ادامه از صفحه اول
رسانه ها و درياچه اروميه
نكتهاي كه در مورد كشاورزان وجود دارد اين است كه به هر حال به نفع اوست كه از اين آب استفاده كند و در اينجا يك تضاد منافع بين احياي درياچه اروميه و كشاورزي (و به صورت كلي مصرفكنندگان آب) به وجود ميآيد. براي همين است كه برنامهريزي و طراحي بايد به گونهاي باشد كه دو طرف برنده باشند؛ هم محيطزيست و هم كشاورز. در اين چند سال تجربههاي خوبي در اين حوزه كسب كردهايم، به عنوان مثال در حسنلو كه در منتهي اليه رودخانه است و قبلا متكي به كشت ديم بود و بالاي 5 هزار هكتار زمين كشاورزي داشت. در اين منطقه تالابي بود كه آب آن را به يك مخزن بزرگ منتقل ميكردند و بعد به تپههاي بالاتر پمپاژ ميشد. نكته جالب اين است كه امسال توانستيم با كمك خود كشاورزان 65 درصد از مصرف آب در اين منطقه را كاهش داديم و توانستهايم به كشاورز كمك كنيم و كشاورز به درياچه كمك كند يعني به جاي اينكه چغندر قند و تخم كدو بكارد به سراغ زراعت كلزا و گندم رفته است. اين مثال نشان ميدهد كه ميتوانيم اين منفعت مشترك را ميان كشاورزان و درياچه به وجود آوريم. متاسفانه در تمام برنامههاي موفقي كه به اجرا درآمده است رسانه جايي نداشته. همه برنامهها اينگونه پيش رفته است كه مثلا مدير آب منطقه با هماهنگي ستاد كشاورزان را توجيه كند يا پيگيري كردهايم تا با همكاري وزرات نيرو آب در مخزن سد نباشد اما در اين ميان رسانه رسالت خودش را انجام نداده است و صرفا به برخي پيگيريها قناعت كرده. سال اول اجراي برنامه، صداوسيما يك سريال تلويزيوني با اين مضمون تهيه و چند نشست برگزار كرد. اما ما برنامه داديم براي آموزش كشاورزان و توانمند كردن آنها در حوزه محصولاتي كه به صورت جايگزين ميتوان در منطقه كشت كرد، چند جلسه با صداوسيما برگزار كرديم كه چنين برنامههايي از طريق آنها اجرا شود، مثلا برنامه راديويي تهيه كنند كه كشاورزان به آن گوش بدهند بعد امتحاني برگزار شود و ما به كساني كه در آن قبول ميشوند گواهينامه بدهيم اما از اين پيشنهاد استقبالي نشد. در مجموع ما براي نقش رسانه در حل مشكلات برنامه تدوين شدهاي نداريم كه بدانيم به عنوان مثال كجا روزنامههاي محلي بايد وارد شوند و كجاي كار را بخشهاي ديگر و رسانههاي ديگر به عهده بگيرند. اين يك تجربه نو محسوب ميشود كه اگر ايدههايي در اين مورد وجود داشته باشد ما هم شنيده و ازاجراي آن استقبال ميكنيم. احياي درياچه اروميه يك طرح ملي است و اگر اين مدل را بتوانيم در اينجا پياده كنيم تمريني ميشود تا در نقاط ديگر كشور و طرحهاي ديگر هم از آن استفاده كنيم.
معاون سازمان محيط زيست و دبير ستاد احياي درياچه اروميه
شاخص آيينه اقتصاد
هر ماه به جاي اينكه مبلغي صرف توسعه صنايع شود، به حساب افراد واريز شد و نتيجه آن زمينگير شدن تقريبي صنايع پوشاك، كفش، ساختمانسازي و... بوده است. در واقع دور بودن از تكنولوژي و برنامه نداشتن براي بهرهمندي از آن باعث شد كه بهشدت به كشورهاي ديگر وابسته باشيم و به نوعي بازاري براي كالاهاي خارجي شويم. بازار بسيار خوبي براي مصرف داريم و الگوي مصرفي خانوارهاي ايراني نيز گواه اين ماجرا است اما به دليل فراهم نبودن زيرساختها (تكنولوژي) هيچ استفادهاي از بازار كالا نميتوان كرد. به همين دليل اندازه بازار كالا هيچ تناسبي با بازار كار ندارد. البته جايگاه ايران در بازار نيروي كار (جزو 5 كشور انتهايي) فقط به نبود تكنولوژي ارتباط پيدا نميكند اما دليل اين اتفاق، قطعا نبود فناوري است. زماني كه تكنولوژي متناسب با نياز روز بازار نباشد، بهرهوري نيروي كار و راندمان وسايل و تجهيزات بهشدت افت ميكند، هزينه سربار كالا براي كارفرما بالا ميرود، زماني كه كارفرما نتواند با هزينههاي سربار مقابله كند، سوددهي بنگاه اقتصادي پايين ميآيد و سرمايه اوليه براي راهاندازي كسب و كار از بين ميرود. در اين حالت كارفرما براي حفظ حداقل سرمايه خود از نيروي كار و پتانسيل كمتر براي توليد استفاده و اقدام به تعديل نيرو ميكند. با سرايت اين روند به بنگاههاي ديگر، امنيت شغلي در اقتصاد كشور به خطر ميافتد و بيكاري فراگيرتر ميشود. با ادامه بيكاري، صنايع در خطر نابودي و ورشكستگي قرار ميگيرند و در شاخص رقابتپذيري اقتصاد، زير شاخه بازار نيرو كار بهشدت بيثبات ميشود. راهحل اين مشكل، برنامهريزي، درايت و دلسوزي براي كشور به دور از شعار زدگي است. عضو شوراي عالي كار
درباره ورود زنان به استاديوم
به نظر ميرسد با توجه به اين تفسير از قانون اساسي بوده. نكتهاي كه ميتوان به آن اشاره كرد اين است كه فتاواي علما در مورد ورود زنان به استاديوم متفاوت است. برخي از علما ايراد شرعي وارد نميكنند و برخي از ايشان در شرايط خاص ورود زنان را مجاز ميدانند و برخي ديگر از علما آن را غير شرعي تشخيص دادهاند. در اين شرايط به نظر ميرسد مسائل اجتماعي و سياسي نيز دخيل ميشوند. در شرايط فعلي نميتوان خيلي اين موارد را از هم تمييز داد و مجزا در نظر گرفت. ورود زنان به استاديومها به نظر ميرسد فعلا دچار چنين چالشي شده است. ما از يك طرف ميگوييم كه اي كاش قانون مدوني براي آن به تصويب برسد و تكليفش مشخص شود. از طرف ديگر امكان دارد قانوني كه به تصويب ميرسد موجب منع قانوني ورود زنان شود و جاي تفسير و توضيح و رايزنيها در اين خصوص گرفته شود كه در اين صورت ديگر كاري نميتوان انجام داد. به خاطر همه اين نكات نميتوان از منظر صرفا قانوني به مساله ورود زنان به استاديوم پرداخت. در ادامه اما بايد اين مساله را مدنظر داشت كه بالفرض اگر اعلام جرمي صورت بگيرد و دادستاني بخواهد ورود بكند، اين اعلام جرم بر عليه چه گروهي انجام خواهد شد؟ عليه تماشاچيان و هواداراني كه به استاديوم ميروند؟ يا عليه كساني كه اجازه ورود زنان به استاديوم را صادر ميكنند يعني مقامهاي اجرايي و وزير كشور و رييس شوراي تامين استان تهران؟ يا كساني كه زيرساختها را مهيا ميكنند يعني وزارت ورزش و جوانان و فدراسيون فوتبال و مسوولان استاديوم آزادي؟ در اين مورد ماجرا برميگردد به بحث آمر و مامور و مسووليتهايي كه نهادهاي مختلف دارند. فكر ميكنم اگر مجوزي صادر شده باشد و اشخاص عادي بر اساس اين مجوز راهي ورزشگاه شده باشند، مسووليتي متوجه آنان نيست چون كار غيرقانوني انجام ندادهاند. پس با اين حساب مشخصا كساني كه مجوز را صادر كردهاند، مسوول خواهند بود.
عبور امريكا از محمدبن سلمان
ديگر عربستان سابق نيست. بلكه عربستاني است كه بايد باج دهد و ديگر نميتواند حرف مسلط يا اقدامات مخربي را مانند قبل انجام دهد. از همين اين اتقاق اخير موجب تبعات شديد براي عربستان به خصوص در سطح بينالمللي و افكار عمومي داشت. زيرا بحث قتل خاشقجي مصداق بارز تروريسم دولتي است و تبعات اين موضوع كماكان براي عربستان سعودي ادامه پيدا خواهد كرد.
در حال امريكاييها بهشدت نگران وضعيت ملك سلمان شدهاند. چرا كه اگر اتفاقي براي ملك سلمان رخ دهد و محمدبن سلمان وليعهد باشد و به مقام پادشاهي دست پيدا كند بسيار سختتر از هر زماني امكان بركناري وي وجود دارد. از همين رو برخي اخبارها حاكي از آن است كه محمد بن سلمان ديگر گزينه مطلوب امريكا نيست و بحث بازگشت دوباره بن نايف به سمت وليعهدي مطرح است يا اينكه خالد بن سلمان برادر كوچكتر محمد بن سلمان جانشين وي شود كه اكنون سفير عربستان در ايالات متحده است و ديگر قصد بازگشت به واشنگتن را ندارد. از همين رو به نظر ميرسد كه امريكاييها حمايت خود از محمد بن سلمان برداشتهاند، زيرا براي امريكاييها بيش از فرد، ثبات عربستان سعودي مهم است و اگر بنا باشد بين ثبات و امنيت عربستان و فرد امريكا بخواهد گزينهاي را انتخاب كند حتما ثبات و امنيت عربستان را به شخص ترجيح ميدهد.
در سفر آقاي پمپئو، وزير خارجه امريكا به عربستان نيز ميتوان گفت كه اين سفر بيشتر در راستاي فروكش كردن اين موج ضد عربستاني براي قتل خاشقجي بود و هم از سويي ديگر به مقامات سعودي تذكر داده شود كه اين وضعيت مطلوب نيست و بايد شرايط به سرعت در مسير عادي شدن سوق پيدا كند.