رونمايي از آثار محمدعلي مرادي
هنر زيبايي شناسانه زيستن
آيين بزرگداشت و رونمايي از كتاب جديد زندهياد محمدعلي مرادي به نام «بنيادهاي فلسفي علم فرهنگ» عصر ديروز در انتشارات علمي و فرهنگي برگزار شد. نويسنده در اين كتاب بر اساس سه مفهوم پيشرفت، قانون و تجربه به منزله سه حلقه اتصال در سير تاريخي شكلگيري علم فرهنگ كوشيده است وابستگي چنين دانشي را از سويي با علم تجربي و از ديگر سو با دين، اسطوره و شعر نمايان كند.
نعمتالله فاضلي در اين مراسم با اشاره به دوستي پراكندهاي كه با محمدعلي مرادي داشت، اظهار كرد: مرادي نه اهل سياست بود و نه جايگاهي به عنوان سياستمدار داشت، ثروتمند هم نبود كه به خاطر پول دور او جمع شوند، دنبال اين هم نبود كه يك سلبريتي يا شخصيت محبوب براي خود دست و پا كند ولي با رفتنش متوجه شديم كه او انديشمندي مهربان، فرهيخته، فيلسوف، ساده زيست، صادق، شجاع، ايراندوست، وطنخواه و به عنوان انساني شريف به همگان معرفي شده است. مرگ معمولا پايان زندگي است، اما براي انسانهاي بزرگ خود زندگي است. رفتن او در واقع آمدني به اين دنيا بود، چون او توانست دنيا را بهتر كند.
عضو پژوهشگاه علوم انساني در ادامه افزود: فوكو در ساخت زيبايي شناسانه توضيح ميدهد كه فيلسوفان بزرگ در گذشته از راه نوشتههايشان فيلسوف نبودند، بلكه از راه زيستن خود فيلسوف بودهاند و فكر ميكنم هنر زيبايي شناسانه زيستن مرادي بوده كه امروز ما را اينجا دور هم جمع كرده است. مرادي در زندگي مظلومانه زيست و كمترين لذتها و انباشتها را براي خود برداشت و بيشترينها را براي ديگران به جا گذاشت به همين دليل فكر ميكنم او به تنهايي بسيار كمك كرد تا ما دنياي بهتري داشته باشيم.
فاضلي در ادامه سخنانش با اشاره به كتاب تفكر در تنگناي محمدعلي مرادي گفت: مفهوم جستار و نوشتار به درستي توضيح داده شده است. وجه مشترك اين كتاب و كتاب بنيادهاي فلسفي علم فرهنگ، رويكرد فلسفي مرادي است كه سعي ميكند مفاهيم را بسازد و آنها را به خوبي تشريح كند و به تعبير خود، فرم نوشتار را تفهيم كند.
وي افزود: مرادي در كتاب «تفكر در تنگنا» درباره مشروطيت بحث ميكند و توضيح ميدهد كه انديشيدن با فلسفه متفاوت است. جامعه ميانديشد و فيلسوف بايد اين پرسشها را به فلسفه تبديل كند. او در اين خصوص جنبش مشروطه را مثال ميزند. مرادي به نوعي ميخواهد به نوعي واقعيتها را در قالب مفاهيم فهمپذير كند.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: كاري كه مرادي در كتاب بنيادهاي فلسفي علم فرهنگ انجام ميدهد يك خوانش تاريخي از سنت آلماني است. او ميگويد؛ علم فرهنگ، عنواني است كه آلمانيها به آن ميدهند و گام به گام با تاريخ جلو ميآيد و تحولات شكل گرفته براي علم فرهنگ را در اين كتاب بيان ميكند. بعضي از بحثهاي او در اين كتاب واقعا نو است و در تاليفات فلسفي نه ترجمهها تاكنون چنين بحثهايي را نداشتهايم. او در جايي ميگويد كه به عنوان يك ايراني، اين كتاب را تاليف ميكند و منظورش اين است كه ما هم به عنوان يك ايراني آن را بخوانيم. ايستادن در جمع ايراني يكي از مولفههاي هميشگي محمدعلي مرادي بوده است.
وي با اشاره به روان و قابل فهم بودن متن در هر دو كتاب مرادي ادامه داد: اين موضوع به خاطر تسلطي است كه به متنهاي اصلي داشته است و تاريخ فلسفه را چنان روايت ميكند كه گويي همه تاريخ فلسفه را هضم كرده و حال به عنوان راوي ايراني با زبان فارسي با ما سخن ميگويد. اين كتابها تاريخ فلسفه را از منظر علم فرهنگ روايت ميكنند و تاليفات در حوزه فلسفه فرهنگ در ايران بسيار كم است.
اسماعيل خليلي در ادامه اين مراسم با اشاره به كتاب بنيادهاي فلسفي علم فرهنگ گفت: به تعبير مرادي در اين كتاب، علم فرهنگ علمي است كه گويي بنا نهاده شده كه آموزه مفهوم را كنار بگذارد و در كنار آن زندگي فهم و شناخت را بنيان گذارد. نقدي كه مرادي بر گذشته خود كرد، عبارت بود از نقدي كه بر جامعه داشت و آن فقدان فرهيختگي است. آنچه او به ما پيشنهاد ميكند، اين است كه من سرمايهاي جز شكست ندارم و تاريخ زندگي من، شكستهاي من بوده است ولي اين به اين معني نيست كه ما بايد منتظر باشيم تا شكست بخوريم و بعد به فرهيختگي بپردازيم.
اين استاد دانشگاه با اشاره به ۴ موضوع در كتاب بنيادهاي فلسفي علم فرهنگ ادامه داد: اولين نكته، علي مرادي راوي است كه روايت من ايراني خودش را تاريخ پيدايش علم فرهنگ ميكند بنابراين اينجا يك راوي ساحت انديشه در فلسفه است. به اين ترتيب او كوشش ميكند كه مجموعه كوششهايي كه در اين خصوص به وجود آمده را براي ما شرح دهد. كاري كه يك راوي صادق ميكند، اين است كه حين اينكه روايت ميكند، خود را نيز روايت كند. نكته بعدي، علي مرادي كنشگر است كه ميخواهد در محضر تاريخ حاضر شود. ايده اين كتاب خيلي پسين است و روايت خود را از تاريخ علم و فرهنگ بيان كرده است. در ادامه اين مراسم «معيني» خواهرزاده علي مرادي هم به ذكر خاطرات و خصوصيات شخصي اين انديشمند پرداخت و گفت: او اعتقادي به خودنمايي در حوزه كارياش نداشت و شايد به همين دليل كتابي هم منتشر نكرد و من سايتي براي او طراحي كرده بودم كه مقالات و مطالبش را براي دسترسي عموم در آنجا قرار ميداد. او در پختگي و عقلانيت كامل اين كتاب را به انتشارات علمي و فرهنگي داد و اعتقاد داشت هيچ اثري بدون مشكل نيست و اين كتاب را به دست انتشار سپرد تا مورد نقد و بررسي بيشتري قرار گيرد.