مهر كه ميآيد
حفيظاله مشهور
مهر كه ميآيد به سن و سالت نگاه نميكند، تفاوتي نميكند چه كارهاي و چند سال از درس و مدرسهات گذشته. بيآنكه بخواهي تو را با خود ميبرد به خاطرات كودكيات، تمام نوستالژيهاي دوستداشتنيات را برايت مرور ميكند. مهر كه ميآيد بوي دفتر و كتاب نو در فضا ميپيچد، آهنگ همشاگردي در گوشت زمزمه ميش ود و صداي چفتيهاي فلزي كيف مدرسهات در ذهنت مجسم ميشود. روز اول مدرسه و شادي آميخته با دلهرهاش، معلم جديد و خط و نشان كشيدنهايش، سوال تكراري آقا دفتر چند برگبر داريم، خطكشي و تقسيمبندي نيمكت سهنفرهات چون فيلمي دوستداشتني برايت به نمايش درميآيد.
دلت هوس ميكند دوباره به آن روزها برگردي روزهايي كه در عين سادگي صفا، صميميت و دوست داشتن موج ميزد. روزهايي كه براي همه يكرنگ بود. فقير و پولدار نميشناخت. همه با هم از يك راه به مدرسه ميرفتند، شايد بالاترين تفاوت در قيمت كفش و لباس بچهها خلاصه ميشد اما زنگ مدرسه براي همه يكصدا داشت. آقا و خانم معلم همه يكي بود. در خانه و بيرون مدرسه هر طور كه بودي اما وارد كلاس كه ميشدي تفاوتها معني نداشت.
دوباره اول مهر است و موسم نوستالژيهاي من و تو، اما اين روزها اوضاع فرق كرده است. ديگر طنين زنگ مدرسه براي همه يك نوا ندارد. اين روزها كلاس و درس و تفريح و... را طبقهبندي كردهاند و دانشآموز را نيز.
اين روزها مدرسه نيز بسان خيلي چيزهاي ديگر كالا شده است و دانشآموز مشتري. درجهبندي كالا را گريزي نيست و به تبع آن مشتري نيز درجهبندي خواهد شد. اين روزها مدارس بالا و پايين شهر مثل هم نيستند، حتي مدرسه بچههاي يك محله نيز مسيرشان يكي نيست. اين روزها مهر را با نگاه به جيب مشتري عرضه ميكنند. مدارس لوكس با شهريههاي ميليوني در يك سو و مدارسي كه تمام حقوق يك سال معلم شركتياش را كه روي هم بگذاري به شهريه يك دانشآموز آن مدرسه لوكس نميرسد در سوي ديگر. كلاسهايي كه سال به سال فربهتر شده و استعداد و توانايي دانشآموز بيبضاعت را در شلوغي خود ميبلعد در يك سو و كلاسهايي كه به زور پول و مدرس اختصاصي و... علم را به مغز كودك تزريق ميكند در سوي ديگر. اين روزها بچههايي را ميبيني كه نميدانند همكلاسي فقير و نيازمند يعني چه، چراكه اين دانشآموز را در جمعشان راهي نيست و بچههايي كه در مدرسهاي ديگر بين نيامدن به مدرسه و تامين پول كتاب و دفتر از جيب خالي پدر مردد ماندهاند. اين روزها كيفيت را نبايد رايگان مطالبه كني چراكه فقط حق نشستن در كلاس 30 يا 40 نفره رايگان است و اگر بيش از اين بخواهي بايد طبقه خانوادگيات را عوض كني.
اين روزها نگرانم. نگران همه كودكاني كه سرنوشت و آيندهشان به استعدادشان وابسته نيست. بلكه به مكنت و دارايي خانوادهشان بستگي دارد تا كالاي لوكستري را در آموزش و پرورش اين سرزمين سفارش دهند. آيا فرداها شروع پاييز و ماه مهر براي همه كودكان امروز چون ما خاطرهانگيز خواهد بود.