دنياي سوفي با ترجمه آشوري
محسن آزموده
اشتباه نكنيد؛ آقاي آشوري دنياي سوفي را ترجمه نكرده است، بعيد است قصد اين كار را هم داشته باشد. قبل از او مترجمان نامدار ديگري چون حسن كامشاد و كوروش صفوي اين كتاب خوشخوان و مقدماتي را به فارسي ترجمه كردهاند و از آنجا كه كتاب يوستين گردر، اثري كلاسيك و چندان پيچيده محسوب نميشود و مخاطبش نيز كساني هستند كه تازه ميخواهند با آراي فلسفي آشنا شوند، تا زماني كه زبان ترجمه كهنه نشده، ضرورتي بر ترجمه مجددش احساس نميشود؛ چه برسد كه داريوش آشوري، مترجم چيرهدست فارسي با آن نثر منحصر به فرد كه تخصصش ترجمه آثار كلاسيك و پيچيده فلسفي است به چنين امري دست يازد. اصولا بعيد است آقاي آشوري تصميمي براي ترجمه اين كتاب داشته باشد. اينكه بر سرلوحه نوشته آمده، اما اراده كتابسازان و قاچاقچيان عزيز كتاب است. اين روزها اگر گذارتان به پيادهروي روبروي دانشگاه بيفتد، در ميان انبوه كتابهاي زيرميزي و مجاز و غيرمجاز دستفروشها، اين عنوان را هم ميبينيد: دنياي سوفي نوشته يوستين گردر با ترجمه داريوش آشوري!
ماجرا از چه قرار است؟ آقايان (و احتمالا خانمهاي) كتابساز كه بدون مجوز و بيهيچ رعايت حقوق مولفان و ناشران، براي مايهها و سرمايههاي معنوي ديگران احترامي قائل نيستند، از اينكه كتابهاي ديگران را چاپ و تكثير كنند، خسته شدهاند و حالا تصميم جديدي گرفتهاند. تا چندي پيش در بساط كتابفروشهاي خياباني، زياد ميديديم آثاري چون «جنايت و مكافات» و «بينوايان» و «برباد رفته» را. البته مترجمان اين آثار آنها كه ميشناسيم، نبود. يعني مثلا جنايت و مكافات را مهري آهي يا احد عليقليان ترجمه نكرده بود يا مترجم بينوايان حسينقلي مستعان نبود. كتابها در مجلداتي «شيك» و بازاري و به اصطلاح عامهپسند، چاپ شده بود، با نام مترجماني ناشناخته.
اگر يك شير پاك خورده همت ميكرد و بيخيال پول زبانبستهاش ميشد و يكي از اين كتابهاي مشهور با مترجمان ناشناخته را ميخريد و به خانه ميبرد و ترجمه را با ترجمههاي شناختهشده همان اثر مقايسه ميكرد، در كمال شگفتي و صدالبته تاسف در مييافت كه اين كتاب، همان است كه مثلا مهري آهي ترجمه كرده و فقط رونويسي شده است. در بهترين حالت هم ميديد كه مترجم ناشناخته و در واقع تقلبي، چند ترجمه را پيش رويش گذاشته و به صورت تركيبي و تلفيقي، جملات آنها را بازنويسي كرده است، بدون اينكه كوچكترين اشارهاي به وامدارياش به ترجمههاي پيشين كند. اين رايجترين شكل كتابسازي در حوزه ترجمه است.
حالا اما گويا كتابسازان عزيز، متوجه اهميت مترجم كتاب هم شدهاند. يعني دريافتهاند كه صرف نام داستايوفسكي و ويكتور هوگو روي جلد كتاب، براي فروش آن به خلقالله كفايت نميكند و بد نيست مترجم كتاب هم آدم سرشناس و مشهوري باشد. به همين دليل است كه آثاري چون «دنياي سوفي» با ترجمه داريوش آشوري پديد ميآيند. يعني طرف بر ميدارد دنياي سوفي را با همان ترجمههاي پيشين رونويسي و تكثير ميكند، اما چون نام داريوش آشوري براي خودش و احيانا مخاطبان غيرحرفهاي كتاب، مشهورتر از حسن كامشاد و كوروش صفوي است، اسم او را به عنوان مترجم مينويسد. برايش هم مهم نيست كه با اين كار، اين تصور غلط و شائبه را در ذهن عموم- حتي اهل فن - پديد ميآورد كه نكند آقاي آشوري چنين ترجمهاي داشته و ما خبر نداشتيم! دست آقاي آشوري هم كه از همه جا دور است. فرضا هم دوستانش به او خبر بدهند كه چنين اتفاقي رخ داده، نهايتا بتواند در يك صفحه اينترنتي تكذيب كند. همين و بس.