نگاهي به كتاب «القاعده و معناي مدرن بودن»
لنين و فوكوياما و بنلادن
اهورا جهانيان
كتاب «القاعده و معناي مدرن بودن»، نوشته جان گري، كتابي موجز و عميق است كه جدا از واكاوي ريشههاي القاعده، بهشدت به كار منتقدان جهان مدرن ميآيد. جانگري در اين كتاب نكتههاي انتقادي عميقي درباره جهان مدرن مطرح ميكند و نازيسم و كمونيسم و اسلام راديكال القاعده و حتي نئوليبراليسم را داراي وجه اشتراكي اساسي، از حيث مدرن بودن ميداند. او دشمني نازيسم و كمونيسم با ليبراليسم را دال بر اين واقعيت تاريخي ميداند كه كمونيسم و نازيسم صرفا با پارهاي از ارزشهاي روشنگري مخالفت داشتند نه با همه ارزشهاي روشنگري و جهان مدرن؛ به ديگر سخن، نازيسم و كمونيسم برداشتي غيرليبراليستي از روشنگري و مدرنيزاسيون و مدرنيسم داشتند. بنابراين كل جهان مدرن را نبايد به نام ليبراليسم سكه زد؛ حتي اگر امروزه ليبراليسم قرائت غالب مدرنيته و مدرنيسم شده باشد. اما چرا از نظر جانگري ماركسيسم و ليبراليسم و اسلام راديكال در مدرنيسم اشتراك دارند؟ براي اينكه همه اين ايدئولوژيها «تاريخ را به عنوان مقدمه جهاني جديد ميبينند» و همگي باور دارند «كه ميتوانند وضع نوع بشر را از نو بسازند.» جانگري البته تصريح نميكند ولي در مجموع معتقد است كه ايدئولوژيهاي مدرن مبتني بر مونيسمند نه پلوراليسم. او مينويسد: «اين عقيده كه تنها يك راه وجود دارد و آن راه هم هميشه مطلوب است، ريشههاي عميقي دارد. از قرن هجدهم به بعد، اين باور پديد آمد كه رشد دانش علمي و رهايي نوع بشر دست در دست هم جلو ميروند. اين عقيده روشنگري – كه چيزي نگذشت كه كبكبه و دبدبه به خود گرفت- به روشنترين وجهي در نهضتي عجيب و غريب...كه خود را پوزيتيويسم ناميد، بيان شده است.» اما چرا پوزيتيويسم؟ چون «پوزيتيويستها معتقد بودند همچنان كه جامعهها بر پايه علم مستقر ميشدند مجبور بودند بيشتر به يكديگر شبيه... شوند. دانش علمي يك اخلاق همگاني پديد آورد كه در آن هدف جامعه توليد هرچه بيشتر بود. از طريق استفاده از تكنولوژي، انسان قدرت خود را بر منابع كره زمين ميگستراند و بر بدترين شكل كمبودهاي طبيعي غلبه ميكند. فقر و جنگ از ميان خواهد رفت. از طريق قدرت ناشي از علم، انسانيت خواهد توانست جهان جديدي بيافريند.» جانگري البته ميافزايد كه ماهيت اين جهان جديد هميشه محل بحث بوده است. ماركس و لنين آنارشيسمي بدون طبقه را براي اين «جهان جديد» تجويز ميكردند، فوكوياما و نئوليبرالها نيز يك بازار آزاد همگاني را. آلمان نازي هم بزرگترين نسلكشي تاريخ را مرتكب شد براي رسيدن به همين «جهان جديد». اردوگاههاي كار اجباري استالين و مرگ ظالمانه دهها ميليون نفر در اتحاد جماهير شوروي نيز، از نظر جان گري، ناشي از تلاش روسها براي رسيدن به جهان جديدي بود كه جزو آرمانهاي روشنگري بوده است. اما القاعده چه ربطي به اين قضايا دارد؟ جانگري پاسخ ميدهد: «هيچ كليشهاي گمراهكنندهتر از اين نيست كه القاعده را {مصداق} بازگشت به دوران قرون وسطي بدانيم. القاعده محصول تبعي جهانيسازي است. مثل كارتلهاي جهاني مواد مخدر... القاعده زماني به وجود آمد كه مقرراتزدايي مالي، ثروتهاي كلان خارجي به وجود آورده و جنايتكاري سازمانيافته جهاني شده بود. مهمترين مشخصه آن برنامهريزي يك خشونت سازمانيافته در سراسر جهان است.» اين خشونت سازمانيافته، همان چيزي است كه در شوروي لنين و استالين و آلمان نازي هم وجود داشت. خشونت سازمانيافته براي رسيدن به جهاني بهتر. ويژگي مشابه ديگر القاعده با گروههاي حامي و حاوي ايدئولوژيهاي جديد، تخريبگري در قبال وضع موجود بوده است. جانگري ميگويد: «اين باور كه با اقدامات تخريبي حيرتآور ميتوان جهاني جديد پديد آورد، در قرون وسطي وجود نداشت.» رويكرد تخريبي به جهان موجود براي خلق جهان جديد و آرماني، نه فقط در كار و بار هيتلر و استالين بلكه در عملكرد نئوليبرالها در قبال بسياري از جوامع برخوردار از اقتصادهاي سنتي نيز وجود داشته است. با اين حال جانگري نزديكترين خويشاوندان القاعده را آنارشيستهاي اواخر قرن نوزدهم اروپا ميداند. احتمالا به اين دليل كه عملكرد آلمان نازي و به ويژه شوروي كمونيستي، وجهي ايجابي هم داشت ولي عملكرد القاعده مثل آنارشيستهاي مذكور، صرفا وجه سلبي دارد. جانگري در فصل ششم كتاب درباره وجوه مدرن بودن القاعده، توضيحات سودمندي ميدهد. او مينويسد: «صرفا استفاده از تكنولوژي ارتباطات نيست كه القاعده را مدرن ميكند. سازمان آن كمتر شبيه ساختار فرماندهي متمركز احزاب انقلابي قرن بيستم است و بيشتر شبيه ساختار سلولي كارتلهاي مواد مخدر و شبكه مسطح شركتهاي تجاري مجازي است. بدون محل استقرار ثابت و با داشتن اعضاي فعالي عملا از سراسر جهان، القاعده يك سازمان جهاني چندمليتي است... القاعده نخستين سازمان تروريستي چندمليتي است كه ميتواند از امريكاي لاتين تا ژاپن و ساير كشورهاي بين اين دو [كشور] دست به عمليات بزند.» جانگري ميافزايد «ايدئولوژي القاعده... اگرچه ادعا ميكند كه پيرو يك سنت بومي است، بنيانگذاران آن از اسلام در پرتو تفكر معاصرغربي تفسير جديدي ارايه دادهاند.» اما آبشخور اين تفسير جديد كجاست؟ اين آبشخور، از نظر جان گري، تفكر ايدئولوگهايي مثل محمد قطب - برادر سيد قطب- و دكتر عبدالله اعظم بوده است. محمد قطب در دانشگاه كينگ عبدالعزير در جده، استاد اسامه بنلادن بود. نويسنده گزارش كوتاهي درباره زندگي اسامه ميدهد كه البته صحت اطلاعات اين گزارش را قطعي نميداند. ولي خلاصه كلامش اين است كه بنلادن «در جواني غرق در تجمل بود و با عياشي زندگي ميكرد و هنگام تحصيل در لبنان از آزاديهاي آنجا بهرهمند بود و ماشينش يك بنز اس آل 450 زرد قناري ... بود.» اما بنلادن از وقتي به بعد، از آزاديهاي غربي و فردگرايي سكولار حاكم بر محيط لبنان بيزار شد و مجددا به اسلام رو آورد؛ اسلامي كه تحت آموزههاي محمد قطب، البته اسلام سنتي و متعارف نبود. با اين حال گري بر اين نكته تاكيد ميكند كه بنلادن «به يك روشنفكر اسلامي تبديل نشد. او از همان آغاز، چالش عليه غرب را موضوعي نظامي ميديد. مردي كه معمولا بنيانگذار القاعده به حساب ميآيد، اين طرز فكر را ابداع نكرد. سهم او فقط در سازماندهي و تاكتيك بود.» اينكه چالش عليه غرب خصلتي نظامي دارد، ايده عبدالله اعظم بود كه دكتراي حقوق اسلامي داشت و از معماران حماس بود. اعظم اردني، از دوران مبارزه عليه اشغال افغانستان مربي فكري بنلادن بود ولي بعدها درباره مسائل استراتژيك اختلاف نظر پيدا كردند و در 1989 در يك بمباران كشته شد؛ حادثهاي كه مشكوك به تروريستي بودن بود و در وقوع آن پاي بنلادن هم وسط كشيده شد. جانگري توضيح ميدهد كه عبدالله اعظم ايده «پيشگام انقلابي» را از محمد قطب وام گرفته بود؛ ايدهاي كه بيشتر ريشه در ايدئولوژي بلشويكي دارد نه منابع اسلامي. او همچنين در مخالفت با عقلانيت، تحت تاثير نيچه بود. تاثيرپذيري از لنين و نيچه، همان چيزي است كه موجب ميشود جان گري اسلام القاعده را اسلامي مدرن و در رسيده از لايههاي غيرليبرال جهان غرب بداند. هر چه هست، چنين اسلامي نه سنتي است نه بوي اسلام راستين ميدهد. انديشههاي غربي مدرن است كه با پارهاي مضمونهاي اسلامي ممزوج شدهاند و معجوني پديد آوردهاند كه بيش از هر چيز به كار تخريب ميآيد و اين تخريب به روايت جان گري، تخريب جهان ليبرال است با استفاده از ايدههاي مدرني كه اگرچه ليبراليستي نيستند ولي همچنان مدرنند و صرفا روكشي اسلامي دارند.