يادگار روزگارِ خوش «آدينه»
قطبالدين صادقي
وقتي نام احمدرضا دالوند به ميان ميآيد، بياختيار ياد خاطرات شيرين و ماندگار سالهاي همكاري در مجله «آدينه» ميافتم. گروهي كه آن دوران كنار هم جمع شدند از منظر روزنامهنگاري در تمام زمينههاي شيوه نگارش، طراحي صفحهها، برندسازي و غيره بسيار نيرومند و كاربلد بودند. فراموش نميكنم كه روزهايي پيش ميآمد كه ما كاغذ گلاسه براي جلد مجله نداشتيم و ناچار بوديم از كاغذ كاهي استفاده كنيم اما روز بعد 25 هزار نسخه از مجله فروش ميرفت كه نشاندهنده استقبال خيرهكننده مردم بود.
فضاي استقبال از مجله به شكلي پيش ميرفت كه به جرات ميتوانم بگويم در ميان نشريات پيش و پس از انقلاب چنين محبوبيتي را سراغ ندارم. اين ميزان توجه به يك نشريه در ميان ايرانيان خارج از كشور و مردم داخل را هيچ زمان ديگري نديدم. اهميت موضوع هم در اين بود كه يك عده روزنامهنگار حرفهاي در تحريريه كنار يكديگر جانانه فعاليت ميكردند و احمدرضا دالوند يكي از همين افراد بود. يك طراح خوشفكر، خلاق، فهيم و ساكت اما هميشه خندان كه از همان دوران به يكي از بهترين دوستان من بدل شد و در تمام ساليان بعد از پرتو تجاربش بهره بردم. در ميان نويسندگان مجله، گروه ما شامل مسعود بهنود، فرج سركوهي، علي باباچاهي و احمدرضا دالوند خيلي خوب با يكديگر جوش خورده بوديم. معتقدم احمدرضا در آن محيط بسيار تاثيرگذار عمل كرد و طراحيهايش در خدمت قوت بخشيدن و ارتقاي محتواي مطالب تاثير شگرف داشت. من حتي يكي از تابلوهايش را در خانه دارم. از اين بابت بسيار به دوستي با او ميبالم ولي تمام اينها را نه فقط از باب يادآوري صرف گذشته كه با هدف نقد وضعيت حال گفتم. در هر صورت وجود چهرههايي مانند احمدرضا دالوند براي مطبوعات و رسانههاي امروز ما يك غنيمت است. تولد اين دوست عزيز و انسان نيك مبارك. اميدوارم كه در صحت باشد و به كار و فعاليت در مطبوعات ادامه دهد.
مدرس و كارگردان تئاتر