سخني با آقايان علما
عباس عبدي
به طور معمول برخي از علماي دين علاقهاي به شنيدن ديدگاههاي برون ديني در نقد نگاه خود را ندارند، شايد به اين علت كه براي بيرون دين اعتباري قايل نيستند و آموزههاي ديني را كفايت شده ميدانند و از آنجا كه در صحت و درستي اين آموزهها نيز شك و شبهه اي ندارند، نتيجه معلوم خواهد شد اينكه ديگران شنونده باشند و آنان گوينده و در مقام وعظ و خطابه. هنگامي هم كه از روي ناچاري چيزي و مطلبي از بيرون ميبينند يا ميشنوند، فوري برچسب سكولار و بيديني ميزنند و صدور دستور به جلوگيري از انتشار آنها ميدهند و گمان دارند با اين شيوه ميتوانند بنايي مستحكم را برقرار كنند. چنان از دانشگاه و آموزههاي خارجي و... سخن ميگويند كه گويي كفر ابليس است. و آوردن اينها به داخل كشور همه توطئه بيگانه براي منحرف كردن خلايق بوده است. برخي از آنان در بيان نخواندن مطالب برون ديني چنان صادق هستند كه با افتخار ميگويند كه در عمرشان روزنامه نخواندهاند! با همه اين، اميدواريم كه يك تذكري و نقدي تقديم شود، شايد مفيد فايده واقع شود. اين نوشته تحليلي اجتماعي است و نه كلامي ديني. اين روزها كه مصادف با ايام عزاداري امام حسين(ع) است به دو نكتهاي كه براي دين و نهاد آن خطرناك و تهديدكننده است اشاره ميكنم. به جاي آنكه تهديدات دين را در خارج از مرزها يا خارج از دين دنبال شود، بايد قدري به درون آن نيز انديشيد. اولين تهديد توسعه دادن قلمروي دين به تمام حوزههاي جامعه است. از اقتصاد و سياست خارجي گرفته تا امور فرهنگي و اجتماعي و هنري و خانواده و... اين ادعا كه نه تنها دين در تمام اين زمينهها حرفهاي به نسبت مشخص دارد، بلكه برخي معتقدند كه متوليان ديني نيز بايد متولي همه اين امور شوند.
اين نگرش از چند جهت ايراد اساسي دارد، كه مهمترين آن در تقابل قرار دادن عقل و جامعه با دين است، در حالي كه آن دو نيز مخلوق و خواست خدا هستند. اين بحث جداگانهاي است كه واردش نميشوم ولي ايراد دوم كه مهمتر است، نتيجه عملي چنين تفسير و انتظاري از دين است. يعني انتظاراتي را از دين و نهاد دين ايجاد ميكند و كرده است كه هيچگاه قادر به تأمين اين انتظارات نيست. در نتيجه نگرش منفي نسبت به دين و نهاد رسمي دين و متوليان آن ايجاد ميشود كه عوارض آن را كمكم در جامعه خود مشاهده ميكنيم. اين روند چنان شديد است و به علت شبكههاي مجازي منتشر و بازتاب بيشتري پيدا ميكند كه عدهاي آن را مصداق توطئه عليه متوليان ديني ميدانند و حتي در يادداشتها و نوشتههايشان اعلام ميكنند. در حالي كه با ايجاد چنان انتظاراتي شكلگيري اين نگرش نيز بديهي است.تهديد دوم؛ غلبه مناسك و شكل بر محتوا و ارزشهاي بنيادين ديني است. اين فرآيند در شرايط افول معنويت بيشتر رخ ميدهد، زيرا دين رسمي براي اثبات وجود خود بهشدت به مناسك وابسته ميشود و در جهان رسانهاي امروز كه ديدن و ديده شدن اصل اساسي است، آن دسته از مناسكي كه بيشتر و بيشتر ديده شود، مقبولتر ميشود. ولي فقط مناسك است و نه محتوا. به همين علت ميبينيم كه سردمداران مناسك ديني جايگاه و منزلتي برتر حتي از علماي ديني و علماي اخلاق و معنويت پيدا ميكنند. آنان تبديل به پايههاي قدرت ميشوند. كساني كه بهشدت مناسكي هستند و در اين راه هر روز نوآوري (يا بدعت) ميكنند و گام به گام، علماي دين را به عقب ميرانند و جالب اينكه به نسبت بهره كمتري را از آموزههاي اصلي دين، يعني اخلاق و ادب و معنويت و ساير ارزشهاي اصلي ديني دارند. اخيرا يك نوار از جلسات داخلي برخي از متوليان مشهور دينداري مناسكي! شنيدم كه از فرط بيادبي و ابتذال نتوانستم بيش از چند دقيقه آن را بشنوم. هنگامي كه اين شرايط را با پيش از انقلاب مقايسه ميكنيم، متوجه عمق سقوط ارزشهاي ديني و اخلاقي نزد چنين نيروها و دين مناسكي ميشويم.اين فرآيند به نسبت آرام و بطئي است. اينگونه نيست كه در يك هفته و يك ماه رخ دهد. اين فرآيند در مسير پيشرفت خود جاي پاي خود را نيز محكم ميكند و از يك مرحله به بعد، بازگشت به عقب، گران و پرهزينه ميشود. از ابتدا هم لزوما فاسد و انحرافي نيست، بلكه اين ويژگيها را در طول زمان كسب ميكند و در مقاطع خاصي نمود بيشتري مييابد. اين تحليل مبتني بر شواهد و قراين است. در تاريخ نيم قرن اخير، هيچگاه تا اين حد تعريض و توهين به اين نهادها ديده نشده است، همچنان كه آموزههاي ديني رسمي تا اين حد تحت تاثير مناسك و شيوههاي ابداعي و ظاهري قرار نگرفته است. ضمن اينكه ارزيابي مردم و افكار عمومي از دين و متوليان آن هيچگاه تا اين اندازه تحت تأثير وضعيت اجتماعي و مسووليت سياسي و قدرت قرار نداشتهاند. اگر در اين موارد تغييري رفتاري داده نشود وضع از اينكه هست و با سرعت بالا بدتر خواهد شد. انقلابي كه براي احيا و تقويت دين آمده بود، اكنون بايد براي تقويت برخي از نمايندگانش دست به دامن امثال تتلو شود. همين يك نمونه براي فهم عمق ماجرا كافي است.به گمانم براي هر اقدامي بايد عجله كرد اگر تا كنون دير نشده باشد.