پيشگفتار
همانطور كه استعمار در برابر مبارزان اصيل، مبارزان قلابي و بدلي به وجود ميآورد، در برابر هنر اصيل و انقلابي نيز هنر قلابي، عاريتي و هنرمند مورد پشتيباني خود را پرورش ميدهد. سردمداران فرهنگي نظام سرمايهداري معمولا مطامع خود را بهطور غيرمستقيم و در لفافهها و تئوريهاي هنر پيش ميبرند. دستاندركاران و نظريهپردازان فرهنگ سرمايهداري براي اينكه هرچه بيشتر از كارايي هنر بكاهند و نقش يا مسووليت هنر را از نقطه نظر هدايت هنرمند در ارتقاي فكري و ادراك اجتماعي مردم محدود سازند، صرفا جنبههاي بصري را كه منحصر به زيباييشناسي در پردازش فرم است تئوريزه كرده و به عنوان آخرين دستاورد هنر نقاشي يا حجمسازي، مورد حمايت قرار ميدهند. از اين رو است كه فرماليسم را در اشكال گوناگون آن مطرح ميسازند و از آن به عنوان هنر بيمرز ياد ميكنند. بنابراين نظريه، «فرم» در قالبها و اسامي مختلف، هنر سرآمد همه اعصار محسوب ميشود؛ يعني بار مسووليت انساني و اجتماعي هنر به حداقل ممكن كاهش داده شود كه اين بهنوبه خود يعني خصوصيسازي هنر براي گروهي خاص. آنان نميخواهند هنر همچون دشنهاي باشد در دفاع از ملتها و بدينسان، حق روشنگري را از توان هنر نفي ميكنند. اين آموزه براي اينكه به راحتي در جامعه جا بيفتد و مردم آن را بدون سوال پذيرا باشند، احتياج به مبلغين، نظريهپردازان و پيامبران خودش دارد. هر چه ابعاد رنج بشري و افزايش فاصله طبقاتي و حضور وحشيانه ظلمي كه بر انسان معاصر ميرود، در جهان ما رو به فزوني است، بيشتر شاهد جريان هنري هستيم كه به سمت و سوي يك محيط گلخانهاي و به دور از ضربان ظلم و تنشي كه انسانها را تحقير ميكند، به پيش ميرود. جرياني كه نفوذ موذيانهاش را با ظاهري شيك پرفورمنس ميكند. با وجود اين، فرهنگهاي زنده و پويا به ارتباطات بينالمللي در عرصه هنر بينياز نيستند. وقتي ميخواهيم به سمت ارتباطات بينالمللي تصويري، اقدام كنيم، نبايد فراموش كرد و به اين توهم دامن زد كه غرب به تنهايي همه هنر بينالمللي را شامل ميشود. زيرا واقعيتي مهم در عرصه هنر و انديشه بينالمللي وجود دارد، آن واقعيت مهم چنين است كه خلقيات و احساسات هنرمندان و انديشمندان آفريقايي، امريكاي لاتيني، مسلمانان، ايرانيان و هنديها شباهت بسياري با هم دارد. يعني شالوده تشابه اين فرهنگها بسيار بيشتر از تفاوت ميان آنهاست. امري بسيار مهم و راهبردي كه سدههاست نسبت به غناي اين ظرفيت عظيم فرهنگي غفلت داشتهايم. تا آنجا كه به ارتباطات بينالملل و گسترش فضاي مجازي مربوط ميشود، ما به نحوي همه در كنار هم قرار داريم و بيآنكه اراده كنيم با يكديگر در تماس هستيم.
گرافيك هنر دوران ماست
طراح گرافيك هنرمند دوران است، نه به دليل متفاوت بودنش، بلكه به سبب آنكه با روش كار خود احياكننده مجدد ارتباط ميان هنر و جامعه است.
همچنين به اين علت كه با سرعت و كارايي به تقاضاهاي اجتماعي كه در آن زندگي ميكند روبهرو ميشود و با هنرش به آنها پاسخ درخور ميدهد. از مناسبترين فنون و امكانات براي بازتاب دادن نيازهاي جامعه استفاده ميكند. هنگام اضطرار و خطر به آرمانهاي دوران خويش پاسخي بهموقع و هنرمندانه ميدهد و عاري از غرورهاي كاذب با فروتني در انتقال نيازهاي مردم، مساعي خود را به كار ميگيرد. به راستي هنر گرافيك در حكم جرقهاي است كه در زمان مناسب بين طراح و نيازهاي اجتماعي ميدرخشد.
واقعيت اين است كه گرافيك يك هنر رسانهاي است، ساير گونههاي هنرهاي تجسمي چنين نيستند. امروزه در سراسر گيتي توسط هنر گرافيك است كه «ارتباطات تصويري» در سطح بينالملل بهوقوع ميپيوندد. در اين كتاب تمركز بر نسلي تازه از هنرمندان است كه با موج بينالمللي ارتباطات بصري و ابزارهاي نوين الكترونيك و هوشمند همسو و مدام خود را بهروز رساني ميكنند. اينان از هر سوي ايران سر برآوردهاند تا پشتوانهاي براي پشتيباني از ارزشهاي معنوي و انقلابي جامعه باشند. بيشك با قوام يافتن تجاربشان بسترساز موجي از پي موج ديگر خواهند شد.
هنگام واكنش آني است
آيندگان هرگاه بخواهند تاريخ هنر انقلاب را در قالب آثار هنري با مكث و تاني مشاهده كنند به گنجينه آثار نقاشي و مجسمهسازي در موزهها و تالارها مراجعه خواهند كرد، چراكه نقاشان و مجسمهسازان شرح جانفشاني مردمان اين سرزمين از خود به يادگار ميگذارند. اما هرگاه بخواهند نبض تپنده انقلاب را در هر لحظه و هر مكان مشاهده كنند، پوسترها و كاريكاتورهايي را خواهند ديد كه رسالتشان در واكنش آني نسبت به دسيسهها در وقت مناسب به انجام رسانيدهاند.
در جوامعالتواريخ جهانگشاي جويني آمده است در زمان يورش مغولان، ايرانيان شاعر مسلك و قصيدهسرا، تحت شرايط بحراني آن روزگار كمتر شعر سرودند و بيشتر به شرح فجايع و وقايع پرداختند. چيزي از اهميت شعر كم نشد، زيرا هنگام واكنش آني بود بنابراين ميكوشيدند اخبار يورش دشمن را از فلان آبادي به شهري آنسوتر و از بهمان قصبه دهان به دهان به كاروانسرايي برسانند تا سواران شهرهاي اطراف آنجا را هر چه سريعتر با اطلاع سازند تا ساير ايرانيان بدانند خطر كجاست و چارهاي بينديشند. حال حكايت روزگار ماست. دشمنان قسم خورده اطراف ما را احاطه كردهاند، در اين روزگار هنر گرافيك و كاريكاتور با تكيه بر توان رسانهايشان و بهرهگيري از فضاي مجازي، به نوعي همان كار دهان به دهان را البته با فناوري روز به انجام ميرسانند. زيرا هنگام واكنش آني و ضربتي است. بايد مقابله با دسيسهها به هر طريق صوابي انجام شود. با اين توصيف طريق صواب در هنر بهرهگيري از ظرفيتهاي رسانهاي طراحي پوستر، و كاريكاتور است. در سالهاي اخير بارها ديدهايم كه واكنشهاي آني هنر كاريكاتور درباره موضوعاتي همچون هولوكاست، داعش، صهيونيسم و تروريسم كور با چه سرعت برقآسايي در دنيا منعكس و حتي در مواردي مثل هولوكاست به مناقشه ديپلماتيك انجاميد. با اين توصيف كاريكاتوريست و گرافيست انقلابي دوران ما همواره در حال آمادهباش هستند. گرافيستها و كاريكاتوريستها آثار خود را بهگونهاي خلق ميكنند تا هرگونه توان رسانهاي هنر را مخدوش نسازد. زيرا اين دو هنر هنرهايي رسانهاي هستند. با اين تلقي، نقاش و مجسمهساز و رماننويس در آفاقي بلندمدت آثارشان به ثمر مينشيند زيرا ذات اين گونههاي بيان، در پردازشهاي عميق و بازبينيهاي بسيار است.
«تمّام اعظم»؛ يك تجربه
تمّام اعظم در سال ١٩٨٠ در دمشق به دنيا آمد، مدرك هنري خود را از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه دمشق دريافت كرد. تمركز او روي نقاشي رنگ روغن است. اما در كنار موفقيت او به عنوان نقاش، به علت شروع بحران در كشورش به طراحي گرافيك روي آورد. تمّام اعظم بعد از شروع ناآراميها در كشورش، فعاليتهايش را در زمينه طراحي گرافيك و امكانات ديجيتال متمركز كرد كه با اهدافي كه در سر داشت و نياز جامعه بحرانزده سوريه، متناسب بود. اين تجربهها به سبب ماهيت تكثيرپذيرشان و همچنين با پشتيباني «رسانههاي اجتماعي»، به سرعت فجايع روزمره عليه ملت سوريه را به مكالمهاي بينالمللي با زبان تصوير تبديل كرد. «مكالمهاي با زبان تصوير» كه توانست وجدان مخاطبان بينالمللي را به نفع كشورش تغيير دهد. تمّام اعظم هوشمندانه از تكنيك كلاژ بهره ميگيرد و از تصاوير مشهور تاريخ هنر و تركيب خلاق آنها با عكسهاي خبري از جنگ سوريه، به زبان مشتركي با مخاطبان بيشمار در جهان دست يافته است. براي مثال ميتوان به كلاژهايي از عكسهاي خبري و تركيب و تلفيق آنها با آثاري از: ونسان ونگوگ، فرانسيسكو گويا، گوستاو كليمت، ادوارد مونش و سالوادور دالي و... اشاره كرد. نكته درخور توجه درباره تمّام اعظم به عنوان يك نقاش، اين است كه او نميخواست صرفا نقاشيهايش را در يك گالري با مخاطبان محدود ارايه كند. به همين سبب تصميم گرفت از قدرت بياني هنر گرافيك و رسانههاي ديجيتال براي انتقال فوري رنج ملت سوريه به شهروندان همه شهرهاي جهان بهرهگيري كند. اهميت كار اين هنرمند جوان اهل دمشق، هنگامي بيشتر آشكار ميشود كه به امپرياليسم رسانهاي و سلطه غربيها روي رسانهها كمي بينديشيم. او با زبان تصوير توانسته تبعيض رسانهاي حاكم در جهان را دور بزند. در اغلب كلاژها و فتو مونتاژهاي كار شده توسط اين هنرمند، تنشهاي ايجاد شده در كشورش قابل مشاهده است. تمّام اعظم شمايل ناخوشايند كشورش و مسببان اصلي آن را در قالب آثار مشهور هنري منعكس كرده است و با اين تمهيد توانسته شهرت هنرمندان معروف را به نفع اهداف بشردوستانهاش مصادره كند. در ادامه شورشها در سوريه، تمام اعظم به رسانههاي ديجيتالي، هنر گرافيك و تركيب عناصر بصري، روي آورد تا ذهن بينندگان بينالمللي را بيشتر درگير مصايب بشري در خاورميانه كند. اين آثار كه بهطور گستردهاي توزيع شده، نشاندهنده علاقه او به پتانسيل تركيبي «عكاسي ديجيتال» و «هنر خياباني» به عنوان عناصر بصري قدرتمند و تاثيرگذار است تا قابليتهاي اين ژانر، بهطور مستقيم، مقاومت ملتي در برابر سركوب را به جهانيان نشان دهد. تمّام اعظم در بيانيهاي، انگيزههاي آثار هنري ديجيتال خود را اينگونه بيان كرده است: براي من قابل بحث است كه چگونه در تمام جهان ميتوانند به هنر علاقهمند باشند و از سويي هر روز در سوريه صدها نفر كشته ميشوند. فرانسيسكو گويا، كار خود را براي تحقق و جاودانگي كشته شدن صدها نفر شهروند بيگناه اسپانيايي در تابلوي «سوم مه ١٨٠٨» آغاز كرد. در حالي كه هر روز چند تا «سوم ماه مه» در سوريه اتفاق ميافتد.
شكلگيري هنر گرافيك در مقطع انقلاب
براي بررسي دقيقتر به روند شكلگيري هنر گرافيك در مقطع انقلاب، ميتوان به برادران «شيشهگران» در خلال سالهاي پنجاهوچهار و پنجاهوپنج اشاره كرد. آنها اولين پوسترهاي سياسي را در داخل ايران با مضمون صلح براي لبنان و پس از آن پوستر آزادي قلم را منتشر ميكنند كه مورد استقبال مردم و بازخواست ساواك قرار ميگيرند.
آراپيك باغداساريان، عبدالرضا نيكو، اكبر اهرپور، محمد فرزين، امير اثباتي و نيكزاد نجومي و... مردم عادي هم تحتتاثير شور انقلابي، به اندازه ذوق خود به طراحي پوسترهاي انقلابي ميپردازند و بر ديوارهاي شهر نصب ميكنند. پوستر در سالهاي نخست انقلاب رشد كمي و كيفي بينظيري پيدا كرده بود. پوسترهايي با سوژههاي ديني و انقلابي كه مشابه آن در هيج جاي دنيا وجود نداشت. چاپ پوستر به انواع روشها صورت ميگرفت.
عامل ديگري كه باعث ميشود هنر گرافيك پس از انقلاب اسلامي در ايران به عنوان هنري فراگير و پركاربرد مطرح شود، مردمي بودن آن است. هر قدر كه اين هنر در سالهاي قبل از انقلاب عموما تحت تاثير گرافيك اروپا و امريكا بود و در خدمت دستگاه فرهنگي حاكم در زمان پهلوي، پيشرفت تكنولوژي و ورود كامپيوتر به ايران در سالهاي بعد، راه را براي پيشرفت كيفي و كمي آثار گرافيكي در ايران باز كرد تا فصل جديدي در هنر پوستر و طراحي باز شود. همهگير شدن اين تكنولوژيها و آشنايي دانشجويان با آنها بستر گستردهاي را براي هنر پوستر در ايران باز كرد.
دشمنان قسم خورده اطراف ما را احاطه كردهاند، در اين روزگار هنر گرافيك و كاريكاتور با تكيه بر توان رسانهايشان و بهرهگيري از فضاي مجازي، به نوعي همان كار دهان به دهان را البته با فناوري روز به انجام ميرسانند. زيرا هنگام واكنش آني و ضربتي است. بايد مقابله با دسيسهها به هر طريق صوابي انجام شود. با اين توصيف كاريكاتوريست و گرافيست انقلابي دوران ما همواره در حال آمادهباش هستند. گرافيستها و كاريكاتوريستها آثار خود را بهگونهاي خلق ميكنند تا هرگونه توان رسانهاي هنر را مخدوش نسازد.