حيوانيتِ آدميت
سيداكبرميرجعفري
آدمي چطور باورش شده كه بهترين حيوان دنياست؟ باريتعالي بنيآدم را تكريم كرده است؛ شكي نيست. اصلا قبول ميكنيم كه ما اشرف مخلوقاتيم؛ اما آيا اشرف مخلوقات بودن معنايش اين است كه هر بلايي كه دلمان خواست سر بقيه مخلوقات بياوريم؟
انگار چون باورمان شده كه گل سرسبد آفرينشيم، به خودمان اجازه دادهايم كه از حيوانات ديگر استفاده و سوءاستفاده كنيم. گوشت يكي را بخوريم؛ پوست يكي را بكنيم؛ يكي را سوار شويم؛ يكي را همدم خود بكنيم و يكي را محافظ خودمان. اما كاش سوءاستفادههاي آدمي از حيوانات تمامي داشت. روغن كبد نهنگ، جنين گوسفند، پوست بره يكروزه، روغن كله مورچه، فلان عضو كفتار، استخوان كعب شتر، روده سگ، زهر مار، مغز خرگوش، پشكل ماچه الاغ، پوست تمساح، دم روباه، تخم لاكپشت، ترشي سوسك و هزار و يك چيز ديگر كه به عقل جن هم نميرسد، از مواردي است كه زندگي بشر امروز و ديروز را ميسازد. گفتم جن؛ بشر به جن هم رحم نميكند؛ دستش برسد؛ آن را برده خود ميكند. اگر شير و پلنگ و گرگ، گوشت چند نوع حيوان برايشان مطبوع است، اما عضوي از حيوانات نيست كه جزو سبد غذاييمان نبوده باشد. تصورش را بكنيد: آدمي تخم اردكي را كه در آستانه جوجه شدن است، آبپز ميكند و ميخورد! ماهي زنده را در ماهيتابه مياندازد؛ طوري گوشت تنش را سرخ ميكند كه تا آخرين لحظه زنده بماند؛ بعد آن را ميخورد. بازوي اختاپوس زنده را قطع ميكند و ميخورد! اگر اختاپوس را بكشد، گوشت بازويش بيات ميشود! (هي زهر هلاهل بخوري بشر!) نميدانم چطور به ذهن بشر رسيد كه مغز ميمون فلان خاصيت را دارد؟ باز هم گلي به جمال اديان ابراهيمي كه خوردن بعضي چيزها را براي پيروانشان حرام كردهاند، واقعا دم دينداران گرم كه اگر گوشت حيواني را ميخوردند؛ آن را زجركش نميكنند. بشر بيشعور مرغابي بدبخت را بيمارش ميكند تا كبدش چرب شود، چون كبد چرب اين حيوان خوشمزهتر و گرانتر است! هي كارد بخورد توي آن كبدت آدم!
گمان نكنيد اينها را نوشتم كه از حقوق حيوانات دفاع كنم و بگويم بنده آزارم به هيچ حيواني نرسيده است. اصلا مگر كدام انسان را ميشناسيد كه زندگياش وابسته به حيوانات نباشد. چه كسي را ميشناسيد كه آزارش به مورچه هم نميرسد. دم آنها كه گوشت نميخوردند، گرم. اما بنده اگر در هفته سه وعده غذاي گوشتي نخورم، بايد براي هميشه از خدمتتان مرخص شوم. اگر تخممرغ نبود، زندگي دانشجويي و كارگري و طلبگي اساسا مختل ميشد. آرزوي قلبي بنده اين است كه به حيوانات كمترين آسيب را برسانم. براي همين نه پرنده را در قفس ميپسندم و نه گربه و سگ را در آپارتمان. اگر افرادي از سگ بيگاري ميكشند كه مراقب گوسفندان باشد، دستكم به اين حيوان اجازه ميدهند كه با رضايت خود ازدواج كند. اما خيليها گربه و سگ را عقيم ميكنند كه همدم آپارتماني آنها باشد. واقعا به چه حقي لذت توليدمثل را از حيوان زبان بسته ميگيريد؟ چوپان محترم! گمان ميكني اگر دم و گوش سگ گلهات را ببري، به او خدمت كردهاي؟ يعني شعور تو از خدا كه نعوذبالله، از طبيعت بيشتر است؟
بله! تصور اينكه آدمي براي حيوانات حقوقي معادل حقوق خودش قائل شود، تقريبا محال است. استفاده از حيوانات جزيي از زندگي بشر شده است. اميدوارم روزي برسد كه اين سوءاستفاده به حداقل برسد و ما به عنوان نوع بشر بتوانيم در حضور حيوانات سرمان را بالا بگيريم.