• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4211 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۶ مهر

قصیده ریاکاریه

«این دغل‌دوستان» ریاکارند

مجتبی احمدی

آه، اهلِ جهان ریاکارند

سرخوش و شادمان ریاکارند

بعضا از عمقِ دل، ولی اغلب

از سویدای جان، ریاکارند

عده‌ای در کمالِ جدّیّت

عده‌ای محضِ «فان»، ریاکارند

ویژه سن و سالِ خاصی نیست

بلکه پیر و جوان ریاکارند

مریم و پانته‌آ، ریاکارند

مسلم و کامران، ریاکارند

عده‌ای در هوای نام،‌ اما

عده‌ای بهر نان، ریاکارند

توی دنیا که مثلِ بازار است

صاحبانِ دکان، ریاکارند

گرچه قبل از اذان، رباخوارند

لیک بعد از اذان، ریاکارند

لشکری «خرده‌پا ریاکار» و

چند تن هم «کلان‌ ریاکار»ند

یعنی از بین هر چهار نفر

دو نفر بی‌گمان ریاکارند

و جماعت نشسته‌اند به صف

آه، یک در میان ریاکارند

آن دو «دانه‌درشت» را دیدی؟

پسرانِ فلان ریاکارند

توی لندن به کار مشغولند

در [...] و [...]، ریاکارند

از «امام زمان»- که جان به فداش-

سخت دورند، هان! ریاکارند

ناکسان، مفسدند فی‌الواقع

مع‌ذلک، چنان ریاکارند-

که گمان می‌کنی از اوتادند

لیک اینان همان ریاکارند

با دغل، با دروغ، مأنوسند

«این دغل‌دوستان» ریاکارند ...

عده‌ای صاحبِ تریبون‌اند

خوش‌صدا، خوش‌بیان، ریاکارند

دائم از خطّ راست می‌گویند

این خط و این نشان! ریاکارند

(قبل از آن‌‌که به «کربلا» برسند

«شمر»، «خولی»، «سنان»، ریاکارند!)

عده‌ای آشکار، بی‌پرده

عده‌ای در نهان، ریاکارند

عده‌ای در عمل، دورویند و

عده‌ای با زبان، ریاکارند

عده‌ای نیز اهلِ تلفیقند

دست و پا و دهان ریاکارند!

کنجِ بنیاد، گوشه مرکز

وسطِ سازمان، ریاکارند

می‌گذارند دست بر سینه

دست‌شان را بخوان! ریاکارند

باری، این مردمِ مدیرپرست

پشت را خم‌کنان، ریاکارند

عاشقِ ارتقا و ترفیع‌اند

روی این نردبان، ریاکارند

تا مگر کار را تمام کنند

با تمام توان، ریاکارند

می‌شوند آخرش مدیر، بله

فلذا همچنان ریاکارند

گرچه از مرگ نیز می‌ترسند

لیک تا آن زمان، ریاکارند!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون