برخيز و اول بكش (69)
فصل هشتم
ماير داگان و تخصصش
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
پس از آنكه اسراييل كرانه باختري و نوار غزه را اشغال كرد، فلسطينيهاي غزه و كرانه باختري- چه آنهايي كه به آنجا پناهنده شده بودند و چه آنهايي كه در آنجا از قبل زندگي ميكردند- خودشان را تحت حكومت دشمن، دولت يهودي اسراييل كه ساف به دنبال نابودي آن بود، يافتند. فلسطينيهايي كه درگير سياست نبودند يا علاقهاي به آن نداشتند اكنون خودشان را در گرداب جريانهاي نبرد ميديدند- عزم اسراييل براي كنترل قلمروهاي اشغالي و عزم ساف براي بيرون راندن اسراييليها.
تمامي آنها با آنكه تحت رژيمهاي ديكتاتوري و جبار عرب زندگي كرده بودند اما يك فلسطيني ميتوانست تقريبا خود را از نبرد مسلحانهاي كه در مرزها ميان دولتهاي عرب و اسراييل در جريان بود، جدا كند. اكنون اردوگاههايي كه در زاغههاي شلوغ سر برميافراشتند و شهرهاي فلسطيني- غزه، نابلس، جنين و حبرون- ميدان اصلي نبرد با خشونتهاي اسراييلي شده بود كه سعي ميكرد اقتدار خودش را بر فعاليتهاي تروريستي ساف اعمال كند.
ماموريت نيروهاي دفاعي اسراييل و سربازانش، عليالخصوص جوانان 18 تا 21 سالهاي كه مجبور به خدمت نظامي بودند، خدمتي كه از سال 1949 اجباري شده بود، زير بار يك تغيير بنيادين رفتند. پيش از اين، نيروهاي نظامي از مرزها مراقبت و آن را از دشمنان خارجي محافظت ميكردند اكنون آنها موظف شده بودند تا از شهرها و شهركهاي فلسطيني مراقبت كنند. جنگ همچنين منجر به تغييرات عميق در جامعه اطلاعاتي شد. موساد كه مسوول جمعآوري اطلاعات از خارج از مرزهاي اسراييل بود، مسووليتش براي قلمروهاي تازه اشغال شده لغو شد و اين مسووليت بر گردن شين بت، آژانس كوچكي متشكل از 700 كارمند كه پيش از اين مسووليت اصلي آن ضدجاسوسي و خرابكاري سياسي بود، افتاد.
از سال 1968 تا 1970 در حالي كه حملات ساف به سربازان و غيرنظاميان اسراييلي بيشتر، موثرتر و مرگآورتر ميشد، شين بت هم به سرعت توسعه مييافت. آنها بودجه، تسهيلات و نفر ميگرفتند و از سازمان آمان به ويژه واحد 504 كه مسووليت به خدمت گرفتن منابع عرب داشتند، عرب زبانهايي را به خدمت گرفتند. بهزودي مقابله با تروريسم فلسطيني هدف اصلي سازمان شد.
صحنه اصلي عمليات نوار غزه بود؛ يكي از متراكمترين نواحي جمعيتي در جهان. بعد از جنگ 6 روزه، اسراييليها از نوار غزه به سمت سينا راندند چون به دنبال چانهزني در بازارهاي خودشان بودند و مزارع فلسطيني و كارگران ساختماني را به آنجا منتقل كردند. در سال 1970، اسراييل شروع به ايجاد شهركنشينهاي يهودي در غزه و شمال صحراي سينا كرد. با اين حال، اسراييليها اغلب اوقات مورد حمله واقع ميشدند. اوج اين حملات در سال 1970 رخ داد، در اين سال 500 حمله تروريستي در نوار غزه رخ داد. در اين حملات 18 غيرنظامي اسراييلي كشته و صدها نفر مجروح شدند. تا آن زمان نيروي دفاعي اسراييل فقط توانسته بود شريانهاي اصلي حمل و نقل را كنترل كند، ساف در همه جا حكم ميراند.
شين بت براي سركوب ترور در نوار غزه فهرستي از غزهنشينان را كه مظنون به مشاركت در حملات عليه اسراييليها بودند را تهيه كرد. حجم عظيمي از اطلاعات جمعآوري شد و فهرست بلندتر و بلندتر ميشد. به سرعت مشخص شد كه شين بت- يك سازمان جمعآوريكننده اطلاعات- نميتواند به تنهايي عمل كند. براي دستگيري يا حذف افراد تحت پيگرد نياز به نيروي انساني و آتش نظامي است. اين موضوع توجه سرهنگ آريل (آريك) شارون كه در سال 1969 به سرپرستي فرماندهي جنوب نيروهاي دفاعي اسراييل منصوب شده بود را جلب كرد. شارون شروع به استقرار واحدهاي نظامي بيشتر در نواحي غزه كرد تا در شكار و دستگيري يا كشتن تروريستها به شين بت كمك كنند. اطلاعات مربوط به فعاليت آنها هم عمدتا از طريق خبرچينهاي فلسطيني يا از بازجويي بازداشتشدگان حاصل ميشد.
همه با رويكرد خشن شارون موافق نبودند. سرتيپ اسحاق پونداك، فرماندار نظامي نوار غزه و مسوول امور غيرنظاميان خاطرنشان ميكرد كه راه مهار ترورهاي فلسطيني، بهبود كيفيت زندگي براي ساكنان اين قلمرو و اجازه دادن به آنها براي اداره غيرنظاميان و امور شهرداري به دست خودشان است، با كمترين حضور نظامي در نواحي مسكوني. پونداك گفت، «ضرب و شتم و كشتن براي كشتن ما را به هيچ جا نميبرد الا يك انتفاضه. دايان، وزير دفاع و شارون نميديدند كه چشم در برابر چشم چه پيامدهايي در غزه داشت. دايان به دنبال ارتباط و برقراري رابطه با مردم بود در حالي كه شارون تروريستها را شكار ميكرد و آنها را فقط از لوله تفنگش ميديد و مردم هم به او اصلا علاقهاي نداشتند.»
تاكتيكهاي شارون، پونداك را ميترساند و شديدا از آن گلايه ميكرد. او گفت، «من شنيدم كه شارون جلوي همه افسران ميگفت «هر كسي كه يك تروريست را بكشد يك بطري شامپاين جايزه دارد و هر كسي كه يك زنداني بگيرد يك بطري سودا جايزه ميگيرد.» من گفتم «خداي من، اين چه سياستي است؟» چه كسي مثل اين حرف ميزند؟ با تمام اين احوال، اگر ما به آنها كمك نكنيم، به زندگيشان كمي رونق ندهيم، همه آنها به مسير ترور برميگردند.»
شارون اصرار ميورزيد كه هيچ اميدي به مساعدت با فلسطينيها وجود ندارد. او خاطرنشان ميكرد كه حملات تروريستي را بايد با زور جواب داد و در طرف ديگر فردي نيست كه با او درباره صلح صحبت كنيم. اگر هدف عرفات و بقيه اعضاي رهبري ساف نابودي اسراييل است، چه چيزي براي مذاكره باقي ميماند؟
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.