چرا درس نميگيريم ؟
ناهيد خداكرمي
در هفته گذشته خبري مبني بر تاسيس ١٥٠ مركز درماني ترك اعتياد الكل منتشر شد. در متن اين خبر آمده بود: سخنگوي ستاد مبارزه با موادمخدر گفت: براساس مصوبه اين ستاد با همكاري وزارت بهداشت و وزارت كشور قرار است مسوولان فني 150 مركز درمان اعتياد آموزش ببينند و خدمات درمان اعتياد به الكل نيز ارايه كنند. احتمالا اين تصميم در راستاي مسموميتهاي خيرهكننده بر اثر مصرف الكل مسموم گرفته شده كه قطعا هزينه هنگفتي را به كشور تحميل خواهد كرد. بايد اين نكته را درنظر بگيريم كه معتادان به موادمخدر سالانه ۱۹۹هزار ميليارد تومان هزينه به كشور تحميل ميكنند و مطابق آمار در خوشبينانهترين حالت در ايران ۲ ميليون و ۸۰۰هزار معتاد داريم كه در كنار آن هزينه مالي و رواني اين تعداد را اگر به تعداد خانوادههاي درگير ضرب كنيم و آثار اجتماعي آن را هم حساب كنيم، خواهيم ديد كه تصميمسازي در حوزه آسيبهاي اجتماعي نهتنها هنوز نتوانسته مشكلي را به صورت پيشگيرانه حل كند، بلكه توليد آسيب را هم افزايش داده است. مديريت كنترلي بر كوچكترين و شخصيترين امور خانوادهها مانند تفريح، سرگرمي، پوشش و...
نهتنها پنهانكاري و فعاليتهاي زيرزميني آسيبزا را افزايش داده، بلكه اميد و نشاط اجتماعي و اعتماد بهنفس جوانان را هم دچار معضلات پنهان و آشكار كرده است. بياييد ماجرا را جور ديگري نگاه كنيم؛ اگر نصف هزينهاي كه صرف درمان معتادان ميشود، براي فراهم كردن امكاناتي اختصاص مييافت كه جوانان ما بتوانند هيجانات و نياز خود به ديده شدن و استقلال عمل را برآورده سازند، امروز نيازي به مركز ترك اعتياد الكل نداشتيم. مديريت كنترل و نهي و فيلترينگ در حوزه فرهنگي اجتماعي كشور ناكارآمد و شكست خورده است اما هنوز مديران و سياستگذاران ما شهامت قبول شكست و تغيير رويكرد را ندارند. اينكه حاضريم هزينههاي گزاف آخرين راه مبارزه با موادمخدر را بپردازيم ولي حاضر نباشيم علل و عوامل اعتياد را به خوبي ارزيابي كنيم نيازمند آسيبشناسي رفتاري است. در پزشكي براي مديريت درمان هر بيماري چند سرفصل تئوري و عملياتي وجود دارد؛ ابتدا شناخت بدن انسان و عملكرد فيزيولوژيك آن است، سپس تشخيص و درمان بيماريهاي هر عضو مدنظر قرار ميگيرد اما آنچه مهم است روشهاي حفظ سلامتي، پيشگيري، غربالگري و تشخيص زودرس است كه همواره به عنوان مهمترين پروتكل در روند كاهش ابتلا، درمان و حتي محو يك بيماري در جامعه مدنظر قرار ميگيرد. مراكز درماني نظير بيمارستان محل بهبود بيماران شديد و نيازمند مراقبت است ولي برخي هم سرپايي درمان ميشوند. اين شيوه دقيق و در عين حال ساده در اغلب كشورهاي جهان براي كاهش آسيبهاي اجتماعي نيز بهكار برده ميشود. درمان و محو اعتياد نيز كه يك بيماري مزمن اجتماعي است بايد براساس همان پروتكلهاي پزشكي تدوين و اجرا شود. حل معضلات كنوني در حوزه آسيبهاي اجتماعي و بهخصوص اعتياد، عزمي ملي و همكاري بينبخشي فراگير را طلب ميكند، توجه به نياز جوانان، خانوادهها، نتايج پژوهشها، نظرسنجيها و ترجمه آنها به تصميمسازيهاي متقن مهمترين خلأ موجود است، شعار خانواده محوري داده ميشود ولي منويات خانواده و اعضاي آن يا لحاظ نميشود يا دچار خاصنگري است و همين امر جوانان را به سمت تفريحهاي زيرزميني هدايت ميكند. فراموش نشود افراد پيرامون سياستگذاران لزوما نمونه قابل تعميم به جامعه نيستند بنابراين گشودن پنجرهاي به روي حقايق فرهنگي اجتماعي جاري كشور و توجه به روند حركتي جمعيت نكتهاي است كه ميتواند اثربخشي شيوههاي درماني را زير سوال ببرد. نميتوان از دوره دبستان روشهاي افزايش اعتماد بهنفس كودك را لحاظ نكرد و بالعكس با ناديده انگاشتن ارزشهاي متناقض خانه و مدرسه بر شيوههاي تربيتي گذشته اصرار ورزيد. امروز جامعه ما بيش از هر چيز نيازمند شادماني، اميد اجتماعي و چشماندازي است كه خود ترسيم كند. اينكه تفريح و سرگرمي بسياري از جوانان در نشستن در كافهها، فستفودها يا دور زدن در خيابان يا مهمانيهاي زيرزميني خلاصه شده است قابل ايراد نيست، آنچه جاي ايراد دارد، بيتوجهي به نتايج مديريت نهي و كنترل محور، فرهنگي كشور است كه بيش از اين ظرفيت استمرار ندارد و ميطلبد تا برمبناي همهپرسي يا نظرسنجيهاي گسترده در آن تجديدنظر كنيم. نشنيدن، نديدن، پنهان كردن و درمان غلط بيماري لزوما كمكي به بيمار و خانوادهاش نميكند، بالعكس همهگير شدن عارضه يا مرگ بيمار را بههمراه خواهد داشت. در يك جمله، تغييرات اجتماعي و رويكرد متفاوت دختران و پسران جوان را بپذيريد تا به خواستهها و نيازهاي آنان پاسخ داده شود. به نظر ميرسد جوان امروز تحمل اين حجم از محدودسازي و دخالت در زندگي خصوصي خود را برنميتابد؛ او ميخواهد ديده شود، خودش تصميم بگيرد، هر سازي كه ميخواهد بنوازد، هر ترانهاي را كه زبان حالش باشد بخواند، كنسرت هنرمند محبوبش را ببيند، به ورزشگاه برود، از ظاهرش قضاوت نشود، در بيان نظراتش آزاد باشد و در جامعه ايفاي نقش كند. تجربه نشان داده كه ما در درك خواسته و شرايط جوانان شكست خوردهايم و به جاي فهم و درك درست مسائل آنان، خود را به بيراهه ميبريم. ما نميتوانيم افراد را در قالب ذهني موردپسند خود بسازيم. تا ديرتر نشده، اشتباهات گذشته را پايان دهيم. تصميم براي تاسيس ١٥٠ كلينيك ترك الكل، يعني شكست برنامههاي جاري فرهنگي اجتماعي كلان كشور! لطفا بپذيريم.