• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3208 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۷ اسفند

گروه مدرسه «اعتماد» بررسي مي‌كند

طرح‌واره‌اي براي مشكلات آموزش و پرورش

گروه مدرسه اعتماد| گره كور و كلاف سردرگم مسائل آموزش‌وپرورش سال‌هاست مسوولان، كارشناسان، مديران، معلمان و به‌طور كلي دولتيان و مجلسيان را به خود مشغول كرده است، هر كس از زاويه ديد خود و در تاريكخانه‌اي توصيف و تبيين و تحليل و تفسيري متفاوت از اين مسائل ارايه مي‌دهد و چنان فرياد يافتم يافتم سر مي‌دهد كه گويا براي نخستين‌بار كشف بزرگي را انجام داده است. در گذر دولت‌ها و مجلس‌ها اين تحليل‌ها و تفسيرها نيز سمت‌وسوي متفاوتي مي‌گيرد و هر كس به سليقه خود كشتي توفان‌زده آموزش و پرورش را به سويي مي‌برد غافل از اينكه قبل از هر حركتي ‌بايد توصيف و تبيين دقيقي از منظر علمي و كارشناسي نسبت با اين مسائل صورت گيرد. به همين منظور ما بر آن شديم تا با طرح اين رويكرد و پرداختن به مسائل آموزش و پرورش از ديدگاه يكي از كارشناسان و محققان حوزه تعليم و تربيت باب آن را در افكار عموي بگشاييم تا شايد آغازي براي يك حركت جدي و عميق در اين راستا باشد. دكتر اسدالله مرادي كه در رشته فلسفه تحصيل كرده و اكنون استاديار دانشگاه فرهنگيان است، تحقيق و پژوهش‌هاي متعددي در حوزه آسيب‌شناسي مسائل آموزش و پرورش انجام داده است و در نشست‌ها و گفت‌وگوهايي با علاقه‌مندان و كنشگران اين حوزه به توصيف و تبيين مسائل آموزش و پرورش پرداخته كه مورد توجه قرار گرفته است، ما برآن بوديم در گروه مدرسه گفت‌وگويي با ايشان انجام دهيم اما وي ترجيح دادند با استفاده از مطالب و گفت‌وگوهاي صورت‌گرفته در رسانه‌ها به طرح موضوع و بحث پيرامون آن بپردازيم، بنا‌براين در اين صفحه ما ضمن اشاره به خلاصه‌اي از نظرات ايشان مقالاتي در نقد و نظر اين رويكرد آورده‌ايم و اميد داريم اين گشايش باب سر‌فصل خوبي براي پرداختن به مسائل آموزش و پرورش باشد.

 

دكتر مرادي پيش از پرداختن به تبيين مسائل آموزش وپرورش به ليستي از مشكلاتي كه اين دستگاه با آن مواجه است اشاره مي‌كند و مي‌گويد: مي‌توان مسائل آموزش و پرورش را در چارچوب يك بحث علمي و آكادميك بررسي كرد، يعني توصيف وضع موجود، تبيين وضع موجود و بعد توصيه‌ها و تجويزها. من يك شمايي از بحث را طرح مي‌كنم. به نظر مي‌رسد در توصيف وضع موجود، آموزش و پرورش گرفتار مسائل و آسيب‌هايي است مثل مشق‌محوري، ديكته‌محوري، نمره‌محوري، كنكور‌محوري، مدرك‌محوري، كمبود امكانات و فضاهاي آموزشي و تربيتي، مشكلات اقتصادي و معيشتي معلمان، عدم مشاركت آگاهانه و مسوولانه خانواده و انديشمندان و ثروتمندان در آموزش و پرورش، عدم هماهنگي و هم‌سويي ميان آموزش و پرورش و ديگر نهادهاي تاثيرگذار در اين حوزه مانند نهاد خانواده و صدا و سيما، دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، شكاف ميان وزارتخانه و مدرسه، شكاف ميان خانه و مدرسه، شكاف ميان معلمان و مربيان و دانش‌آموزان، شكاف ميان والدين و فرزندان، سياست‌زدگي، عمل‌زدگي، تحول‌ناپذيري، نقدناپذيري، ديوان‌سالاري و غيره. در توصيف وضع موجود و بيان مشكلات و مسائل آموزش و پرورش تقريبا بين صاحب‌نظران اين حوزه اختلافي نيست. كم و بيش هم قبول دارند كه آموزش و پرورش ما حافظه‌محور و مدرك‌محور است و سياست‌زده و ديوان‌سالار است يا معلمان مشكلات اقتصادي و معيشتي دارند.

اختلاف در تبيين مشكلات و مسائل

 اين استاد دانشگاه پس از بر‌شمردن برخي از مهم‌ترين مسائل و مشكلات و اينكه در بعضي تحقيقات تا 270مشكل يا مساله فهرست شده است به اين پرسش پاسخ مي‌دهد كه چرا با وجود اشتراك نظر در توصيف مسائل و مشكلات در تبيين آنها اختلاف نظر عميقي وجود دارد؟ ايشان معتقد است براي اينكه توصيف مسائل آموزش و پرورش غالبا مشهود و در سطح و ملموس و قابل اندازه‌گيري است. في‌المثل كنكورمحوري و حقوق معلمان و كمبود فضاهاي آموزشي و ديوان‌سالاري آموزش و پرورش براي هر محققي، و حتي غيرمحقق، مشهود و پيداست. اما در تبيين مسائلي چون به چرايي آنها پرداخته مي‌شود و لايه‌هاي زيرين و ريشه‌هاي آن بررسي و تحليل مي‌شود، طبيعي است كه اختلاف پيش آيد و مباحث مناقشه‌برانگيز شود. اين بحث در خصوص مسائل اجتماعي مثل طلاق و اعتياد و غيره هم مي‌تواند صادق باشد. آمار طلاق كم و بيش معلوم است اما چرايي طلاق ممكن است ميان صاحبنظران محل بحث و مناقشه باشد.

پيچيدگي امر تعليم و تربيت

اين استاد دانشگاه فرهنگيان يكي از دلايل اختلاف ‌نظر در تبيين را پيچيدگي مي‌داند و مي‌گويد: در تبيين وضع موجود مسائل آموزش و پرورش، چند موضوع قابل بررسي و تحليل است؛ نخست اينكه به نظر مي‌رسد بعضي از مسائل آموزش و پرورش ريشه در خود تعليم و تربيت دارد. تعليم و تربيت به خودي خود امري پيچيده و بغرنج است، چنان‌كه كانت، فيلسوف عصر روشنگري، مي‌گويد: «تعليم و تربيت مهم‌ترين و مشكل‌ترين مساله‌اي است كه انسان با آن دست به گريبان است.» بله تعليم و تربيت پيچيده‌ترين و بزرگ‌ترين مساله‌اي است كه انسان با آن دست و پنجه نرم مي‌كند، چرا كه موضوع آن انسان است و انسان نيز موجودي ناشناخته، بي‌كران، اسرارآميز، انتخابگر، كنشگر، پرسشگر، جست‌وجو‌گر، تنوع‌طلب، پيش‌بيني‌ناپذير و حتي عصيانگر و سركش است. مطابق اين نظر، من باور دارم اگر بهترين و مناسب‌ترين و حتي آرماني‌ترين امكانات مادي و معنوي كشور به آموزش و پرورش اختصاص يابد باز نه منطقا مي‌توان مشكلات و مسائل آموزش و پرورش را به صفر رساند نه لزوما مي‌توان خروجي‌هاي آن را صد‌در‌صد كنترل و گارانتي كرد. چون موضوع آن انسان انتخابگر و كنشگر است و با هر انتخاب و كنشگري خود مي‌تواند تمام معاملات از پيش تعيين‌شده را از بيخ و بن در هم ريزد.

انسان‌شناسي بسيط و ساده‌انگارانه

اسدالله مرادي پس از اينكه اذعان مي‌دارد در توصيف مشكلات آموزش‌وپرورش چندان اختلاف نظري وجود ندارد و ريشه اختلاف‌ها را در نوع نگرش‌ها و چگونگي تبيين اين مسائل مي‌داند، در تبيين ديدگاه خود نخستين نقد را متوجه رويكرد فلسفي در بعد انسان‌شناسي مي‌كند و به نظر مي‌رسد آن را پايه و اساس در ساختمان آموزش‌وپرورش كشورمان مي‌داند چراكه مي‌گويد: ما در انسان‌شناسي معطوف به تعليم و تربيت نگاه بسيط و ساده‌انگارانه به انسان و تعليم و تربيت داريم.

 آموزش وپرورش رسمي و اجباري

اين محقق جهاد دانشگاهي در بخش ديگري از تبيين خود به نوع نظام آموزشي ما مي‌پردازد و ريشه برخي مشكلات را در آن مي‌بيند و مي‌گويد: بخشي از مشكلات و مسائل آموزش و پرورش ما ريشه در آموزش وپرورش رسمي و اجباري دارد. آموزش و پرورش رسمي و اجباري در تقابل با طبيعت و فطرت بچه‌هاست. بچه‌ها طبق برنامه و هماهنگي خانه و مدرسه مجبور و محكوم‌اند كه به مدرسه بروند و در انتخاب درس، كلاس، مدرسه، معلم، كتاب، مشق، نمره و امتحان تقريبا هيچ قدرت و نقشي ندارند. در صد سال گذشته نه تنها ما براي اين فضاي رسمي و اجباري مدارس كاري نكرده‌ايم بلكه روز به روز هم فضاي اجباري آن با مشق و امتحان و نمره و به خصوص كنكور و رقابت‌هاي نفسگير و فرساينده آن تشديد شده است. در اين فضا استعداد و خلاقيت و شادابي و نشاط بچه‌ها ناديده گرفته مي‌شود و تنش و پرخاش و اضطراب و سرخوردگي به آساني توليد مي‌شود.

 چالش‌هاي سنت و مدرنيته

ايشان در ادامه اين ريشه‌يابي در بخش ديگري چنين ابراز مي‌دارد: بخشي از مشكلات و مسائل آموزش و پرورش ما ريشه در چالش‌هاي سنت و مدرنيته دارد. آموزش و پرورش ما خواهي نخواهي در كانون چالش‌هاي سنت و مدرنيته قرار دارد چرا كه سنت و مدرنيته از جهت جهان‌بيني و ارزشي و آموزه‌ها و آتوريته‌ها، دست كم هم‌سو و هم‌جهت نيستند و ما اصرار داريم آموزش و پرورش رسمي هم بار علوم و فنون جديد و هم بار سنت و تعليم و تربيت ديني و حتي عمل به مناسك ديني را مثل برگزاري نماز جماعت در مدرسه به هر شكلي و حتي اجباري بدوش بكشد در حالي كه براي آن تئوري و راهكار مناسب و منطقي نداريم. آنچه هم تاكنون انجام شده بيشتر به نحو مكانيكي و قالبي و كليشه‌اي بوده تا منطقي و سازگار. تقريبا تمام علوم و فنون و پديده‌ها و محصولات مدرنيته، از فكر و فرهنگ و فلسفه و حقوق بشر و دموكراسي‌اش گرفته تا اتومبيل، كامپيوتر و موبايل، اينترنت، فيلم، سينما، ماهواره و غيره آن براي نسل جوان بسيار جذاب و پركشش است. به هر صورت مدرنيته و فرآورده‌هاي فكري و فرهنگي‌اش حريف قدري است كه نمي‌توان با چند قانون بازدارنده و بخشنامه آن را مهار كرد. ما اگر مي‌خواهيم آموزش و پرورش هم بار علوم و فنون جديد، هم بار سنت را به‌دوش بكشد نياز به تئوري دقيق و كارآمدي داريم.

جهاني شدن و سرعت شتابان تحولات

دكترمرادي افزون بر چالش‌هاي سنت و مدرنيته به مسائل جهاني شدن و سرعت تند و شتابان تحولات علمي و فكري و فرهنگي به خصوص در حوزه ارتباطات و رسانه‌ها اشاره مي‌كند و آن‌را براي نهادهاي تربيتي مساله‌آفرين و چالش‌برانگيز مي‌داند و مي‌افزايد: سرعت شتابان اين تحولات سبب شكاف يا گسست نسلي شده؛ شكاف ميان والدين و فرزندان، شكاف ميان معلمان و مربيان با دانش‌آموزان، شكاف ميان روحانيون و نسل جوان. سرعت شتابان اين تحولات حتي براي كشورهاي توسعه‌يافته هم مساله‌آفرين شده است.

 نگاه و نگرش حكومت و دولتمردان

اين استاد دانشگاه بخشي از مسائل آموزش و پرورش مارا در ارتباط مستقيم با نگاه و نگرش حكومت و دولتمردان مي‌داند و معتقداست كه اين نگاه فقط اختصاص به جمهوري اسلامي ندارد. او مي‌گويد: حكومت‌هاي ما از دارالفنون به اين سو، يعني از سال 1231 كه دارالفنون تاسيس شد تا به امروز نگاه از بالا به پايين و آمرانه به آموزش و پرورش داشتند. ناصرالدين شاه خودش ورودي‌ها و خروجي‌هاي دارالفنون را كنترل مي‌كرد و در طي چهل سال اصلا آن را توسعه نداد و حتي در مقطعي مي‌خواست آن را تعطيل كند. بعضي از غربي‌ها كه در آن زمان به ايران آمدند و از نزديك مسائل دارالفنون را رصد كردند گفتند دارالفنون همانند استخواني است در گلوي ناصرالدين شاه. او دارالفنون را توسعه نداد چرا كه دريافته بود كه با خروجي‌هاي آن مشكل دارد. رضا‌شاه نيز در 1313 دانشگاه تهران را تاسيس كرد و به اين مساله توجه نداشت كه اگر در اين كشور دانشگاه دانشگاه باشد، يعني خروجي‌هاي آن انسان دانشمند و فكوري باشند لاجرم رضا شاه و حكومت ديكتاتوري‌اش نمي‌تواند برقرار و بردوام باشد. بعد هم محمدرضا به‌طور خيلي وسيع مدارس و دانشگاه‌ها را توسعه داد و خروجي‌هاي همين مدارس و دانشگاه‌ها با حكومت آن سرانجام در افتاد. نگاهي كه منطقا آسيب‌هاي فراوان وزنجيرواري را به‌دنبال خواهد داشت مثل نگاه شديدا تمركزگرايانه به آموزش و پرورش و ديوان‌سالاري عريض و طويل و سياست‌زدگي و تصدي‌گري و عمل‌زدگي و نقدناپذيري و تحول‌ناپذيري و مشاركت‌گريزي و شكاف ميان مدرسه و خانواده و در نهايت آموزش و پرورش ناكار‌آمد و آسيب‌زا.

 نگاه و نگرش نهاد خانواده

اسدالله مرادي از خانواده هم غافل نمي‌ماند و به ريشه‌يابي و تبيين مشكلات آموزش وپرورش ازمنظر ديگري وارد مي‌شود و نوع نگاه خانواده‌ه ا را به نقد مي‌كشد و مي‌گويد: بخشي از مشكلات و مسائل آموزش و پرورش ريشه در نگاه و نگرش نهاد خانواده دارد. به همان اندازه كه نبايد از نگاه حكومت و آسيب‌هاي مترتب بر آن چشم پوشيد، از نگاه خانواده و آسيب‌هاي آن نيز نبايد غفلت ورزيد. به نظر من چه بسا آسيب‌هاي خانواده از جهاتي و به دلايلي عميق‌تر و بغرنج‌تر باشد. خانواده بيشتر دغدغه شغلي فرزندش را دارد و لذا بيشتر نگاه مادي‌محور به تعليم و تربيت آن دارد. مسائلي مثل مدرك‌محوري و كنكورمحوري و نمره‌محوري بيشتر ريشه در نگاه خانواده دارد.

ابهام‌‌ها و ناسازگاري‌ها

ايشان پس ازبيان سرفصل‌هاي كلان وكلي در تبيين مسائل آموزش وپرورش در پايان تيتروار به برخي ديگر از اين چالش‌ها مي‌پردازد و مي‌گويد: ابهام و ناسازگاري در اصول و مباني و اهداف آموزش و پرورش و عدم نگاه درست و مناسب به جايگاه آموزش و پرورش در توسعه و پيشرفت كشور و اينكه اصلاح و تحول آموزش و پرورش بيشتر به شعارها و بخشنامه‌ها سپرده مي‌شود و نه جريان‌هاي فكري از چالش‌هاي ديگري است كه با آن مواجه هستيم و اينكه تمام نهادها از حكومت گرفته تا خانواده نگاه و انتظارات حداكثري از اين نهاد دارند، يعني با اختصاص هزينه‌هاي حداقلي، انتظارات حداكثري از آن دارند و نه تنها انتظارات حداكثري دارند بلكه اين انتظارات غالبا متعارضند. خانواده يك انتظاري دارد، حكومت انتظار ديگري دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون