نگاهي به سي و پنجمين جشنواره فيلم كوتاه
موقعيتهاي گمشده
محمد ايراندوست
صاحبنظران و استادان هنر هفتم از فيلم كوتاه به عنوان سكوي پرش و مقدمهاي براي ساخت فيلمهاي بلند ياد ميكنند و فيلم كوتاه را محفلي براي بالندگي نسل آينده سينماي ايران به شمار ميآورند. بسياري از جوانان و دانشجويان رشته فيلمسازي به اميد ساخت فيلم بلند به توليد فيلمهاي كوتاه روي ميآورند و همت خود را بهكار ميگيرند تا ضمن كسب دانش و تجربه، توانايي و قابليتهاي هنري خود را در معرض قضاوت و ديد دستاندركاران و پيشكسوتان سينما قرار دهند. برابر آمار انجمن سينماي جوانان ايران سالانه نزديك به 700 فيلم كوتاه در ايران ساخته ميشود و اين فيلمها تاكنون 1819 حضور بينالمللي داشتهاند و بيش از 370 جايزه از فستيوالهاي معتبر دريافت كردهاند. تنها در سي و پنجمين جشنواره بينالمللي فيلم كوتاه تهران 1557 فيلم متقاضي حضور در اين جشنواره بودند. اين آمارها ميتواند نويد شكلگيري سينماي پرقدرت ايران در آينده نزديك باشد. آنچه در اين بين بسيار حايز اهميت است و در هياهوي جشنوارهها و كسب عناوين بعضا مورد كمتوجهي قرار ميگيرد مضمون و محتواي فيلمهاي كوتاه و زاويه ديد فيلمسازان به سوژهها و ايدهها است. داستانها و موقعيتهايي كه در فيلمها روايت ميشود به لحاظ ساختاري و فني قابلقبول است و فرم خلاقانهاي دارد، اما به لحاظ محتوايي بعضا مشمئزكننده و اصطلاحا مخاطب گريز است. گويا فيلمسازان در حال رقابتي نزديك و بيانتها براي به تصوير كشيدن هرچه بيشتر قصه آدمهاي درمانده، گرفتار و بحرانزدهاند. ساختار آثار كوتاه بر چگونگي روايت دقيق پلشتيها بقا يافته و غير از اين را هنر نميدانند.
فيلمسازان جوان از جمعيت 81 ميليون نفري ايران تنها قصه معضلات و چالشهايي كه برخي از اقشار جامعه با آن درگيرند و بسيار عذابآور است را دستمايه ساخت آثار قرار ميدهند. داستان و قصه كليت و بخش اعظم جامعه ايران كهن و تمدن سترگ آن در آثار رويت نميشود. در فيلمهاي كوتاه، خانواده يعني مشكلات متعدد زناشويي، جامعه به مفهوم زندگي عدهاي كلاهبردار و شياد، روستا به معناي كانون فقر، شهر نماد زيست انسانهاي بيهويت و سرگردان، جوانان؛ زنان؛ مظلومان هميشگي با تماشاي سوژه و تم فيلمهاي كوتاه چنان حس يأس و نااميدي بر تماشاگر مستولي ميشود كه همهچيز را از دست رفته و غيرقابل اصلاح قلمداد ميكند. متاسفانه ميتوان اذعان داشت امروز فيلم كوتاه مترادف است با نشان دادن هنرمندانه و جسورانه موقعيتهايي كه ايرانيان در حال دست و پنجه نرم كردن با انواع معضلات و بحرانهايند. ساخت فيلم كوتاه پيرامون داستان آسيبها، معضلات و تنگناها در ميان فيلمسازان امري رايج، بديهي و نهادينه شده است و انديشيدن به غير از اين اتمسفر خبط قلمداد ميشود. الهام گرفتن از موفقيتها، پيروزيها، افتخارات و دستاوردهاي شخصيتها و قهرمانهايي كه در اين سرزمين كهن زندگي ميكنند و باوجود انواع چالشها و محدوديتها در زمينههاي علمي، هنري، ورزشي و... پويا و سرزنده به موفقيتهاي ملي و جهاني دست پيدا ميكنند در توليدات محلي از اعراب ندارند. آمارها و گزارشهايي كه مراكز سرشناس بينالمللي درباره پيشرفت و توسعه ايرانيان ارايه ميكنند، ديگر بماند. به تصوير كشيدن قصه تلخيها و آسيبهاي ريز و درشت به اصول بنيادين فيلمسازي تبديل شده است. پرداختن و محور قرار دادن داستان زيباييها و عظمت ايرانيان در زمره فيلمهاي سفارشي، حكومتي و كليشهاي قلمداد ميشود و انگ فيلم پروپاگاندا بر آن زده ميشود. سالهاست جامعه ما درگير چالشها و آسيبهاي فراواني در همه زمينههاست اما برجسته كردن آنها و نديدن موفقيتها و افتخارات و ساخت تصويري نگرانكننده از زيست ايرانيان به بهانه خلق اثر هنري جذاب و پركشش آيا از چالشها ميكاهد؟! اين روند تنها تماشاگران را از فيلم كوتاه گريزان و دلزده ميكند و باعث ميشود فيلم كوتاه از چالش اكران و بيمخاطبي در رنج هميشگي باقي بماند. بسياري از سينماگران و منتقدان از وضعيت فيلمهاي بلند گله دارند. آمار فروش و استقبال از فيلمها جالب نيست، اغلب سينماگران بيكارند، دلسردي و رخوت گريبان هنرمندان را فراگرفته. بيترديد دلايل متعددي در بروز اين وضعيت اسفناك نقش دارد، اما از دلايل مهم آن كمرنگ شدن كاركرد و جنبه سرگرمسازي فيلمها و ساخت لحظاتي فرحبخش و اميدآفرين براي تماشاگران است. اين روند در آثار فيلمسازان كوتاه كه آيندهسازان سينماي ايران قلمداد ميشوند به وضوح قابل مشاهده است. روايت قصههاي تيره و تاريك باعث فاصله گرفتن مخاطب از فيلم كوتاه ميشود و سرنوشت نامعلومي را براي اين رشته رقم ميزند. هنر بيمخاطب ابتر است و به حاشيه رانده ميشود و راهكار خروج فيلمسازان كوتاه از وضعيت بغرنج بيمخاطبي پرداختن به داستان موقعيتهاي زيبا و موفقيتهاي شخصيتها و ترجيح رضايت انبوه تماشاگران بر نظر مخاطبان ويژه است.