• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4233 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۶ آبان

آرتيست تمام ‌عيار

سيدعلي ميرفتاح

روزنامه‌نگاري تا قبل از فراگير شدن كامپيوتر و متعلقاتش به شكل ديگري بود، حال و هواي ديگري هم داشت. نمي‌گويم قديم خوب بود و الان بد. اصلا بحث خوب و بدي نيست؛ بحث اقتضائات است. من كه هر دو را تجربه كرده‌ام، داوري‌ام اين است كه قبل از اينترنت و كامپيوتر، روزنامه‌ها روزنامه‌تر بودند و روزنامه‌نگاران مجبور بودند، حرفه‌اي‌تر كار كنند. اين حرفه‌اي بودن نيازمند جنب و جوش و فعاليت و توانايي‌هاي فردي بود. امروز ما معمولا با لپ‌تاپ‌هاي‌مان كار مي‌كنيم. ايميل و سرچينگ و گوگل و گوشي را كه از جلوي دست ژورناليست‌هاي امروز برداريد مثل اين مي‌ماند كه كاغذ و قلم را از روزنامه‌نگاران ديروز دريغ كرده باشيد. به‌ خصوص در فرم، ما تمام و كمال وابسته شده‌ايم به سخت‌افزارها و نرم‌افزارهاي گرافيكي. خيلي از كارهايي كه قبلا با ممارست و دقت و خلاقيت هنري انجام مي‌شد امروز از آب خوردن هم ساده‌تر شده‌اند و تقريبا همه كس با هر تواني، مي‌تواند انجامش دهد. در گرافيك به خط صاف مي‌گوييم دسن. قبلا گرافيست‌ها با راپيد و خط‌كش دسن مي‌كشيدند و اين كار به ظاهر ساده از عهده هر كسي برنمي‌آمد. اصلا كار با راپيد احتياج به مهارت داشت و طول مي‌كشيد تا طراح به اين مهارت دست پيدا كند. كامپيوتر نه‌ تنها كارها را ساده كرده بلكه مديريت هنري روزنامه‌ها را نيز به دست گرفته. حالا ديگر كار روزنامه بدون «مدير هنري» واقعي هم راه مي‌افتد زيرا تنوع و توانايي كامپيوترها به حدي ارتقا پيدا كرده كه نياز به خلاقيت را مرتفع كرده است. لااقل سوءتفاهمي كه از قبل كامپيوتر پيش آمده چنين القا مي‌كند كه مي‌شود همه كارها را روي دوش دستگاه‌هاي پيشرفته انداخت. كامپيوتر نياز به خيلي چيزهاي ديگر را هم- كه قبلا ضروري شمرده مي‌شدند- مرتفع كرده. اما آيا مي‌شود دستگاه را جانشين مدير هنري كرد؟ مثل اين مي‌ماند كه چون مهندسي پزشكي پيشرفت كرده و ابزار جراحي ارتقاي فوق‌العاده يافته پس نياز به «جراح» هم از بين رفته. هيچ آدم عاقلي را مي‌شناسيد كه به جاي اعتماد به پزشك جراح به ادوات پيشرفته جراحي اعتماد كند و خودش را به يك دستگاه و يك اپراتور بسپارد؟

احمدرضا دالوند يك آرتيست تمام‌عيار است. نه تنها طراح و تصويرساز درجه يكي است بلكه بهترين «آرت دايركتوري» است كه مطبوعات به خود ديده‌ است. او اولا توانايي منحصر به فردي در فهم زيبايي‌شناسانه دارد ثانيا مرعوب كامپيوتر نمي‌شود و زير بار استتيك متداول نمي‌رود. او دانش بصري خيلي خوبي دارد كه آميزه‌اي از سنت و مدرنيسم است. البته كه دالوند آرتيست مدرن است اما از آنجايي كه در ايران كار مي‌كند، فهم خوبي از پيشينه تصويري ايران دارد. دالوند يك حسن ديگر هم دارد كه باعث مي‌شود بيشتر قدرش را بدانيم. او دست به قلم دارد و مي‌نويسد. هم نقد هنري مي‌نويسد و هم بر محتواي سياسي- اجتماعي مطبوعات اشراف دارد. در بين گرافيست‌ها به ندرت مي‌توانيد گرافيستي را پيدا كنيد كه علاوه بر فرم بر محتوا نيز واقف باشد. اما مزيت اصلي احمدرضا دالوند دردمندي اوست. براي همين جلوتر گفتم او يك آرتيست تمام‌عيار است. او «سفارشي‌كار» نيست بلكه در فعاليت حرفه‌اي‌اش به «مساله»‌هايي مي‌پردازد كه قبلا به آنها فكر كرده و به دغدغه‌هاي ذهني او بدل شده‌اند. در همين «اعتماد» گاهي از او مطالبي مي‌خوانم كه خبر دارم در بيست، سي سال گذشته مساله‌اش بوده‌اند و مدام آنها را در خواندن و نوشتن و حتي موقع طراحي پي ‌گرفته است. او به كاري كه مي‌كند، وقوف دارد به كاري كه مي‌كند، احترام مي‌گذارد و به جز‌ء و كل هنرش اهميت مي‌دهد. اين اهميت دادن گاهي احساسات و عواطف او را نيز درگير مي‌كند و هزينه كارش را بالا مي‌برد. متاسفانه خيلي از ما در مواقع ناكامي به بي‌خيالي پناه مي‌بريم و مي‌گوييم گر اندكي يا گر بسياري نه به وفق رضاست، بي‌خيال. اما دالوند با بي‌خيالي ميانه ندارد و به همين دليل با تمام وجود درگير نوشته‌ها و طراحي‌هايش مي‌شود. بگذاريد يك نكته ديگر هم بگويم. از خلال همكاري‌هايي كه با او داشته‌ام، فهميده‌ام برايش نوشتن و طراحي كردن فرقي ندارند. براي نوشتن يك يادداشت همان ‌قدر مايه مي‌گذارد كه براي طراحي و نقاشي. در واقع نوشتن هم براي او ابداع يك اثر هنري است... اينها را كه گفتم بگذاريد خيلي كوتاه درباره ناكامي و بداقبالي دالوند هم بگويم. دالوند در كار‌و‌بارش گاهي- به‌خصوص اين اواخر- به پست افرادي خورده كه قدرش را نمي‌دانند و از عظمت هنري‌اش مطلع نيستند. نسل دل‌‌داده به عوالم ديجيتالي چه داند قيمت نقل و نبات؟ براي يك مدير هنري خيلي سخت است با كساني همكاري و معاشرت كند كه مرعوب دنياي ديجيتالي‌اند و چيزي از آرت و استتيك نمي‌فهمند... اما اشتباه مي‌كنم. اتفاقا دالوند در زمره شيرين‌كامان و اقبال‌ناكان است. وقتي تعداد دوستان او را مي‌شمرم، وقتي مي‌بينم كه مردان و زناني آشنا و غريبه، نگران حال و روزش هستند و برايش دعا مي‌كنند، وقتي از اين و آن مي‌شنوم كه چقدر براي دالوند احترام قائلند مي‌فهمم كه اتفاقا او جزو هنرمنداني است كه اهل هنر قدرش را مي‌شناسند و بر صدرش مي‌نشانند. دالوند بزرگ ماست و ما به او كه همچنان خستگي‌ناپذير مي‌نويسد و طراحي مي‌كند و مي‌انديشد، دلخوشيم. دلخوشيم و دعاگو.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون