چرخه معيوب اقتصاد سينما
نيوشا طبيبي
گاه به گاه صدايي از مسوول و مديري درباره موضوع پولهاي كثيف در عرصه سينما بلند ميشود و البته كه كسي هم پيگير داستان نيست و آن را جدي نميگيرد. اشارهها گنگ و مبهم هستند و اساسا به قصد پاك كردن ساحت سينما از اين پديده شوم به زبان نميآيند؛ گويي براي ترساندن يا خط و نشان كشيدن براي مخاطباني خاص تشري ميزنند و تمام ميشود.
چگونگي ورود پولهاي كثيف به سينما و كيستي صاحبان آنها قطعا جاي تامل و تحقيق دارد اما گيرندگان اين پولها چه كساني هستند و چه رابطهاي با صاحبان پولها دارند؟
علاوه بر پولهايي كه به قصد شستوشو به اين حوزه ميآيند، البته سرمايههاي پاكي كه صاحبانش بابت آنها كار شرافتمندانه و قانوني و مولد كردهاند هم در سينما سرمايهگذاري ميشوند، اما آيا ميدانيد آنها از چه طريق جذب ميشوند؟ پاسخ اين است: تهيهكنندگان چرب زبان با برنامهريزي دقيق و به كارگيري روشهايي كه براي اشخاص عادي قابل تصور و پيشبيني نيست، پول را از آدمهايي كه درآمدي و برحسب اتفاق ذوق كار فرهنگي هم دارند به لطايفالحيل و قول بازگشت اصل سرمايه در مدتي معقول، جذب ميكنند. معمولا سرمايه گردآوري شده دو سه برابر هزينه ساخت فيلم ميشود. بعد فيلم را با زدن سر و ته هزينهها و با صرف كمترين ميزان سرمايه از كار در ميآورند و با حسابسازي و دروغ گزارشي به سرمايهگذار ميدهند. در اين ماجرا آنچه ميماند سود كلان دو سه برابر اصل سرمايه فيلم براي تهيهكننده است!
اصطلاحي زشت و شيوهاي غيراخلاقي و غيرحرفهاي در توليد سينماي ايران باب شده، ميگويند فلان فيلم در روند توليد پول خود را درآورده و براي تهيهكننده به سوددهي رسيده است! يعني به جاي آنكه روندي طبيعي طي شود و فيلم از گيشه درآمد كسب كند، پيش از آن و از جيب سرمايهگذار به سود رسيده است! اين شيوه غير اخلاقي را بگذاريد در كنار تشكيلات عجيب و سيستم غيرعادي اكران و انحصار خودساختهاي كه دو سه نفر در سينماداري و پخش و تهيه برپاكردهاند و سينماي ايران عملا در اختيار آنهاست. تهيهكنندگان و كارگردانان از آنها حساب ميبرند و مجيز آنها را ميگويند. همه سينماي ايران از لايههاي پاييني تا بالانشينها كار ميكنند تا آنها پول روي پول بگذارند و بر امپراتوري سالنهاي زنجيره ايشان بيفزايند و سينما را بيش از پيش به اسارت ببرند.
آنها مسووليتي مستقيم در اين اقتصاد ناسالم و تنازل سطح كيفي فيلمها و البته سطح سليقه بينندگان دارند. همانطور كه تهيهكنندگان با اخلاق و فرهيختهاي چون هارون يشايايي و چندين نفر ديگر سينماي دهه شصت و هفتاد ايران را با فيلمهايي ارزشمند به تعالي بردند و براي هميشه مدال اين افتخار را بر سينه دارند، آنها عامل ابتذال سينماي ايران و توليد آثار سطحي و بيارزش و ضد فرهنگي هستند كه آنها را با برنامهريزي و دخالت به فروشهاي چند ده ميلياردي ميرسانند.
چنين است كه پولهاي سالم و سرمايهگذاران علاقهمند به امور فرهنگي فقط يك بار به اين دام كثيف ميافتند. اين روند موجب رواج بياعتمادي در عرصه اقتصاد فرهنگي، تنزل سطح كيفي فيلمها و آثار ديگر هنري و البته باز شدن پاي پولهاي كثيف به سينما ميشود.
در اين مورد مصاديق فراواني را ميشناسم كه در فرصتهاي بعدي از آن سخن خواهم گفت.