برخيز و اول بكش (68)
فصل هفتم
مبارزه مسلحانه تنها راه آزادي است - شكست شستوشوي مغزي
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
ياريو، رييس آمان و آهارون لوران، كه بخشي از كميته سه نفره كشتن هدفمند بودند، همراه با يك افسر ارشد آمان، چندين بار براي مشاهده كار «شاليت» رفتند. لوران به من گفت، «فتخي در وسط اتاق ايستاده بود و شاليت با او حرف ميزد انگار يك مكالمه عادي است كه دارد ردوبدل ميشود. ناگهان شاليت دستش را به روي ميز كوبيد و فتخي شروع به دويدن دور ميز كرد. او بهطور خودكار به تمام حركات شاليت عكسالعمل نشان ميداد. سپس شاليت او را در اتاقي قرار داد و به ما نشان داد كه چگونه فتخي هفتتيرش را برميدارد و هر دفعه كه عكس عرفات از يكي از مبلها بالا ميآيد به آن شليك ميكند. خيلي تاثيرگذار بود.»
در اواسط دسامبر، شاليت اعلام كرد كه عمليات را ميتوان پيش برد. ساعت صفر شب 19 دسامبر براي شروع عمليات تنظيم شد. طبق برنامه فتخي بنا بود با شنا از رود اردن بگذرد و وارد كشور پادشاهي اردن شود. هوا توفاني بود و باران بيامان ميباريد. رودخانه معمولا آرام و كمعرض اردن، طغيان كرده بود. آمان به دنبال عقب انداختن عمليات بود اما شاليت اصرار كرد كه فتخي در «بهترين» حالت «هيپنوتيزم» است و از اين فرصت بايد بهرهبرداري كرد.
عده قابل توجهي فتخي را از بيتالمقدس همراهي كرده بودند. شاليت او را از ماشين پياده كرد و چندين كلمه هيپنوتيزمي به او گفت. فتخي به درون موجهاي آب رفت در حالي كه كولهپشتياي كه درون آن ابزارآلاتش بود بر پشت داشت. همچنانكه او به عمق رودخانه ميرفت پاهايش از اختيار خارج ميشد. او يك تخته سنگ را گرفت، نه قادر بود پيش برود و نه ميتوانست برگردد. اوواد ناتان، راننده واحد 504 كه بدن فيزيكي قوياي داشت به درون رودخانه پريد و با يك ريسك توانست به او برسد و با استفاده از يك طناب فتخي را به خودش بست و او را به سمت خودش كشيد . سپس او با فتخي از رودخانه گذشت و او را در خاك اردن گذاشت.
رافي ساتون كه در ساحل اسراييلي رودخانه اردن ايستاده بود، خيس و لرزان نگاه ميكرد. فتخي با دست از آموزشدهندگانش خداحافظي كرد.» او انگشتانش را به شكل اسحله درآورد و تظاهر كرد كه بين دو چشمان يك هدف خيالي تيراندازي ميكند. من متوجه شدم كه شاليت از بيمارش خيلي راضي است. ساعت كمي از يك بامداد گذشته بود.»
5 ساعت بعد، واحد 504 از يكي از عاملانش در اردن پيامي دريافت كرد: يك فلسطيني جوان، عضو فتح از بيت لحم، خودش را به پاسگاه پليس كرامه تسليم كرد. او به پليس گفت كه اطلاعات اسراييل سعي كرده بود او را براي كشتن عرفات شستوشوي مغزي دهد. او اسحلهاش را تحويل داد. يك منبع درون فتح سه روز بعد گزارش داد كه فتخي به سازمان تحويل داده شد و او در حمايت از ياسر عرفات سخنراني پرشوري كرد.
پايان فصل هفتم