• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4220 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۷ آبان

فروپاشيدن در وقت مقرر

محمدحسن خدايي

گويا اين كورت لوين بوده است كه براي اولين‌بار از عبارت «دروازه‌باني» در مطالعات رسانه استفاده كرده. پاملا شوميكر در كتاب «دروازه‌باني»، اشاره به فرآيندي دارد كه چگونه اصحاب رسانه، ميلياردها پيام موجود در جهان را به صدها پيام روزانه تقليل مي‌دهد تا ملاحظات اقتصادي، امنيتي و سياسي دولت‌ها در رابطه با هر فرد رعايت شود. اجرايي چون «در وقت مقرر» محمدرضا كبگاني، نوعي اشارت است به اين رويكرد به‌شدت سياسي خبرگزاري‌ها در اولويت‌بخشي به مخابره اخبار؛ نوعي دروازه‌باني خبر و سانسور اخبار مساله‌ساز. نمايش تجربي «در وقت مقرر» روايتي است از اين‌ نكته كه چگونه در انتهاي قرن بيستم، ناگهان فاجعه‌اي انساني در ورزشگاه هيلزبورو انگلستان اتفاق افتاد و با تكنيك دروازه‌باني خبر، اهميت خود را به مرور از دست داد و با اخبار ديگر نقاط جهان، به محاق رفت. واقعه‌اي كه در آن انبوهي از تماشاگران به علت تجمع انساني كشته شده و تعداد بسيار بيشتري صدمه ديدند. دولت محافظه‌كار مارگارت تاچر در مواجهه با فاجعه، وقتي كه با اخبار مهم ديگر كشورها روبرور شد، في‌المثل چين و ايران، فرصت را غنيمت شمرد و به سانسور اخبار ورزشگاه هيلزبورو مشغول شد. در چين حوادث خونبار ميدان «تيان آن من» اتفاق افتاد و در ايران رهبر انقلاب اسلامي وفات يافت و تشييع جنازه باشكوهي برگزار شد. نمايش «در وقت مقرر» روايتي است سوبژكتيو از مسابقات جام حذفي انگلستان در استاديوم هيلزبورو شهر شفيلد كه مابين تيم‌هاي ليورپول و ناتينگهام فارست در ۱۵ آوريل ۱۹۸۹ اتفاق افتاد. محمدرضا كبگاني سعي در روايت بديلي از تاريخ انگلستان دوران تاچريسم است؛ اجرايي مبتني بر روايت شخصي و مستندگونه كارل ايونز كه ادعا مي‌شود عكاس ورزشي است و توانسته هنگام فاجعه در ورزشگاه حاضر باشد و عكاسي كند. اجرا بر ضعف يا شكست خود اذعان دارد. في‌المثل كارل ايونز را مي‌بينيم كه چگونه در همان ابتدا بر بيماري گوارشي و بي‌خوابي‌ خود اعتراف مي‌كند كه چگونه رابطه‌اش با واقعيت روزمره را مختل كرده است. بيماري گوارشي و فرآيند درماني، همچون ميانجي اتصال به گذشته عمل مي‌كند و گذشته را براي كارل ايونز فرا مي‌خواند؛ توگويي بدن بيمار و بحراني شده كارل ايونز، تنها آن زمان رهايي و رستگاري خواهد يافت كه مساله‌اش را با رنج گذشتگان حل كند. به‌هرحال روايت شخصي مبتني بر اسناد و تصاوير، نه در تمناي هژمونيك كردن گفتار اجراگراني است كه نقش كارل ايونز را ايفا مي‌كنند كه در تمناي از كار انداختن روايت‌هاي غالب و كليشه‌اي حاكمان است.

اجراگران در ابتدا كنار تماشاگران نشسته و هنگام ورود به صحنه، پابرهنه مي‌شوند. در طول اجرا مدام با نوعي از تكنيك فاصله‌گيري، بر نمايش بودن آنچه بر صحنه اتفاق مي‌افتد تاكيد مي‌كنند. هر دو اجراگر زن و مرد، سارا زينلي و اسماعيل خزايي، ادعا مي‌كنند كه اجراگر نقش كارل ايونز هستند. تمهيدي هوشمندانه در جنسيت‌زدايي و اولويت دادن بر سوژه‌اي تكثير شده و در معرض بيماري؛ سوژه‌اي جعل شده اما تاريخي كه امكان آن را مي‌يابد كه تاريخ رسمي را به چالش كشد و وضعيت را بحراني كند. كارل ايونز سرگذشت جالبي دارد. پدري دارد كمونيست كه نام كوچك ماركس را بر فرزندش نهاده و در گوشه عزلت خود، كتاب كاپيتال مي‌خواند. مردي سياسي و آرمان‌باخته كه از آلمان شرقي به مهد سرمايه‌داري مالي مهاجرت كرده. همان انگلستاني كه مقاومت سياسي اتحاديه‌هاي كارگري را درهم شكسته و تحت زعامت بانوي آهنين، نئوليبراليسم را بشارت مي‌دهد. «به وقت مقرر» سيمپتوم اين وضعيت منقاد است. سركوب جنبش‌هاي كارگري، بيكاري انبوه كارگران و گرايش به هوليگانيسم ورزشي. دولت تاچر با خصوصي‌سازي گسترده، مستوجب فقر اقتصادي و فرهنگي جامعه شده و به نوعي عامل اصلي مصايب ۱۵ آوريل ۱۹۸۹ است. به لحاظ اجرايي تلاش محمدرضا كبگاني در فاصله گرفتن از بازنمايي و تاكيد بر نمايشي بودن اجرايي كه مي‌بينيم، قابل ستايش است. از كار انداختن روايت رسمي تاريخ، نه در بازنمايي دقيق وقايع كه از قضا در اعلام اين نكته است كه فاجعه را فقط مي‌توان با لكنت، تصنع و نمايشي بودن بار ديگر بر صحنه اجرا كرد چراكه هستند دم و دستگاه عظيمي چون سينماي هاليوود كه توان بازنمايي دقيق جزييات و البته روايت ايدئولوژيك از فاجعه را به نفع حاكمان، بيش از همه در اختيار دارند. «در وقت مقرر» با ناتمام گذاشتن تعمدي اجرا، بر ناممكن شدن روايت فاجعه اشاره دارد؛ گويا فقط مي‌توان براي روشن شدن ذهن تماشاچيان به مانند اخبارگويان، در انتها خبر خواند و از جايي به بعد در جايگاه ديگري ايستاد و قيد ادامه دادن را زد و صحنه را ترك كرد.

در نهايت اجرايي چون «در وقت مقرر» نسبت به جشنواره تئاتر دانشجويي تجربه، گويا گرفتار حذفياتي شده كه به اجرايي سر به راه دامن زده. در جشنواره تجربه، نسبت اجرا با وضعيت اينجا و اكنون ما، به وضوح قابل اعتناتر بود. تصاوير مستند ورزشگاه هيلزبورو، ميدان «تيان آن من» و تشييع جنازه ميليوني رهبر انقلاب اسلامي ايران، به تاريخيت اجرا ياري مي‌رساند و نسبت ما را با آن دوران پر تلاطم، تعين بيشتري مي‌بخشيد. اما با تمام اين مسائل پيش آمده، همچنان مي‌توان از اجراي اين روزهاي «در وقت مقرر» دفاع كرد و آن را نمونه‌اي دانست قابل اعتنا از اجراهايي تجربي كه در انبوه نمايش‌هاي استاندارد و تجاري، حرف تازه دارند. محمدرضا كبگاني و گروه اجرايي‌اش نشان داده‌اند كه چگونه مي‌توان تاريخ را روايت كرد و گرفتار كليشه‌ها نشد؛ تاريخ به روايت بي‌صدايان. چه باك اگر كه پر باشد از لكنت و ناتمامي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون