كه به‌صورت ميكروتونال پرده‌بندي شده، كه اين‌هم به خاطر بروشور ناكارآمد كنسرت، خيلي واضح نبود!)

 

مرثيه‌اي براي يك درد ممتد

قطعه بعدي از نوازنده خوب پيانو و آهنگساز علي بيرنگ بود كه بعد از گذشت زماني بيش از دوسوم كنسرت، تازه اولين قطعه‌اي بود كه مي‌شد طبق ساختارهاي موسيقي اركسترال و سمفونيك اسمش را يك قطعه گذاشت. تمي جذاب، ساختار فرمال درست، اركستراسيون خوب، سولو‌هايي جذاب و فكرشده براي ويولن، هارموني درست، بافت منسجم و در يك كلام كمپوزيسيون درخور توجه. تا اينجاي كار فقط اين قطعه بود كه كمي حال‌مان را در كنسرتي كه ذكرش رفت، بهتر كرد.

تكنوازي ويولن اين قطعه را پدرام فريوسفي نوازنده خوب ويولن به عهده داشت. هرچند سولوها بسيار تكنيكي و به‌اصطلاح ويولني نوشته شده بودند و طبيعتا هر نوازنده‌اي از پس اجرايش برنمي‌آمد اما بااين حال انتظار ما از فريوسفي و توانايي‌هايش بيش از آن چيزي بود كه شنيديم. وقتي صداي ساز فريوسفي را مي‌شنيدم برايم سوال پيش مي‌آمد كه آيا سازش را تازه خريده و هنوز خيلي با آن راحت نيست؟يا تازه سيم سازش را عوض كرده؟يا آرشه جديد خريده؟ هرچه بود چون من نوازنده ويولن نبودم، نمي‌دانستم اشكال از كجاست كه انگار فريوسفي با وجود نمايش تسلط بر سازش و تمرينات كافي، به صورت انفرادي ولي باز هم آن‌طور كه بايد بر اجرا سوار نيست و چرا چيزي كه اكثرا از او به‌عنوان يك سوليست خوب ويولن سراغ داريم اتفاق نمي‌افتد؟!

البته مشهود بود او نيز از عدم هماهنگي با رهبر و عدم توانايي و تمرين كافي اركستر رنج مي‌برد و اجرايش - مانند سيامك جهانگيري در قطعه «ني‌نوا»- تحت‌الشعاع صداي نه چندان خوشايند اركستر قرار گرفته و نوازندگي‌اش در اندازه‌هاي هميشگي خودش نبود!

 

«فانتزي اورتور پل»

قطعه آخر كنسرت قطعه‌اي زيبا با اركستراسيوني زيباتر و كلاژي جذاب بين ملودي ايراني «بوي جوي موليان» از روح‌الله خالقي در بيات اصفهان و ملودي‌اي معروف از دوره رنسانس به‌نام «گرين اسليوز» بود. به جز قطعه قبلي كه ساخته علي بيرنگ بود اين اثر از مهران روحاني نمونه‌اي كامل از كمپوزيسيون موسيقي اركسترال غربي، براي اركستر سمفونيك بود كه به نظر نگارنده سرآمد تمام قطعات اين كنسرت بود.

معرفي‌هاي زيبايي از تم‌ها و بسط و گسترش آنها و به رخ كشيدن تكنيك يك آهنگساز توانا درعين‌سادگي كه با تمامي اصول موسيقي كلاسيك به‌طور‌كامل و در حد استادي آشناست، اركستراسيون منطقي و درست و با محاسبات دقيق در سوال و جواب سازها، گروه‌هاي‌سازي، سكشن‌ها، دوبله كردن‌ها و رنگ‌آميزي زيباي اركستر جزييات اين قطعه را تشكيل مي‌دادند.

اما بازهم اجراي نه‌چندان خوب اين قطعه از حس و حال واقعي آن كمي كاسته بود هرچند در اجراي دو قطعه آخر به سبب اينكه بيش از يك ساعت از كنسرت گذشته بود، نوازندگان و رهبر اركستر همگي مسلط‌تر از ابتداي كنسرت اجرا مي‌كردند اما همچنان نقص‌هاي چشمگيري در اجرا وجود داشت!

در بروشور نارساي كنسرت نه ترتيب قطعات مشخص بود، نه نامي از زحمتكشان اصلي اركستر (يعني نوازندگان ثابت آن) آورده شده بود و نه ديگر عوامل (بنا به سنت گذشته) و بيشتر به معرفي و عكس ‌و بيوگرافي آهنگسازان، تنظيم‌كنندگان و تكنوازان پرداخته شده بود و نقاشي پرتره‌اي از مدير هنري و رهبر اركستر سمفونيك تهران شهرداد روحاني هم بر صفحه آخر اين بروشور خودنمايي مي‌كرد كه آخرين قطعه كنسرت به‌نام «فرياد تهي» به عنوان بيز از اين آهنگساز و رهبر اركستر اجرا شد.

از آنجايي كه اگر آهنگسازي، خودش اثرش را رهبري كند طبيعتا به دليل ادراك كامل از فرم، محتوا و جزييات قطعه آن را از ديگر قطعات بهتر، تميزتر و باكيفيت‌تر اجرا خواهدكرد، آن شب نيز چنين شد و در قطعه فوق ‌برنامه پاياني، تازه صداي واقعي و درست اركستر درآمد و قطعه شهرداد روحاني به‌خوبي و با ديناميك درست و كوكي نسبتا تميز اجرا شد. هرچند همچنان بادي برنجي‌ها (بالاخص هورن‌ها) همچنان ضعيف‌تر از بقيه اركستر بودند اما دركل اين قطعه به نسبت ديگر قطعات كنسرت بهتر و جذاب‌تر اجرا شد، اما حيف كه ديگر خيلي دير شده بود!

شنيده‌ها از اهالي فن حاكي از آن است كه اجراي شب دوم (جمعه‌شب) به مراتب تميزتر و بهتر از شب نخست بوده است كه به رسم انصاف بايد گفته شود اما بازهم اين سوال پررنگ‌تر جلوه مي‌كند كه آيا تمام اركسترهاي حرفه‌اي دنيا همين‌قدر نوسان دارند و هرشب يك‌جورند؟!

آهنگساز، مدرس موسيقي

 


اگر پارتيتور «ني‌نوا» را بررسي كنيم، خواهيم ديد كه در هر‌يك از قسمت‌هاي هشت‌گانه اين اثر، يك موتيف ملوديك يا ريتميك است كه نقش اصلي را در آن قسمت بازي مي‌كند و همان موتيف است كه به‌صورت سلولي گسترش پيدا كرده و تمام آن موومان را در بر مي‌گيرد و به‌كرات توسط ساز‌هاي مختلف نيز شنيده مي‌شود و گاه با تفكري ايميتاسيوني به صورت كانُن‌وار يا استرتو در كل اركستر زهي پخش مي‌شود و به اين شكل آن موتيف ملكه ذهن شنونده مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون