مبارزه براي ما سخت شده است
«جعبه پرنده» همچون ميدان نبرد
بابك احمدي| فيلم سينمايي «جعبه پرنده» تازهترين ساخته ماجراجويي - ترسناك از مجموعه توليدات شبكه نت فليكس به كارگرداني سوزان بيِر چند روزي است در دسترس علاقهمندان اين ژانر قرار گرفته و بلافاصله انواع و اقسام ركوردها را جابهجا كرده است. به گزارش نت فليكس، به طور دقيق ۴۵,۰۳۷,۱۲۵ مشترك در هفته اول انتشار فيلم «جعبه پرنده» از روز ۲۱ دسامبر به سراغ آن رفتهاند؛ آماري كه تا امروز براي آثار اين شبكه سابقه نداشته است.
در نگاه اول از خودتان ميپرسيد بازيگراني مثل ساندرا بولاك يا جان مالكوويچ چرا بايد حضور در فيلم چنين كارگردان بينام و نشاني را بپذيرند؟ شايد پرداخت متفاوت كارگردان به موضوع، در يك ژانر تكراري با قواعد و چارچوبهاي كليشهاي. «جعبه پرنده» از اين منظر يك برگ برنده رو ميكند. بيننده با الگوي ژانر ترسناك در گونه زامبي مواجه است و از همان ابتدا نيرويي ناشناخته به جان مردم ميافتد. جهان زير و رو ميشود. تلويزيون، شهرهاي آشوبزده اروپا و روسيه را نشان ميدهد و گوينده خبر اعلام ميكند اين جريان از روسيه! شروع شده است.
اگر فيلم «28 روز بعد» ساخته سال (2002) دني بويل را به ياد داشته باشيد، آنجا هم ماجرا اينگونه آغاز ميشود. ميموني در اتاق ايزوله يك آزمايشگاه غيرقانوني روبهروي تعداد زيادي صفحه مانيتور نشسته و آشوبهاي جهان را رصد ميكند. اطلاعات از طريق سيمهايي به مغز حيوان منتقل شده و اين وضعيت با تهاجم ماموران حفاظت از حيوانات به هم ميريزد. آنجا هم يكي از مانيتورها صحنهاي از يك كشور مسلمان! نشان ميدهد. بلافاصله در سكانس بعد چيزي منتقل ميشود و جيم شخصيت اصلي فيلم با بازي كيلين مورفي، مدتي بعد از بيمارستان بيرون ميزند و درست مثل ما، حيرتزده خود را در لندن خالي از سكنه مييابد.
شخصيت داگلاس (جان مالكوويچ) نيز جايي در «جعبه پرنده» درباره منشأ آنچه رخ داده رو به ديگران ميگويد: «احتمالا دوباره كار آزمايشهاي ايران يا كره شمالي است» گرچه اين حرف با تمسخر ديگران همراه ميشود ولي فيلم در نهايت به مخاطب ميگويد نگرانيهاي او همه درست بود.
تفاوت دو فيلم چيست؟ گذشته از اينكه منبع و منشأ اصلي مساله در «جعبه پرنده» روشن نميشود و اصولا از منظر پيشبرد خط داستان، بازيها و پايانبندي و بهكل كارگرداني به پاي «28 روز بعد» هم نميرسد، ولي يك نكته كاملا روشن است. برخلاف نمونه پربيننده قبل، اينجا جريان توليد بهجاي نشان دادن يك كشور مسلمان در ناكجا؛ اروپا، روسيه، ايران و كره شمالي را مستقيم هدف گرفتهاند. بارگذاري نام دشمنان امريكا در ذهن مردم عادي شكل علني و ديوانهواري به خود گرفته و حريف در جنگِ بسيجِ افكارِ عمومي، رندانه از ما پيش افتاده است. حال اين پرسش به وجود ميآيد كه همچنان قرار است با نمونههايي مثل «به وقت شام» و «لاتاري» قدم در ميدان مبارزه بگذاريم؟