دانشي مرد سياستمدار
محسن آزموده
تعارف كه نداريم، سياست در ميان ما چندان خوشنام نيست. از اين روست كه معمولا اهالي فرهنگ و نويسندگان و اساتيد دانشگاه، تا جايي كه بتوانند از سياست و سياستورزي دوري ميگزينند. اين نگاه منفي به سياست از سويي به سرشت قدرت بازميگردد و از سوي ديگر به سبب خصايص و ويژگيهاي خاص سياست در ايران است. با وجود اين، اما هميشه بودهاند و هستند، انگشتشماري از فرهيختگان علم و ادب كه با شجاعت از طعن طاعنان نميهراسند و جايي كه ضرورت احساس ميكنند وارد ميدان سياست ميشوند. گروهي نيز به تعبيري وارد سياست نميشوند، بلكه سياست به آنها ميپردازد، يعني با وجود اينكه تمايلي به كار سياسي ندارند، گرداب سياست آنها را به درون خود ميكشد. درباره مورد قابل توجه محمد علي فروغي، هر دو امر رخ داده است، يعني هم او در مواردي خودش به مثابه يك كنشگر سياسي وارد عرصه شده و هم در مواقعي بحراني، اين امر سياسي به طور كلي بوده كه او را از خلوت خانهاش بيرون كشيده است.
ترديدي نيست كه در ميان اهل ادب و فرهنگ معاصر ايراني در صد و پنجاه سال اخير، ذكاءالملك دوم يكي از نامدارترينهاست و به هيچ عنوان نميتوان اهميت او را در گسترش فرهنگ جديد ناديده گرفت. با اينهمه حضور او در ميدان سياست در برخي از حساسترين برهههاي تاريخ سياسي ايران، سبب شده كه مخالفان مشي سياسياش، او را به بهانههاي مختلف مورد نوازش قرار دهند؛ البته نمره كارنامه سياسي اين سياستورز فرهيخته، هرچه باشد، نميتوان اين واقعيت را ناديده گرفت كه محمدعلي فروغي، ميتوانست مثل هزاران هزار دانشيمرد از كوران حوادث فاصله بگيرد و در كنج خلوتش به تحقيق و تفحص بپردازد، اما چنين نكرد و براي خود خويشكاري مهمتري در نظر گرفت. از اين حيث بهترين تعبير براي او همان تعبير «كنشگر مرزي» است كه مقصود فراستخواه، پژوهشگر برجسته معاصر در حوزه علوم اجتماعي برساخته است؛ دانشوري كه در ميانه مرزهاي فرهنگ و سياست و اجتماع كار و زندگي ميكند، از سويي به حقيقت ملتزم است، از طرف ديگر به ملازمات قدرت آگاه است و از جانب سوم متوجه مردم جامعه است. از اينكه فرهنگيان او را آلوده و مشوب به سياست بخوانند، ابايي نداشت و از اينكه سياستورزان او را عتاب كنند، نميترسيد. او خود را وقف هدفي والاتر از اينكه محبوب معاصران يا همگان باشد، كرد. بيدليل نيست كه در ميان معاصرانش، بزرگاني چون ملكالشعراي بهار، مجتبي مينوي، علامه قزويني، جلال همايي او را ستودهاند و بعد از آن نيز، هر چه زمان ميگذرد بر قدر و اهميتش افزوده ميشود. يادش گرامي.