كودكاني كه قرار نيست
كودكي كنند
وجيهه قنبري
قرار نبود كودكياش در 13 سالگي پايان بگيرد، قرار نبود آخرين تصوير روزهاي بيخيالياش پوزخند همبازيهايش باشد. اصلا قراري در كار نبود. درس و مشق و بازي و سرخوشي تمام قرارشان بود و او هيچ نفهميد چه روزي از روزهاي زمستان يا پاييز شايد هم بهار بود كه پرتابش كردند به دنياي بزرگسالاني كه او برايش خيلي كوچك بود. مريم كوچكتر از آن بود كه زن بودن را بلد باشد و خيلي كوچكتر از آنكه دنياي مردانه را بشناسد. روزي كه دست به دستش دادند تا راهي خانهاي شود كه بختش به روزهاي سرد و خاكستري گره خورده بود، قامتش براي خم شدن خيلي كوچك بود. از روزي كه قرارها به هم ريخت، دلش هيچ روزي آرام و قرار نداشت، اين جور بزرگ شدن را دوست نداشت. دلش ميخواست وقتي چشم باز ميكند به جاي ديدن مردي كه 15 سال بيشتر عمر كرده بود، همكلاسيهايش را ببيند كه از ترس ننوشتن مشقهاي شب قبل خودشان را پشت ديگري قايم ميكردند. او 30 سال تمام با اين دلخواسته از خواب بيدار شد و 20 سال تمام در جستوجوي تصوير گمكرده كودكي خود در نگاه دو دخترش. مريم 30 سال دنياي كودكياش را روي شانهاش گذاشت و همه جا و همه وقت با خودش اين ور و آن ور برد تا روزي كه آن را در آخرين جنگ و جدالش با مرد براي هميشه بر زمين گذاشت. زن هر روز در بدقلقيهاي مرد، كنترلگري و خيانتهاي پيدرپياش، كودكي نديده و هم بازيهاي گمكردهاش را ميديد و شانهاش از حسرت نداشتههايش سنگينتر ميشد. آخرين جنگ و جدال مريم با مردي كه هيچ وقت در دل و ذهن به اسم «شوهر» قبولش نكرد، نداشتههاي 30 سالهاش را به خشمي سپرد كه روياي كودكي و بزرگسالياش را يكجا باخت. مرد را مسموم كرد و سپس به آتش كشيد و حالا پشت ميلههاي زندان منتظر حكم قانوني است كه نميداند به قيمت جانش تمام ميشود يا نه. قانوني كه اگر رودرروي پدرش ايستاده بود، او حالا جاي ديگري بود، جور ديگري فكر ميكرد و حتما يك جور خوبي ميخنديد. اگر قانوني بود كه نميگذاشت او در كودكي بزرگ شود، او حتما جاي ديگري بود. اما نبود و نيست و حالا كه لايحه «كودك همسري» در كميسيون قضايي رد شده است، شايد دختران ديگري باشند كه بيگذر از كودكي، زنان سالخوردهاي شوند كه در غم بزرگ شدن بيهنگام ميميرند. شايد 179 كودكي كه سال 94 بخت صدايشان زده، مثل مريم بشوند و يا نه بمانند و در حسرتهايشان غرق شوند و يا 220 كودكي كه سال 90 پيش از 14 سالگي پيش از آنكه درست قد بكشند، همسر شدند. حالا كه اين لايحه رد شده تمام آنهايي كه با همسر شدن كودكان مخالفند، صدايشان در آمده است. ابتكار معاون رييسجمهور در امور زنان و خانواده ميگويد: اگر سن ۱۳ سال براي ازدواج خوب است پس همه قوانين ديگر هم روي همين سن آورده شود تا كودكان ۱۳ ساله بتوانند راي دهند، گواهينامه بگيرند و درخواست طلاق دهند. پروانه سلحشوري نماينده مجلس هم ميگويد كه حمله به طرح كودك همسري بيسابقه بوده و خود ما هم آماج حمله هستيم آن هم به خاطر حمايت از اين طرح. و حالا كودكاني كه قرار نيست، كودكي كنند و قرار است، پدر و مادرشان به آنها بگويند چقدر عقلشان برسد و چقدر كودكي كنند، دستشان جايي بند نيست و آيندهشان به روزهاي روشن و اميدبخش گره نميخورد.