غلامحسين صديقي و رد يك پيشنهاد
محمود فاضلي
در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، شاه تنها راه نجات رژيم سلطنتي را در واگذاري حكومت به يك حزب يا جريان منتقد ميدانست. جبهه ملي به عنوان يكي از منتقدان حكومت كه پس از كودتاي 1332 عليه دكتر مصدق، همواره جزو اپوزيسيون حكومت پهلوي بود و در راستاي اجراي دموكراسي و حكومت مشروطه تلاش ميكرد، يكي از اصليترين گزينهها بود. پست نخستوزيري به عدهاي از افراد جبهه ملي پيشنهاد شد كه نهايتا و به دلايل متعدد، منجر به نخستوزيري آنها نشد. يكي از شناخته شدهترين اين افراد دكتر غلامحسين صديقي بود كه سابقه وزارت كشور و معاون نخستوزيري در دولت مصدق را داشت و پس از كودتا به همراه ديگر ياران مصدق 15ماه در زندان بود. صديقي فردي مقرراتي، منظم، اخلاقمدار، اديب، فروتن و با حافظه كمنظير بود.
علي اميني كه از مشاوران شاه بود به شاه توصيه ميكند: «تنها چهره باقيمانده كه ميشود از او بهره برد و از پس اين قضايا بربيايد، دكتر صديقي است.» وي ملاقات با شاه را چنين به ياد ميآورد: «زماني تعيين شد و ما پيش شاه رفتيم. در آغاز سخن من اشاره كردم، اميدوارم اعليحضرت از حرفهاي من ناراحت نشوند، چون وقتي مردم حرفهايشان را در كوچه و خيابان با صراحت عنوان ميكنند، مانعي نميبينم كه گوشهاي از حقايق را بازگويم. شاه در پايان گفت حاضر است به جبران گذشتهها، قانون اساسي را اجرا كند و از من خواست مطالعاتم را براي تشكيل دولت شروع كنم.
نخست اينكه راي تمايل مجلس پرسيده شود تا بار ديگر اين سنت پسنديده مشروطيت ايران احيا شود، دوم آنكه من فقط قانون اساسي و متمم آن را اجرا خواهم كرد و به مواد الحاقي نظير اختيارات شاه براي انحلال مجلسين گردن نمينهم. شرط بعدي آنكه لازم است شوراي نيابت سلطنت تشكيل شود، چراكه فكر ميكردم اگر شاه به خارج از ايران برود، نميشود جلوي بعضي تماسها و توطئهها را گرفت، ولي در داخل كشور اين كار امكانپذير است. شرط بعدي لغو حكومت نظامي با صدور فرمان نخستوزيري، محاكمه سريع فاسدان و خيانتكاران 25 سال اخير و انتقال گروهي از آنها كه در بازداشت حكومت نظامي هستند به مراجع قانوني ديگر. شرط ديگر من عدم دخالت شاه در كليه امور كشور بود. شايد شاه از سخنان و پيشنهادات من هراسناك شد و بلافاصله به فكر ارتباط با آقاي دكتر بختيار افتاد.»
پيش از ديدار با شاه، خيلي از همفكران صديقي به وي گوشزد ميكردند كه با پذيرش نخستوزيري، گذشته و نام و شهرت شما خدشهدار خواهد شد ولي او معتقد بود: «يك سرباز از تمام مزاياي وطنش استفاده ميكند تا روزي كه ايران در خطر باشد و جانش را پاي ميهنش ميگذارد، من هم اين گذشته و آبرو را صرف ايران خواهم كرد كه اگر هم برود در راه ميهن رفته است».
غير از صديقي، افراد ديگري نيز بودهاند كه پيشنهاد نخستوزيري را نپذيرفتند كه مهمترين آنها كريم سنجابي و علي اميني بودند. شاه با اين دو نيز به توافق نميرسد، بدين ترتيب شاه، شاهپور بختيار را براي تشكيل دولت انتخاب كرد و وي نيز اين مسووليت را پذيرفت. بختيار نيز نتوانست مانع از سقوط رژيم پهلوي و وقوع انقلاب اسلامي شود. هنگامي كه شاه به فكر انجام اصلاحات افتاد، سعي كرد تا با دادن پست نخستوزيري به مخالفان و منتقدان به بقاي سيستم سلطنت كمك و از انقلاب جلوگيري كند.
زندگي صديقي به عنوان يكي از چهرههاي مشهور تاريخ سياسي را ميشود به دو شاخه علمي و سياسي تقسيمبندي كرد. حيات سياسي صديقي، فراز و نشيبهاي زيادي داشت. او تا پيش از ملي شدن صنعت نفت هيچ سابقه سياسي نداشت، به كابينه دكتر مصدق وارد شد، در ابتدا سمت وزير پست و تلگراف را به عهده داشت و بعد در سال 1331 نيابت نخستوزير و وزارت كشور به او محول شد و در روز 29 مرداد همراه مصدق بوده و به بازداشتگاه رفته است. در سالهاي منتهي به 1357 با جبهه ملي به صورت رسمي ارتباطي نداشت. در خرداد 1358 صديقي دعوت رهبران و اعضاي شوراي مركزي در عضويت در شوراي مركزي جبهه ملي را پذيرفت و در بهمن ماه از جبهه ملي چهارم كنارهگيري كرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي از سوي مهندس بازرگان جهت حضور در دولت موقت دعوت شد كه مورد قبول وي قرار نگرفت. صديقي در سال 1371 درگذشت.