كاش زمين دهان باز نميكرد
فاروق مظلومي
كسي كه فصل بهار در چادري وسط يك دشت سبز زندگي ميكند چندان نگران زلزله نخواهد بود اما دور از ذهن ما نيست كه ذهن اين چادرنشينِ سرخوش، از باران و سيل بهاري دور نباشد و حداقل آيندهنگرياش اين شود كه چادرش را دور از مسيل برپاكند.يعني اولويت بحران براي يك كوچ نشينِ دشت، سيل است و بعد زلزله .
اما اوضاع شهرنشينها كمي پيچيده است و اگر ليستي از بحرانهاي شهري در اختيار آنها قرار داده شود تا حسبالحال خود اولويتبندي كنند قطعا براي يك شهروند از شمال كشور اولويت مديريت براي بحرانها با شهروندي در جنوب كشور فرق خواهد كرد و اين ليست با شرايط فصلي هم تغيير ميكند. احتمالا براي يك هموطن شمالي ليست بحراني در فصل تابستان با ملاحظه غلظت بحرانها، اين باشد: 1- زبالههاي هموطنان گردشگر كه شمال مقصد اول و آخرشان است.2- قيمت مرغ و زعفران براي تنها گزينه ناهار و شام گردشگران در شمال يعني جوجهكباب. 3- سروصداي ويلاهاي مجاور بعد از قليان و.... 4- عبور و مرور بعضي از گردشگران با لباس راحتي - خيلي راحت- در سطح شهر 5 - رطوبت بالاي هشتاد درصد هوا 6- سيل 7- زلزله و ..... البته اينكه زلزله و قيمت مرغ در يك ليست بحراني قرار ميگيرند كمي عجيب است ولي وضعيت موجود همين است و براي يك هموطن جنوبي، تابستان و زمستان اولويت مديريت بحران با ريزگردها و مساله آب است.
پايتختنشينها هم عموما شش ماه اول سال گاهي با توزيع برق و آب مساله دارند و شش ماه دوم سال با آلودگي هوا و آنقدر درگير زندگي روزانه هستند و خسته به خانه ميرسند كه تا سيل و زلزله نيايد از جايشان تكان نميخورند. گراني هم يك بحران چهارفصل و همگاني است كه شمال و جنوب و شرق و غرب و پايتخت نميشناسد.
در بين اين بحرانهاي رنگارنگ طبيعتساخت و انسانساخت براي دشتنشين و شهرنشين، كسي به فرورفتن در چاله فكر نميكند و چنين موضوعي به عقل جن هم نميرسد چه رسد به آدميزاد. منظورم چالههاي وسط اتوبانهاي شهري و بينشهري نيست. آنها ديگر بخشي از زندگي ما و هيجان رانندگي شدهاند. نگارنده به فروچالهها اشاره ميكند. فروچاله همان دهان بازكردن زمين است. نه به آن شكل كه بين ما مصطلح است و گاهي براي بيان شرمِ معادل مرگ آرزو ميكنيم كه اي كاش زمين دهان باز ميكرد و ما را ميبلعيد. مساله چندان پيچيده نيست. آبهاي زيرزميني را خالي كردهايم و زمين روي چيزي استوار نيست و يك دفعه در خود فرو ميريزد و البته اينكه يك دفعه چند هكتار زمين زير پايت تا عمق دهها متر فرو رود و چالهاي شبيه چالههاي فيلمهاي تخيلي ايجاد كند، كمي وحشتناك است.
حالا ديگر كمتر كسي جرات ميكند بگويد «كاش زمين دهان باز ميكرد» چون اين طور كه پيش ميرود احتمال دارد اين آرزو هر جايي برآورده شود و محدوده برآورده شدن اين آرزو فقط دشت كبودرآهنگ همدان نيست همين حالا هم نشست اراضي اطراف تهران زنگ خطر فروچالهها را در محدوده پايتخت به صدا در آورده است.فروچالهها مختص ايران نيستند و نسبت به ايران تعداد محدودي از آنها در ايتاليا، مكزيك و امريكا هم رخ داده است و متاسفانه زمينهاي عزيز اين كشور عزيزمان بيشتر از هر كشوري ديگر زخمي شده است.
نكته تاسف آور در مورد فروچالهها اين است كه اقليمشناسان از اين پديده غيرقابل بازگشت به عنوان «مرگ زمين» ياد ميكنند. مديريت صحيح منابع آبي راهي موثر براي جلوگيري از وقوع فروچالههاست. حيف است اين دشتهاي زيبا بميرند.
پاورقي: نگارنده پيشنهاد ميكند تعدادي از عناصر مخرب زمين و مديران نامدير را روي زميني كه احتمال بالاي وقوع فروچاله دارد، مستقر كنيم - جايگاه اختصاصي دونالد ترامپ فراموش نشود- لازم نيست از آنها بخواهيم بگويند «اي كاش زمين دهان باز ميكرد»؛ دهان زمين براي آنها هميشه باز است.