امروز روز سرنوشت 4 وزير پيشنهادي اقتصاد، كار، راه و صمت است. هرچند حالا علاوه بر چالشهاي مربوط به مسائل فني روند بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي، دولت روحاني نگرانيهايي ديگر نيز دارد. اوايل هفته گذشته بود كه تنها ساعاتي پس از قرائت نامه حسن روحاني در معرفي اين 4 گزينه پيشنهادي به مجلس در نخستين دقايق جلسه علني روز يكشنبه اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهور و همراه اصلاحطلب روحاني در انتخابات ارديبهشت 96 از عدم دخالت خود در انتخاب اين 4 گزينه سخن گفت و فراتر از آن تاكيد كرد كه حتي در جابهجايي منشي دفترش نيز مختار نيست. موضوعي كه در ادامه همان روز منجر به جديتر شدن استعفاي جهانگيري از ادامه همكاري با دولت روحاني شد و اگرچه اين خبر در روزهاي بعد هرگز تاييد نشد اما در عين حال آنچه جهانگيري درباره اختياراتش به زبان آورده بود نيز هرگز تكذيب نشد. همزمان استعفا توام با انتقاد آخوندي و برخي حواشي ديگر درخصوص مناسبات و روابط جريان اصلاحات و دولت ، كار را به جايي رسانده كه شايد بيراه نباشد اگر روز سرنوشت آن 4 وزير را همزمان روز سرنوشت حاميان گفتماني دولت در مجلس و بيرون مجلس نيز بدانيم. عليرضا رحيمي يكي از نمايندگان موثر تهران و از جمله اعضاي اصلاحطلب هيات رييسه مجلس نيز با همين نگاه معتقد است البته هر گونه استعفا و كنارهگيري، چه از يك سمت خاص مديريتي و چه با نگاهي كلان در جهت دست كشيدن از حمايت از دولت نادرست است اما در عين حال اين رويه را ناممكن نيز نميبيند. گرچه معتقد است خروجي اين امر ممكن براي اصلاحطلبان، هزينه بسيار و عايدي اندك است و همان به كه چنين نشود.
بعضي نمايندگان عضو فراكسيون اميد همچون محمدرضا تابش، نايبرييس نخست اين فراكسيون نسبت به انتخاب وزرا گلايه كردهاند و جهانگيري نيز گويا بهخاطر اينكه مورد مشورت قرار نگرفته، ناراضي است. ارزيابي شما از رويكرد سياسي پشت انتخاب اين گزينهها چيست؟!
به نظر ميرسد با وجود اينكه آراي حسن روحاني در انتخابات 96 كاملا سياسي بود و جريان اصلاحات از صدر تا ذيل، حمايت قاطع و شورانگيزي از ايشان داشت اما روحاني تشكيل كابينه را بريده از جريان حامي خود پيش برد. اگر نگوييم دولت با نوعي رويكرد روزمره مديريت ميشود بايد بگوييم كه نگاهشان مديريت حال كشور و به تعبيري عبور از بحران مقطعي بوده است. حال آنكه اگر دولت در مديريت امور، نگاهي راهبردي داشت، قطعا در جريان اصلاحات و حاميان دولت، نيروهاي توانمندي كه سوابق درخشان مديريتي در حوزههاي وزارتي داشته باشند، بسيار وجود داشت. مديراني كه نه تنها ميتوانستند كشور را از اين بحران نجات دهند بلكه ميتوانستند باعث امتياز و افتخار كابينه نيز باشند. اما متاسفانه به هيچ عنوان مورد توجه قرار نگرفتند و اكنون نيز وزرايي معرفي شدهاند كه به نظر ميرسد خيرالموجودين نباشند. البته تقريبا هر 4 گزينه پيشنهادي مديراني شايسته هستند اما بهترين انتخابها صورت نگرفته و شايد بتوان گفت كه آقاي روحاني غفلت كرده است.
اين رويه، لزوما ناشي از غفلت رييسجمهوري بوده يا احيانا با اتخاذ اين رويكردي كه چندان به حاميان گفتمانياش نزديك نيست، اهدافي را دنبال ميكند؟!
حزب اعتدال و توسعه خود را يگانه يا حداقل مهمترين متولي پيروزي روحاني ميداند و اعضاي اين حزب عملا حلقه اول ايشان در مديريت كشور را تشكيل دادهاند. در اين شرايط قاعدتا اين نگاه و اين باور خودساخته بودن به رييسجمهوري هم منتقل ميشود و روحاني عملا نميتواند از اين باور متاثر نباشد؛ در نتيجه معتقدم نگاه رييسجمهوري در تشكيل يا ترميم كابينه تحتتاثير چنين القائاتي شكل گرفته است.
اين نگاه معطوف به كسب و تصاحب قدرت در شرايط فعلي است يا اهداف ديگري را دنبال ميكند؟
فضايي كه اطرافيان روحاني در حوزه سياسي ايجاد كردهاند منجر به بهرهبرداري حداكثري اصولگرايان، مخالفان و طيف رقيب دولت شده است. خالي شدن كابينه و بدنه دولت از وزراي شاخص و چهرههاي اصلاحطلب، مسيري بود كه در دولت روحاني به عمد يا با غفلت اتفاق افتاد ولي قطعا بهره حداكثري آن را جريان رقيب روحاني و اصلاحات بردند. درنتيجه گلايههايي كه درجريان اصلاحات از تشكيل كابينه مطرح شد نيز به هيچ عنوان ناظر بر نگاه معطوف به قدرتطلبي و سهمخواهي نبوده بلكه براي برونرفت از شرايط بحراني كشور و اعمال مديريت كارآمدتر بود. شايد مصداق روشن اين ماجرا را در همين جريان معرفي 4 وزير پيشنهادي به مجلس شاهد بوديم. درحالي كه قاعدتا انتظار ميرفت كه هر 4 وزير سابقه وزارت داشته باشند، ميبينيم بهجز آقاي شريعتمداري، ديگر گزينهها فاقد تجربه وزارتي هستند. ازطرفي هر چقدر اين انتخابها به سمت جريانهاي ناشناختهتر با عقبه اصولگرايي و رقابت با جريان اصلاحطلبي برود، شائبهها و ترديدها در افكار عمومي بيشتر ميشود.
در اين مدت شاهد بوديم همان تعداد اندك اصلاحطلباني هم كه در دولت بودند حالا يا رسما كنارهگيري كردهاند يا به نحوي از دولت دور شده يا اگر هنوز حضور دارند از عدم تاثيرگذاري خود گلايه دارند. براي نمونه بحث استعفاي آخوندي، گلايهها و صحبت از استعفاي جهانگيري و نيز، زمزمهها از احتمال استعفاي حجتي.فكر ميكنيد اگر تعداد اصلاحطلبان در كابينه بيشتر بود، تغييري ايجاد ميشد يا بر عملكرد دولت تاثير مثبت ميگذاشت؟!
نگاه ما اين نيست كه جريان اصلاحطلبي قدرت بيشتر يا صندلي بيشتري در اختيار داشته باشد، بلكه تاكيد داريم مديريت توانمند انباشتهاي در جريان اصلاحطلبي نهفته است كه در دولت يازدهم بهويژه در دولت دوازدهم ناديده گرفته شده است. علاوه بر اجحاف سياسي كه در سالهاي گذشته و به دلايل مختلف در حق جريان اصلاحطلبي صورت گرفته، مردم و حاميان اصلاحات از سال 92 به اين سو با حمايتي كه از روحاني داشتند، اميدوار شدند كه تحولاتي در مديريت كشور صورت گيرد كه البته چنين نشد.
در شرايط كنوني راهحل اصلاحطلبان چيست؟! آيا مثلا استعفاي آقاي جهاگيري ميتواند موثر باشد يا آنچنان كه برخي تئوريسنهاي اصلاحطلب نيز گفتهاند ديگر براي استعفا دير شده است؟!
جريان اصلاحات در موقعيت بسيار سختي نسبت به دولت قرار گرفته است. اصلاحطلبان از دولت حمايت كردهاند. از اين حمايت هم پشيمان نيستند. به اين معنا كه خود را حامي دولت مستقر و قانوني كشور كه جزيي از ساختار نظام است، ميدانند. در نتيجه به هيچوجه اين گلايهها و انتقادات به اين معنا نيست كه پشت روحاني را خالي كنيم. حرف جريان اصلاحات با آقاي روحاني اين است مردم راي ندادند كه به جريان رقيب باج دهيم و جريان رقيب را بر سرنوشت كشور مسلط كنيم. قاعدتا جريان رقيب گفتمان خود را در انتخابات به راي گذاشته و قرار نيست گفتمان جريان رقيب از آستين وزراي آقاي روحاني يا بدنه مديريت كشور بيرون بيايد. اين مهمترين آسيب و آزاري است كه در حال حاضر متوجه اصلاحطلبان شده و از ديگر سو اصلاحطلبان به دليل عرق ملي و تشخيص ضرورت توجه به منافع ملي همچنان حمايت خود را در چارچوب حمايتي انتقادي و طرح انتقادات مشفقانه از دولت تنظيم كردهاند. در شرايط فعلي اصلاحطلبان بايد بهنحوي عمل كنند كه آقاي روحاني در روش مديريتي خود تجديدنظر كند.
آيا روحاني براي تجديدنظر الزامي هم دارد؟!
اين اميد مردم است كه در حال از دست رفتن قرار گرفته است. اگر رييسجمهوري نگاه راهبردي و مبتني بر منافع ملي داشته باشد، واقف خواهد بود كه مهمترين پشتوانه سياسي دولت و حاكميت، همين اميد و رضايتمندي مردم است. وقتي اميد بدنه مردم يا لااقل بخش قابلتوجهي از جامعه به دليل وضعيت معيشتي و رفاهي تضعيف شود و بخشي هم به دليل سياسي از مديريت و عملكرد دولت ناراضي باشند، قاعدتا آنچه رخ ميدهد، تيشه به ريشه مردم زدن است و طبيعتا اگر اين اقدام به دست رييسجمهوري صورت گيرد، ميدانيم كه عمدي نيست اما غيرعامدانه بودن آن نيز به معناي عدم تاثيرگذارياش نيست.
عباس عبدي، روزنامهنگار اصلاحطلب در بحث استعفاي جهانگيري تاكيد كرد كه اصلاحطلبان به دليل آنكه در زمان انتخابات، براي حمايتشان از روحاني تعهد سياسي نگرفتند، در حال حاضر دستشان خالي است. آيا واقعا دست اصلاحطلبان خالي است؟ آيا اميديها هم نميتوانند اقدامي كنند؟
در وضعيت فعلي حتما لازم است شورايعالي اصلاحطلبان در جايگاه و ساختاري است كه مدل حمايتي از آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري را در سطح ملي طراحي كرد. آنچنان كه مدل حمايتي از طيفي از نامزدهاي انتخابات مجلس دهم، شوراي شهر پنجم و البته مجلس خبرگان پنجم را نيز در سطح ملي طراحي كرد. به بيان ديگر توفيقات انتخاباتي پياپي اصلاحطلبان در 3 مقطع انتخاباتي 92، 94 و 96 محصول كار اين شوراي عالي سياستگذاري بوده است. در اين شرايط، سكوت شورايعالي، انفعال فراكسيون اميد و همچنين سكوت و انفعال چهرههاي شاخص و بزرگان جريان اصلاحات كه در سطوح عالي حاكميتي در روند فعاليتهاي آقاي روحاني موثر خواهد بود، راهگشا نيست. بر عكس فعاليت، تحرك هر چه بيشتر و تلاش آنها ميتواند فضاي شكننده سياسي كه ميان جريان اصلاحات و دولت شكل گرفته را ترميم كند.
برداشتم اين است كه درنهايت نظر شما ناظر بر دست كشيدن از حمايت از دولت نيست؟!
حتما همينطور است. نبايد از حمايت دست بكشيم يا اساسا به سمت نوعي انفعال و بيعملي برويم، بلكه برعكس، فكر ميكنم بايد در ميدان بمانيم و با برخوردي محكمتر، همه ابزارهاي موجود، اعم از ابزارهاي رسمي و علني و نيز روشهاي غيررسمي و ناآشكار را به كار بگيرند.
با اين حساب، آيا تحليلتان اين است كه اصلاحطلبان نبايد دست از حمايت خود از دولت و روحاني بكشند يا از آنجا كه چنين عقبنشيني را ناممكن ميدانيد، ادامه حمايت را تجويز ميكنيد؟ به بيان ديگر مثلا در بحث استعفاي جهانگيري، آيا ايشان نبايد استعفا بدهد يا اينكه با توجه به مناسبات حاكم بر فضاي سياسي ايران و حمايت قاطع جهانگيري از روحاني در انتخابات اخير به لحاظ اخلاق سياسي، مجاز به كنارهگيري نيست؟!
به لحاظ امكان عملياتي در فضاي سياسي كشور كه البته مشكلاتي وجود دارد اما حتما چنين اقدامي ممكن خواهد بود. فكر نميكنم مثلا استعفاي جهانگيري از اساس نشدني باشد. اما مساله اين است كه آيا چنين اقدامي به مصلحت كشور است يا نه. فكر ميكنم با نگاهي مصلحتانديشانه اين كنارهگيري و به طريق اولي، عقبنشيني اصلاحطلبان از حمايت از دولت، اقدامي موثر نخواهد بود و نه تنها راهگشاي مشكلات نيست بلكه كمترين تاثير را در اين خصوص به همراه ميآورد.
اصلاحطلبان بارها گفتهاند به دليل شرايطي كه پس از انتخابات 96 پيش آمد، هزينههايي داده و بخشي از پايگاه اجتماعيشان را به مخاطره انداختهاند؛ باتوجه بر تاكيدي كه بر ناصحيح بودن عدم تداوم حمايت اصلاحات از دولت داريد، آيا احيانا فكر ميكنيد اين جريان سياسي قادر به بسيج آراء در انتخابات بعد بوده و مردم با وجود اين تغيير مشي اعتماد ميكنند؟!
تحقق چنين اتفاقاتي در سپهر سياسي ايران ممكن است اما به هر حال اين اقدامي پرهزينه خواهد بود. به بيان ديگر چنين اتفاقي هزينههايي سنگين بر جريان اصلاحات متحمل خواهد كرد كه اين هزينهها البته توسط شخص آقاي روحاني و تيم همراهش در دولت ايجاد كردهاند. البته اين هزينهها لزوما براي جريان اصلاحات نيز ايجاد نشده است بلكه اين هزينهسازي براي جريان مديريت كشور صورت گرفته كه شايد نمونههاي بارز آن را در وزارت آقاي نعمتزاده در وزارت صمت دولت يازدهم يا مديريت آقاي سيف در بانك كل مركزي و مواردي از اين دست ديديم. چراكه به هر حال تغيير يك مدير و بهكار گرفتن مديري فعالتر با توانمندي مضاعف موضوعي نبود كه تا اين حد، به تعويق بيفتد و مثلا در بحث بانك مركزي پس از هموار شدن اين حجم سنگين از خسارات مالي و رواني براي كشور و شهروندان عملي شود.
آيا اين بحث نيز نشان از همان موضوع حمايت يا دست كشيدن از حمايت از دولت از سوي اصلاحطلبان ندارد؟! اساسا اصلاحطلبان پس از اين همه حمايت، قادر به خالي كردن عرصه هستند؟
آنچنان كه گفتم 2 نكته در اين بحث حائز اهميت است. اولاً اينكه امكان اتخاذ چنين رويكردي ازسوي اصلاحطلبان البته به لحاظ عملي وجود دارد اما طبيعتا اين اقدام بسيار پرهزينه خواهد بود. در ثاني، علاوه بر آنكه هزينه بسياري پرداخت ميشود، عايدي چنداني نيز حاصل نخواهد شد و درنتيجه، اگر هدف اين است كه آقاي روحاني در روشهاي خود تجديدنظر كند، احتمالا راهكار حاميان گفتماني دولت نميتواند انفعال، كنارهگيري و رويكردهاي اينچنيني باشد.
اگر اين روند اصلاح نشود، آيا هدر رفتن زمان كار اصلاحطلبان را دشوارتر نميكند؟!
به همين دليل است كه تاكيد كردم شورايعالي سياستگذاري اصلاحطلبان، فراكسيون اميد مجلس و شايد مهمتر از همه، بزرگان جريان اصلاحات كه قادر به اثرگذاري در سطوح بالايي و حاكميتي هستند، بايد با جديت بيشتر وارد گود شده و بيش از اين اثرگذار باشند. در واقع آقاي خاتمي به عنوان رهبر جريان اصلاحات همراه با ديگر بزرگان اين جريان از باب دلسوزي وارد عرصه شده تا بتوانند از طريق گفتوگوي مستقيم و بيواسطه با رييسجمهوري ضمن تشريح دقيق و بيكموكاست شرايط كشور نسبت به ارايه پيشنهادها و راهكارها در اصلاح رويكردها گام بردارند.
باتوجه به آنكه هماكنون 4 وزير از تيم اقتصادي دولت در آستانه تغيير هستند و احتمالا در آينده ديگر نبايد منتظر تغييراتي بيش از اين باشيم، آيا ورود اصلاحطلبان ميتواند موثر باشد؟
قطعا فايده خواهد داشت. به هر حال مديريت كابينه بحثي جدي و مهم است كه صرفا معطوف به اين 4 وزير نيست؛ بلكه در مباحث و شؤون مختلف قابلپيگيري است و علاوه بر حوزههاي اقتصادي در دولت در حوزههاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي نيز مسائل مهمي وجود دارد. هماكنون در همين مباحث سياست داخلي مساله احزاب، سازمانهاي مردمنهاد، فعاليتهاي انتخاباتي يا لايحه جامعه انتخابات كه مجلس نيز درگير آن است كه به هيچ عنوان محدود به عملكرد يك يا دو وزير نيست بلكه به مديريت كلان كابينه مربوط است و اگر اين مديريت، مديريتي فعال، راهبردي و كارآمد باشد، حتما در عرصههاي مختلف سياسي، فرهنگي و اجتماعي اثرميگذارد.
وزراي پيشنهادي خيرالموجودين نيستند
نگاه اعتدال و توسعه مبني بر خودساختگي دولت به روحاني منتقل شده است
اصلاحطلبان از دولت حمايت كردهاند و پشيمان هم نيستند
شوراي عالي اصلاحطلبان، فراكسيون اميد و بزرگان اصلاحات مانع از انفعال شوند
كنارهگيري اصلاحات از حمايت از دولت ممكن اما پرهزينه و كم فايده است