در اهميت تعامل
نظريهپردازان هنر
شبنم نيكخو
جامعهشناس: نظريهپردازان جنبههاي متفاوتي از نظام سرمايهداري را بررسي كردهاند و نظريههاي گوناگوني همچون امپرياليسم فرهنگي، جهاني شدن فرهنگي و جهانگير شدن ويژگيهاي تجدد مطرح شدهاند. با اين حال ميتوان با اطمينان درباره تسلط فرهنگ مصرفي متناسب با نظام سرمايهداري صحبت كرد. بر اين اساس، ارزش اقتصادي، اولويت هرگونه فعاليت در دنياي معاصر است. منتقد: درست است. همواره رابطه تنگاتنگي ميان فرهنگ و هنر وجود داشته است. نفوذ فرهنگ مصرفي و غلبه روزافزون منطق اقتصاد و تجارت سرمايهداري بر حوزه فرهنگ يكي از مسائل مهم دغدغهمندان هنر نيز هست.
جامعهشناس: پرداختن به اين دغدغه نياز به همفكريهاي بينارشتهاي دارد، چراكه تمامي حوزههايي كه فعاليتشان به توسعه فرهنگ مرتبط است، در رويارويي با مصرفگرايي جهاني قرار دارند. اگر شاهد از بين رفتن مرز فرهنگ عاميانه و فرهنگ عالي هستيم به اين خاطر است كه هر دو نوع فرهنگ، زير سلطه مصرفگرايي قرار گرفتهاند. فرهنگ عالي تنزل كرده و به صورت ابزاري براي ثروتاندوزي، فخرفروشي و شهرتيابي درآمده و در حقيقت تبديل به كالايي براي خريد و فروش شده است. منتقد: بله و متاسفانه در اين ميان هنر با تجارت ادغام شده و هنرمندان و آثار هنري، با ارزش اقتصادي پيوند ميخورند و اكثر نمايشگاههاي هنري به تجارتخانه تبديل ميشوند. بدين ترتيب، دلالان هنري تعيين ارزش آثار هنري را به دست گرفتهاند. جامعهشناس: درك روابط ميان سيستم اقتصادي امروز و هنر، اولين قدم براي مواجهه با تغييراتي است كه در پي تسلط سرمايهداري در اين حوزه شكل گرفتهاند. پيش از حل اين مساله، شناخت جنبهها و محدوده متاثر از آنها الزامي است. منتقد: مطالعات و گفتوگوهاي بينارشتهاي ميتوانند فرصتهايي براي همفكري ايجاد كنند. بيشك يكي از موانعي كه متخصصان ميتوانند از ميان بردارند، ايجاد شرايط و برنامههايي براي تعامل ميان حوزههاي تاثيرپذير و تاثيرگذار است. در اين عصر، دوري كردن منتقدان و متفكران از تعاملات و ارتباطات فزاينده، ضررهاي جبرانناپذيري به بار ميآورد كه همانطور كه گفتيد، تنها محدود به هنر نميشود.