مقدمهاي براي مشروطه
مرتضي ميرحسيني
دستور اميركبير براي ممنوعيت شكنجه: به تاريخ قمري در اين روز، ميرزا تقيخان اميركبير با صدور فرماني «مقرر داشت كه حدود مجازات بايد متناسب با كيفيت جرم باشد». پيش از آن «حكام اختيارات نامحدودي داشتند و سلامت نفس يا شقاوت آنها معيار طرز رفتار با متهمان و مجرمان بود» كه مصداق بارزي از «حكومت بيقانون» محسوب ميشد. از اينرو صدراعظم آن روزهاي ايران «ضمن دستورالعمل عمومي به حكام ولايات مقرر داشت كه اولا اعمال شكنجه و مجازاتهاي نامناسب را به كلي ترك گويند و ثانيا هر متهمي را پس از تحقيق كامل و فقط در صورت اثبات جرم به كيفري كه درخور گناه اوست، برسانند». او همچنين دستور داد تا «به منظور آگاه كردن قاطبه مردم نسبت به حقوق خود» اين احكام جديد «در روزنامه اتفاقيه نيز منتشر شود». اميركبير با اين فرمان بهطور رسمي شكنجه را ممنوع كرد و به همه كساني كه به نوعي در خدمت دولت بودند، اعلام داشت كه «اگر احدي مرتكب چنين عملي شود مورد مواخذه و سياست خواهد شد». اين دستور اميركبير، واكنش او به شكايتهايي بود كه از آغاز صدارت به گوشش ميرسيد؛ اينكه «حكام ولايات مكرر بندگان خدا را خواه به جهت اقرار تقصيري كه متهم ميشوند و خواه محض ابراز جايي كه اموالشان پنهان بوده به شكنجه ميگذارند». از نظر او «چنين حركاتي منافي مروت و احكام شرع» بود. اين دستور «شمهاي از اصلاحات ترقيخواهانه ميرزا تقيخان» به شمار ميرود؛ يك كار از كارهايي كه «او در دوران كوتاه زمامداري خود و با تنگي وسايل يك قرن پيش و باوجود مخالفتهايي كه از هر سو رو ميآورد» انجام داد. اما بعد از وي برنامهها و تدابيرش ناتمام و عقيم ماند و «نهالي كه نشانده بود، بارور نشد». از اينرو شايد اين سخن چندان نادرست نباشد كه «كشتن اميركبير بزرگترين خيانت سلسله قجر به خلق ايران بود».
پيروزي انقلاب كوبا: در نخستين روز از ژانويه سال 1959 ميلادي، جنبش موسوم به بيستوششم جولاي در كوبا به هدف خود رسيد و «رژيم فاسد و ديكتاتوري باتيستا ناگهان از هم پاشيد» و يكي از مهمترين حوادث قرن بيستم رقم خورد. در اين تغيير و تحول، قدرت به دست «گروهي چريكي به رهبري فيدل كاسترو، برادرش رائول و پزشكي آرژانتيني، ارنستو چهگوارا» افتاد. اين جابهجايي قدرت را «انقلاب كوبا» مينامند. «پس از پيروزيشان اسطورهاي انقلابي رواج يافت كه موفقيت آنان را به پشتيباني توده دهقانان يا زحمتكشاني كه در شكرستانهاي جزيره كار ميكردند، منسوب ميداشت». اما گويا واقعيت چيز ديگري بود و «انزواي چريكها، آنان را از همه دهقانان جز شمار اندكي از آنان و تمامي زحمتكشان جدا نگه داشته بود». ميتوان گفت كه «پيروزي آنان مرهون قابليتشان در استفاده از انزواي سياسي مفرط رژيم باتيستا بود». فساد و انفعال چارهناپذير ارتش باتيستا و تباهي اخلاقي طبقه حاكم بر كوبا و نيز ترديدهاي دولت امريكا در پشتيباني از اين رژيم بدنام و بيآبرو، زمينه پيروزي مخالفان را فراهم كرده بود. اما مبارزه تا پيروزي نهايي و ورود ارتش انقلابي به هاوانا حدود سه سال (از 1956 تا 1959) طول كشيد.
حوادث ديگر در اين روز: اعدام شماري از ياران پيشهوري (1325)؛ اعلام حكم دادگاه متهمان به قتل سرتيپ محمود افشارطوس؛ در اين پرونده همگي متهمان تبرئه شدند. افشارطوس در مقطعي از دوره نخستوزيري مصدق و با حكم او رياست شهرباني كل كشور را بر عهده داشت. وي در ارديبهشتماه همان سال كودتا به شكل فجيعي به قتل رسيد. گويا قتل افشارطوس، دسيسه مخالفان مصدق و كوششي براي تضعيف نخستوزير بود (1332)؛ حادثه در ورزشگاهي در شهر گلاسگو اسكاتلند منجر به مرگ 66 هوادار فوتبال شد (1971)؛ سقوط هواپيماي هندي به مرگ 213 سرنشين آن انجاميد (1978).