براي مغرورترين تيم آسيا
پرسپوليس زيباي برانكو
علي كربلايي
غيرممكن ممكن شد و حالا ديگر هيچ چيزي آرزو نيست. هيچ چيزي حسرت نيست. هيچ چيزي براي پرسپوليس برانكو نرسيدني نيست. حتي اگر پارهپاره شده باشند. حتي اگر با درد و مسكن بازي كنند. حتي اگر حريف، قهرمانهاي اسپانيايي را به ميدان آورده باشد. پرسپوليس توقفناپذير است و اينبار در حال تاخت و تاز در ميدان ليگ قهرمانان آسياست. تيمي كه با غروري مثالزدني، به جاي بهانه آوردن، ميجنگد. پيش از شروع مسابقه با هواداران زيادي صحبت كردم. تمامشان معتقد بودند حضور در نيمهنهايي با اين جنگندگي برايشان كافي است. پيش از ديدار برگشت مقابل الدحيل هم همين اتفاقنظر وجود داشت و در گفتوگو با هواداران متوجه شدم كه آنها از تيمشان جنگندگي ميخواهند و اگر شكست بخورند، از بازيكنان و كادر فني نااميد نميشوند و نكته عجيبتر اينكه بازيكنان هم حس هواداران را درك كرده بودند. آنها به خوبي ميدانستند توقعي از آنها نيست و هوادار به خاطر عشق و اعتماد به آنها به استاديوم آمده است. پس از سوت آغاز مسابقه، هواداران لحظهاي آرام نگرفتند. حتي پس از گل بغداد بونجاح، پرسپوليسيها بعد از شوك چندثانيهاي ناشي از گل خوردن، شروع به تشويق تيم كردند.
حالا پرسپوليس از دل محروميتها و موانع مختلف گذشته و به فينال آسيا رسيده است. آنها بايد مقابل كاشيما ژاپن به ميدان بروند و بازي برگشت در جهنم آزادي است. اما از نظر فني پرسپوليس چه برترياي نسبت به حريف قطري متمول خود داشت؟ دو نكته بسيار مهم در تيم السد مشهود است. يك اينكه آنها با پرس شديد از جلو بسيار شكننده ظاهر ميشوند. دو اينكه آنها در عين قدرت بسيار بالا دچار ضعف هستند. ضعف در عين قدرت، در شرايطي به وجود ميآيد كه تيمها در ليگ كشور خودشان بازيهاي سختي را پشت سر نگذارند. پاريسنژرمن در فوتبال اروپا دچار اين مشكل است. آنها يكي از قدرتمندترين تيمهاي اروپا هستند، اما ضعفهايشان تا روز بازي با يكي از تيمهاي بزرگ ناشناخته ميماند. اتفاقي كه براي السد هم اين فصل افتاد. در حقيقت اختلاف سطح ليگ داخلي با بازيهاي بينالمللي بسيار زياد است. اما در نيمه اول بازي دو تيم پرسپوليس و السد، ارتش سرخ آسيا نتوانست از اين ضعفها استفاده كند و بالعكس، اسير سرعت انتقال توپ السديها شد. از سوي ديگر مدافعان كناري پرسپوليس توان بازيسازي نداشتند و با دستپاچگي تنها به دور كردن توپها از خط دفاع بسنده ميكردند. در نقطه مقابل دو مدافع كناري پرسپوليس، دو مدافع كناري السد بودند كه عمده تواناييهايشان بازي در فاز هجومي است. شايانمصلح و شجاع خليلزاده در اين بازي بسيار اذيت شدند و مصلح نشان داد كه در حد بازيهاي ليگ قهرمانان آسيا نيست. در پرسپوليس يك نقطه ضعف ديگر هم به چشم ميآمد و آن هم فاصله زياد كمال با مدافعان تيم بود. پرسپوليس زماني كه جلو ميكشيد يا در ميانه ميدان پرس ميكرد، يك حفره در حدفاصل خط مياني و خط دفاعياش به وجود ميآمد كه السديها از اين حفره به خوبي استفاده كردند و به گل هم رسيدند. السديها، يا به صورت كليتر بخواهيم بگوييم قطريها، در فاز دفاعي تيمهاي قدرتمندي نيستند و مهرههاي قابل اتكايي ندارند. اكثر شكستهاي تيمهاي قطري و حتي تيم ملي اين كشور مقابل تيمهاي ايراني، روي اشتباهات خط دفاعي صورت گرفته است. فريرا كه از اين اتفاقات درس گرفته بود، در اين بازي به بازي فولبك- وينگر روي آورد و تمام تلاش تيمش اين بود كه از كنارهها به سمت دروازه پرسپوليس حمله كند تا با از دست دادن توپ فرصت آرايش دفاعي گرفتن تيم را داشته باشد. برانكو كه در نيمه اول متوجه ضعف شايان مصلح در سمت چپ خط دفاعي شده بود، احمد نوراللهي را به كمك او فرستاد تا از ايجاد موقعيت در آن سمت ميدان جلوگيري كند. پرسپوليس با گرفتن يك آرايش U شكل، عمق دفاع خود را به خوبي بست و اجازه نداد السد از جايي كه دوست دارد به دروازه بيرانوند نزديك شود. برانكو كه از ضعف دروازهبان السد آگاه بود به بازيكنانش اجازه داده بود اگر فرصت شوتزني پيدا كردند شوت بزنند كه اين هوشمندانهترين تدبير او در اين مسابقه بود. اما بيدقتي مهاجمان اين تيم باعث شد توپها وارد دروازه نشوند. در نهايت اگر بخواهيم به مهمترين دليل اين پيروزي اشاره كنيم، نبايد اتمسفر آزادي را از ياد ببريم؛ جهنمي كه نود دقيقه با صداي بلند پشت پرسپوليس بود و السديها را آزار داد. اين اتمسفر ميتواند مسير اولين قهرماني تاريخ پرسپوليس را در ليگ قهرمانان هموار كند.