مصحفانِ پر ورق خوشخط بسيار غلط
محمد بقايي ماكان٭
از دهههاي گذشته مدركگرايي در كشور رو به افزايش گذاشت و متاسفانه دستگاههاي تعليم و تربيت و آموزش عالي نيز به اين ماجرا دامن زدند و در نتيجه ذهن جمعي جامعه متوجه اين مساله شد تا آنجا كه مجلس شورا هم يكي از وجوه انتخاب نمايندگان را منوط به داشتن مدرك كارشناسي ارشد كرد. با پا گرفتن دانشگاههاي متعدد در كشور كه فعاليتشان از لحاظ اقتصادي جنبه رقابتي پيدا كرد، صدور مدرك تحصيلي در مقاطع مختلف شدت گرفت به طوري كه مانعي به نام كنكور هم حذف شد تا مشتريان تازهاي به اين سو كشانده شوند. از سوي ديگر، مجلات تخصصي فاقد صلاحيت در بسياري از دانشگاهها مجوز نشر يافتند كه هر مقاله سطحي را به عنوان تحقيقات درخور امتياز چاپ ميكنند و در نتيجه ضربههاي هولناكي به تحقيقات فكري خورده است. به طوري كه امروز در كشور كه حداقل داراي هزار پژوهشكده است طي سال، به ندرت كتابي تحقيقي درخور توجه منتشر ميشود. ضعف در تحقيق و كاستيهاي بياندازه در امر پژوهش، چه در دانشگاهها و چه در پژوهشگاهها و پژوهشكدهها تا حدي است كه گاه برخي كتابهاي منتشر شده را به دلايل فوق خمير كرده و از عرضه آنها به بازار جلوگيري ميكنند. از سوي ديگر برخي استادان مشاور و راهنما براي اينكه از دريافت وجوه مربوط به پاياننامهها بيبهره نمانند، هر پاياننامهاي را بيآنكه در آن تامل و تعمق كافي داشته باشند مورد قبول قرار ميدهند و با امتياز بالا به نويسندگان چنين پاياننامههايي درجههاي كارشناسي ارشد يا دكترا اعطا ميكنند. عدم توجه به اين مقوله كه به مديريت كلان فرهنگي مربوط ميشود به حدي رسيده است كه ديگر قبح مساله تا به آن اندازه از ميان رفته كه اكنون در مقابل درهاي ورودي دانشگاهها به خصوص دانشگاه تهران، اعلاميههاي ريز و درشت راجع به پاياننامه ارايه ميشود كه هم از لحاظ اخلاقي و هم از نظر حقوقي قابل پيگيري است ولي متاسفانه برخورد جدي با اين اطلاعيهها نميشود و علاوه بر اين در خود دانشگاهها نيز رسم افتاده كه برخي استادان، نام خود را در كنار نام دانشجوياني كه كتاب يا رسالهاي تدوين كردهاند قرار ميدهند تا به اين ترتيب از امتيازات مربوط به آن برخوردار شوند.
مجموع اين قضايا سبب شده كه امروزه وضع تحصيلات عالي در كشور به صورت خندهآوري درآيد و مدركگرايي چنان رواج يابد كه به طور رسمي و از طريق رسانهها اعلام ميشود كه براي دارندگان مدرك دكترا شغل وجود ندارد و آنان پس از اخذ چنين مداركي ناچارند در پايينترين سطوح از قبيل دبيري تدريس كنند. از اين معضل گذشته، حقيقت اين است كه بيتوجهي به اين مساله سبب شده كه ارزش تعليم و تربيت در كشور بهشدت نزول كند و عنوانهاي كارشناسي ارشد، دكترا و حتي كارشناسي كه روزگاري بسيار ارزشمند بودهاند و در چندين دهه گذشته چنين عنوانهايي براي دارنده آن منزلتي والا در جامعه پديد ميآورد، ارزش واقعي خود را از دست بدهد و طبقه فرهنگي و آگاه با توجه به صدور پاياننامههايي كه به صورت ماشيني درآمده به ياد روزگاراني بيفتند كه چهرههاي بزرگي مانند دكتر محمد معين، دكتر پرويز خانلري، دكتر جعفر شهيدي، دكتر پرويز خطيبي، دكتر محمدجعفر محجوب و امثال اينان رسالهها و آثاري به عنوان پاياننامه دكترا پديد آوردند كه مانند كاغذ زر خريدار داشت و هنوز هم دارد. اما امروزه مخازن دانشكدهها انباشته از رسالههايي با جلد زركوب است كه به درستي مصداق مصحف پرورق خوشخط بسيار غلط است ولي جامعه ميداند و تشخيص ميدهد كه صدور چنين مداركي قطعا با تسامح و غمضعين از سوي مديراني است كه شايد گمان ميكنند به اين ترتيب سطح معرفت بالاتر ميرود و خود از اين ترمه قبايي تهيه ميكنند اما حقيقت اين است كه جامعه و محافل فرهنگي سطح معرفت را مدام زيرنظر دارند و ارزشي كه بر صاحبان فرهنگ و دانش ميگذارند بر اساس توليدات فرهنگي ارزشمند آنان است. اكنون بسياري از صاحب نامان در فرهنگ معاصر داراي مدارك تحصيلي عالي نيستند ولي آثار ارزندهاي در حوزههاي مختلف پديد آوردهاند كه آنها را از ماندگارترين چهرههاي فرهنگي كشور كرده است كه از آن جمله ميتوان از هوشنگ ابتهاج، اخوان ثالث، احمد شاملو، شهريار، سيمين بهبهاني، محمود دولتآبادي، احمد محمود، علي اشرف درويشيان و امثال اينان نام برد كه اي بسا بسياري از كساني كه داراي عاليترين مدارك هستند خود را در برابر آنان نوآموزي بيش نميدانند.
*نويسنده و مترجم
زوم
امروزه وضع تحصيلات عالي در كشور به صورت خندهآوري درآمده و مدركگرايي چنان رواج يافته كه به طور رسمي و از طريق رسانهها اعلام ميشود كه براي دارندگان مدرك دكترا شغل وجود ندارد و آنان پس از اخذ چنين مداركي ناچارند در پايينترين سطوح از قبيل دبيري تدريس كنند. از اين معضل گذشته، حقيقت اين است كه بيتوجهي به اين مساله سبب شده كه ارزش تعليم و تربيت در كشور بهشدت نزول كند و عنوانهاي كارشناسي ارشد، دكترا و حتي كارشناسي كه روزگاري بسيار ارزشمند بودهاند و در چندين دهه گذشته چنين عنوانهايي براي دارنده آن منزلتي والا در جامعه پديد ميآورد، ارزش واقعي خود را از دست بدهد و طبقه فرهنگي و آگاه با توجه به صدور پاياننامههايي كه به صورت ماشيني درآمده به ياد روزگاراني بيفتند كه چهرههاي بزرگي مانند دكتر محمد معين، دكتر پرويز خانلري، دكتر جعفر شهيدي، دكتر پرويز خطيبي، دكتر محمدجعفر محجوب و امثال اينان رسالهها و آثاري به عنوان پاياننامه دكترا پديد آوردند كه مانند كاغذ زر خريدار داشت و هنوز هم دارد. اما امروزه مخازن دانشكدهها انباشته از رسالههايي با جلد زركوب است كه به درستي مصداق مصحف پرورق خوشخط بسيار غلط است.