مسووليت اجتماعي سازمانها در خدمت توسعه پايدار
نسرين ضميري
صنعتي شدن به معناي استفاده از نيروي ماشين به جاي نيروي انسان از حدود 300 سال پيش آغاز شد و تمام ابعاد زندگي انسانها را تحت تاثير خود قرار داد. ماشينهاي عظيم برقي و مكانيكي جايگزين نيروي دست انسان شدند. اگر چه در بخشهايي از آسيا، امريكاي مركزي و آفريقا انقلاب صنعتي بايد آغاز شود، اما به دليل جهاني شدن اقتصاد تبعات آن همه كشورها را در بر گرفته است.
شكلگيري كارخانهها و كسب و كارهاي نوين در مقياس بزرگ، به وجود آمدن دانش مديريت، خلق شدن شكلهاي جديدي از دارايي و سرمايه، شكلگيري ساختار جديدي از طبقات اجتماعي، ظهور قدرتهاي بزرگ صنعتي در عرصه جهاني و افزايش قدرت سياسي كشورهايي كه داراي منابع زيرزميني و انرژي هستند مهمترين پيامدهاي انقلاب صنعتي هستند.
از جمله پيامدهاي مهم انقلاب صنعتي دگرگونيهاي عظيمي بود كه انسان به كمك ماشين در طبيعت و محيط زيست ايجاد كرد. در گذشته اين تصور حاكم بود كه محيط بهطور كلي به عنوان يك عامل خارجي و تنها براي استفاده انسان به وجود آمده است. در اين ديدگاه ارتباط انسان و محيط به صورت غلبه انسان بر طبيعت تعريف ميشد و بر اين باور استوار بود كه دانش و فناوريهاي بشري بايد بر تمامي موانع طبيعي و محيطي غلبه يابد تا انسان با تكيه بر علم و استفاده از طبيعت و با افزايش توليدات به رفاه در زندگي بشري، رشد اقتصادي و از ميان برداشتن فقر و تهيدستي برسد. اين روند ادامه داشت تا به تدريج مشكلات اين نوع تفكر و نگرش به رابطه انسان و طبيعت نمايان شد و انسانها متوجه شدند منابع طبيعي تجديدپذير نيست و براي هميشه نميتوانند به اين روند ادامه دهند.
مفهوم توسعه پايدار حاصل رشد و آگاهي جهاني در موضوعات اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و نگراني درباره يك آينده سالم بشري است. آيندهاي با بيشترين رفاه و برخورداري براي انسانها و كمترين آسيب به طبيعت. اين اصطلاح نخستين بار در سال 1975 درباره محيط زيست و توسعه به كار برده شد و پس از آن حفاظت از محيط زيست و منابع طبيعي توجه جهانيان را به خود جلب كرد و نهايتا در سال 1992 توسعه پايدار موضوع كنفرانس سازمان ملل با عنوان اجلاس زمين شد و از آن پس بطور گستردهاي در سياستگذاري كشورها از آن استفاده ميشود.
بهترين تعريف از معني و مفهوم توسعه پايدار را بان كي مون، دبيركل پيشين سازمان ملل ارايه كرده است: «توسعه پايدار پاسخگوي نيازهاي سالم زمان حال بشر است بدون به خطر انداختن نسلهاي آينده براي برآورد كردن نيازهاي خود و متشكل از سه ركن توسعه اقتصادي، توسعه اجتماعي و حفظ محيط زيست است». در توسعه پايدار مديريت و بهرهبرداري صحيح و اثر بخش از منابع كشور مورد توجه قرار ميگيرد.
تقريبا همزمان با توجه به توسعه پايدار مفهوم ديگري نيز مطرح شد كه مسووليت اجتماعي سازمانها بود. مفهوم مسووليت اجتماعي اولينبار در سال 1947 توسط پيتر دراكر مطرح شد و تا سال 1960 به طور جدي وارد ادبيات مديريت شده بود و در نهايت سال 1992 در همان كنفرانس زمين، ارتباط بين مسووليت اجتماعي و پايداري سازمانها مطرح و زمينه براي تدوين استاندارد جهاني مسووليت اجتماعي فراهم شد. يعني زماني حدود 45 سال يا نزديك به نيم قرن ذهن انديشمندان مديريت و سياست را به خود مشغول كرده بود. سوال اساسي در مسووليت اجتماعي ايـن است كـه سازمانها بـايـد به سود چه كسانـي اداره شونـد؟ آيا بايد منافع خود را در نظر بگيرند و رسيدن به اهداف سازماني خود را در نظر داشته باشند يا به محيطي كه در آن فعاليت ميكنند نيز توجه كنند؟ مسووليت اجتماعي سازمانها مجموعه وظايف و تعهداتي است كه سازمانها بايد در جهت حفظ، مراقبت و كمك به جامعهاي كه در آن فعاليت ميكنند، انجام دهند و رويكردي جامع به ملاحظات اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي در جهت بهبود زندگي شهرونـدان است. مسووليت اجتماعي سازمانها بخشي از «اخلاق حرفهاي» است كه به نقش سازمانها در حوزه اجتماع ميپردازد. سازمانها بايد در جهت حفظ و مراقبت از جامعهاي كه در آن فعاليت ميكنند، تعهد داشته باشند و مسائلي مانند آلودگي هوا، ايمني و سلامت محيط كار، فرصتهاي برابر استخدامي براي همه گروههاي جامعه و توجه به كيفيت توليدات از جمله اين تعهدات است. مديران بايد مفهوم مسووليت اجتماعي را به فرهنگ سازمان خود اضافه كرده و آن را تبديل به يك باور براي اعضاي سازمان كنند.
امروزه ميدانيم كه سازمانها نقش پررنگي در جوامع دارند به نحوي كه گفته ميشود ما در سازمانها به دنيا ميآييم، در سازمانها زندگي ميكنيم و در سازمانها از دنيا ميرويم. سازمانها اعم از دولتي يا خصوصي، توليدي يا خدماتي، نظامي، آموزشي، بهداشتي و غيره گروهي از مردم هستند كه براي تحقق هدفي مشخص طبق برنامه و با استفاده از منابع مالي و انساني گرد هم ميآيند. همچنين ميدانيم كه مهمترين عامل در تمامي سازمانها منابع و سرمايههاي انساني هستند. چنانچه بخواهيم به مسووليت اجتماعي خود عمل كنيم نخست بايد شايستهگزيني كنيم. روانشناسان سازماني اعتقاد دارند همه انسانها شايسته هستند، وظيفه مديران اتخاذ سا و كارهايي است كه انسانهاي شايسته و مناسب را در جاي مناسب آنها قرار دهند. ما با انسانهاي شايسته ميتوانيم سازماني مسووليتپذير و پاسخگو داشته باشيم.
ما با انسانهاي شايسته ميتوانيم فعاليتهاي سازمان خود را به اخلاقيترين شكل ممكن انجام دهيم و مسوولانه عمل كنيم. مسوولانه عمل كردن يعني انجام فعاليتها و وظايف كاري بر اساس تفكر همزيستي سازنده با جامعه و محيط زيست در جهت توسعه اقتصادي و بهبود كيفيت زندگي مردم و افزايش رفاه عمومي و اين يعني تحقق توسعه پايدار.
روانشناس سازماني