كاشيما آنتلرز در ورزشگاه آزادي قهرمان آسيا شد
قهرماني از كف رفت ولي فردا در راه است
هومان دورانديش
همهچيز مهيا بود براي اينكه شبي شگرف در ايران رقم بخورد ولي نشد آنچه بايد ميشد. پرسپوليس در مجموع دو بازي رفت و برگشت، چيزي از كاشيما آنتلرز ژاپن كم نداشت ولي اسير بدشانسي در آغاز بازي رفت و 10 دقيقه گسيختگي در نيمه دوم بازي رفت شد. اگر عليپور در ابتداي بازي رفت، آن موقعيت صددرصد گل را از دست نداده بود، شايد ديشب قرمزپوشان قهرمان آسيا شده بودند. ولي فوتبال همين است. همين شايدها و اما و اگرهاست كه اين ورزش جادويي را اينقدر محبوب كرده است. اندوه و اشك فوتبال هم دلنشين است؛ اگر چه ما پس از سالها ناكامي در آسيا، دستكم به لحاظ رواني، مستحق فتح و شادي بوديم. راز شكست پرسپوليس را احتمالا بايد در 15 دقيقه مابين نيمه اول و دوم بازي رفت جستوجو كرد. پرسپوليس در نيمه اول بازي رفت تيم برتر ميدان بود و حتي اگر با پيروزي 2 بر صفر راهي رختكن ميشد، عجيب نبود. اما بدشانسي سبب شد كه 45 دقيقه اول با نتيجه مساوي پايان يابد. اما چه شد كه در نيمه دوم آن بازي، پرسپوليس وا داد و غلبه از آن كاشيما شد؟ اين سوالي است كه در روزهاي بعد به آن خواهيم پرداخت ولي ظاهرا جان كلام اين است كه بين دو نيمه بازي رفت، مربي كاشيما نكتههايي در كار كرد كه دست و بال تيم برانكو بسته شد. در واقع سرمربي كاشيما آنتلرز در بازي رفت جنگ تاكتيكي را از برانكو برد و اين تفوق نه از آغاز بازي كه در 15 دقيقه مابين دو نيمه رقم خورد. هر چند كه خستگي و فقدان نفرات كافي هم بلاي جان پرسپوليس شد ولي هر چه بالا و پايين كنيم، نميتوانيم اين نكته را ناديده بگيريم كه پرسپوليس در نيمه دوم بازي رفت، فقط چوب خستگي را نخورد؛ فقدان انسجامش علت ديگري هم داشت؛ علتي كه به لحاظ تاكتيكي چنان كه بايد شكافته نشده است.
به هر حال در بازي برگشت، ورزشگاه آزادي لبريز از تماشاگر بود و بزرگ و كوچك آمده بودند كه به سرخپوشان روحيه بدهند تا ورق را برگردانند و آب رفته را به جوي بازگردانند. اما بايد واقعيت را بپذيريم كه سطح فوتبال باشگاهي ما هنوز در حد شرق آسيا نيست. ما شايد با شرايط گلخانهاي ناشي از حضور كيروش بتوانيم تيمهاي ملي ژاپن و كره جنوبي را ببريم، اما باشگاههايمان هنوز در حد باشگاههاي كرهاي و ژاپني نيستند؛ چرا كه ليگ فوتبال ما به لحاظ استانداردهاي حرفهاي هنوز به حد و حدود ليگ فوتبال ژاپن و كره نرسيده است.
اما با غمباد گرفتن هم كاري از پيش نميبريم؛ ژاپنيها و كرهايها هم بارها در فينال آسيا باختهاند. فردا را از ما نگرفتهاند؛ پرسپوليس برانكو نشان داد كه با كمي تلاش و آمادگي بيشتر، ميتواند قهرمان آسيا شود. تيمي كه نفرات كافي روي نيمكت نداشت، السد متكي به دلارهاي نفتي و ژاوي اسپانيايي را در هم شكست و به فينال آسيا رسيد. در بازي رفت فينال هم اگر اسير بيتجربگي در لحظات اول و آخر مسابقه نشده بود، شايد ديشب علي پروين به آرزويش ميرسيد و كاپ قهرماني را به سيدجلال حسيني اهدا ميكرد. اين تجربه شكست، ميتواند مسير قهرماني پرسپوليس را در فصل آينده ليگ قهرمانان آسيا هموار سازد. سرخپوشان با برانكو روزهاي خوبي را دارند تجربه ميكنند و هيچ دليل فنياي در كار نيست كه نوار اين روند مطلوب پاره شود. رهايي پرسپوليس از محروميت مربوط به نقل و انتقال بازيكنان و حضور بازيكنان شاخص جديد در اين تيم، چه بسا سال آينده قرمزها را به بام آسيا بفرستد. برانكو ليگ برتر ايران را هم با نايب قهرماني آغاز كرد ولي امسال در پي كسب سومين قهرماني متوالي پرسپوليس در ليگ برتر است.
پيش از اين بهويژه پس از برد پرسپوليس مقابل السد، برانكو را ستوده بوديم. پس بيآنكه خصومتي در كار باشد، اينبار بايد از او انتقاد كنيم كه اگر جنگ تاكتيكي را در زمين حريف و در نيمه دوم بازي رفت باخت، چرا طي يك هفته گذشته نتوانست راهي پيدا كند براي تفوق تاكتيكي پرسپوليس در بازي برگشت؟ پرسپوليس در بازي ديشب هراسان و نابرتر بود. اگر تيم برتر ميدان بود و شجاعانه حمله ميكرد و نهايتا مثلا 1 بر صفر يا 3 بر 1 حريف را شكست ميداد و جام قهرماني را از دست ميداد، ملالي نبود. اما پرسپوليسيها ديشب جرات حمله جسورانه را از دست داده بودند و نتوانستند مثل 20 دقيقه اول بازي رفت، تاخت و تاز كنند. در آغاز بازي به نظر ميرسيد پشت اين صبر و طمأنينه قرمزها طرح و تدبيري نهفته است ولي هر چه زمان گذشت، اين اميد بيشتر از دست رفت. احتياط برانكو معطوف به هيچ طرح ويژهاي براي بردن نبود. او ظاهرا هدف اولش اين بود كه تيمش در آزادي، جلوي چشم آن همه تماشاگر، بازي را واگذار نكند. شايد هم برانكو نتوانسته بود راه به گل رسيدن مقابل كاشيما آنتلرز را طي اين يك هفته پيدا كند. هر چه بود او در هر دو بازي جنگ تاكتيكي را باخت. كاشيما در بازي رفت براي بردن به ميدان آمده بود و در بازي برگشت براي گل نخوردن. براي مساوي كردن. در هر دو بازي نيز ژاپنيها موفق شدند. البته به قول خواجه شيراز، گاهي تدبير و تقدير موافق نميافتند ولي مشكل بازي تيم برانكو به ويژه در ورزشگاه آزادي، اين بود كه گويي متكي به هيچ تدبيري نبود. پرسپوليس حتي در يك ربع پاياني بازي كه ديگر معلوم شده بود كار از كار دارد ميگذرد و بايد كاري كرد كارستان، نتوانست به آب و آتش بزند و دروازه كاشيما آنتلرز را به توپ ببندد. گيرم كه همه توپهاي قرمزها هدر ميرفت و به تير دروازه ميخورد و هر چه. ولي بيمحابا حمله كردن نشانهاي از خواستن و شجاعت بود؛ چيزي كه متاسفانه در بازي ديشب تيم برانكو، از دقيقه 1 تا 90، ديده نشد. ولي واقعيت را بايد پذيرفت. فوتبال همين است. گاهي ما ناتوانيم، گاهي آنها. گاهي ما راه گلزني را پيدا نميكنيم، گاهي حريف ما. اينكه عزا بگيريم بابت قهرماني از دست رفته، نشانه بزرگي ما نيست. با شكست هم بايد بزرگوارانه روبهرو شد و از آن پلي ساخت براي پيروزي. ما حتي اگر قهرمان آسيا هم ميشديم، باز مشكلات اساسي فوتبالمان پابرجا بود. الان هم كه قهرمان نشدهايم، دنيا به آخر نرسيده است. ديري نميپايد كه دوره بعدي ليگ قهرمانان آسيا شروع ميشود. فردا در راه است و از غم امروز بايد درس بگيريم براي گرفتار نشدن در تور غم فردا. فوتبال در جامعه ما مايه شادي است اگر در چنين مسابقاتي پيروز و كامياب باشيم. قطعا جامعه ايران جزو جوامعي است كه از موفقيتهاي فوتبالياش بسيار خوشحال ميشود ولي نبايد براي شاديهاي ملي، فقط به دامن فوتبال چنگ بزنيم. هزار و يك چيز ديگر ميتواند دستمايه شادي و وفاق ملي در اين سرزمين باشد. فوتبال را قدر بدانيم ولي بار بيش از حد بر دوش او ننهيم.