نگاهي به اجراي آنسامبل انسو
سفر در زمان
اميرحسين ناظمزاده
اجراي «آنسامبل انسو» در فرهنگسراي نياوران آخرين بازي گوش 18 سالگي «نشر هرمس» بود. اين گروه تحت تاثير الگوهاي موسيقي مينيمال شكل گرفته و با سازبندي متفاوتي كه دارد به صدادهي منحصر به فردي دست يافته است. پيشتر انسو چند اجراي ديگر را روي صحنه برده بود اما اين اجرا با تغييرات بسياري در موسيقي اين گروه همراه بود. شايد بتوان گفت «انسو» توانسته سرانجام به صدادهي مدنظر خودش دست پيدا كند و عبارتهايي كه با تكرار پيوسته ريتمهايي عموما پيچيده ساخته ميشوند به انسجام دقيقتري رسيدهاند. در اين گروه بيش از اينكه با تكنيكهاي نوازندگي روبهرو باشيم با نوازندگان حرفهاي مواجه هستيم كه تمركز خود را بر تكنيكهاي ذهني گذاشتهاند. اتفاقي كه اجراي انسو را مهم ميكند، ارتباط عميقي است كه پيوستگي تكرارهاي ريتميك با زمان برقرار ميكنند. اجراي آخر انسو سفري در زمان بود و با انسجامي كه عبارتهاي اين گروه پيدا كرده بودند اين سفر در تمام مدت توانست گوش مخاطبان را با خود همراه كند. شايد تمام اين سفر بازي بود كه در گذر توهمي زمان اتفاق افتاد. موسيقي انسو توسط هومن ثنايي نوشته ميشود و همه پارتها در اختيار ساير نوازندگان قرار ميگيرد اما واضح است كه هر يك از نوازندگان بيان شخصي خود را به گروه اضافه كردهاند. محمد طباخيان(پركاشن)، كيارش رادمهر(گيتاربيس)، سامان ثقفيان(گيتار الكتريك) و سينا نجفلو(درامز) ديگر اعضاي اين گروه هستند. شايد نتوان سبك مشخصي را به موسيقي اين گروه اختصاص داد اما پررنگترين عنصر در موسيقي آنها مينيماليسم است كه به واسطه سازبندي خاص اين گروه و پيشينه هر يك از نوازندگان، وامگيري از موسيقي جز و راك هم اتفاق افتاده است. آلبوم اين گروه كه در مراحل ضبط قرار دارد در آينده توسط نشر هرمس با عنوان «اوربيتون» منتشر خواهد شد. اوربيتون ذره داخل الكترون است كه دور يك مدار ميچرخد و باعث ميشود الكترونها دور مدار بچرخد. مشخص است كه مساله رياضيات، فيزيك و منطق براي انسو بسيار مهم است و اين الگوها در بخش ويژوال آرت گروه و شكلگيري هارمونيهاي موسيقي آنها نيز تاثير مستقيم دارد. آنها درباره موسيقي خودشان ميگويند: موسيقي ما به گونهاي كه از نام قطعات پيداست با اين امر آغاز ميشود كه هر قطعه يك «عبارت» است؛ زيرا نخست ميخواهيم قضاوتگري را از مخاطب بگيريم و دوم اينكه شناخت يا معناي ويژهاي را پيش از رويارويي با اثر به او ندهيم. از ويژگيهاي موسيقي ما، نقش نظريه ماژولاريتي در آن است كه ميگويد: هر زبان از ماژولهاي بيشماري تشكيل يافته كه در دستگاهي به نام «زبان» با هم كار ميكنند و سرانجام پوششي آوايي به خود ميگيرند و در لايه انضمامي «ادا شدن» خود را نشان ميدهند. اين يك موسيقي مراقبهاي غيرآييني است كه برخلاف آنچه جريان غالب القا ميكند بر ذهن تمركز دارد و كمتر بر تكنيكهاي موسيقايي.