وقتي «رابرت دنيرو» كليشهها را ميشكند
دنيرو دوستداشتني فيلمهاي كمدي
صوفيا نصرالهي
«كارورز» يكي از روانترين و شيرينترين فيلمهاي چند سال اخير است كه ديدنش تجربه لذتبخشي است. نكته اصلي شيرينياش هم به حضور رابرت دنيرو برميگردد. بازيگر كهنهكار و قديمي سينما در دهه ۷۰ و ۸۰ بيشتر به خاطر همكاريهاي درخشانش با مارتين اسكورسيزي تبديل به شمايل مرد خشن تنها در سينما شده بود. كمتر كسي از سويه شيرين دنيرو استفاده ميكرد تا وقتي پا به سن گذاشت و چهرهاش شبيه پيرمرد به ظاهر بداخلاق اما مهربان انيميشن «بالا» (up) شد. در هزاره سوم بهخصوص با فيلم «تحليلش كن» شروع به بازي در كمديها كرد ولي در فيلمهاي كمدي هم بيشتر از تناقضهاي ميان فيزيك و ظاهر كاراكترش با باطنش استفاده ميكردند. مردي كه خشن بود اما قلب مهرباني داشت. سه سال پيش وقتي نانسي مهيرز سراغ دنيرو رفت تا در فيلم «كارورز» بازي كند. بن ويتاكر (رابرت دنيرو) پيرمرد هفتاد سالهاي است كه دلش ميخواهد مثل گذشته روزهاي عمرش به كار و فعاليت و نه بطالت بگذرد. درنتيجه به عنوان كارورز وارد يك فروشگاه اينترنتي ميشود كه رييسش، جولز آستن (هاتاوي) ميانه خوبي با افراد مسن ندارد. مثل همه كمديهاي خوب اينجا هم بذر شوخيها در يك سكانس كاشته ميشود و در سكانس ديگري از آن برداشت ميشود. مثل ماجراي كيف دستي چرم كلاسيك بن كه روز اول درش را باز ميكند و در حالي كه بقيه از داخل جيبهايشان فلش و امپيتري و موبايلهاي هوشمندشان را روي ميز كار ميگذارند، بن ماشين حساب و ساعت و دفتر تلفنش را از آن بيرون ميآورد اما همين كيف كلاسيك بعدا كاركرد خودش را پيدا ميكند. سكانسي كه به لحاظ درآمدن شوخي به صورت مجزا در فيلم برجسته شده، دزدي از خانه مادر جولز است. جولز ايميل توهينآميزي را اشتباهي براي مادرش فرستاده و حالا ميخواهد پيش از اينكه مادرش آن را ببيند، نابودش كند. اعضاي تيم به او ميگويند امكان هك كردن وجود ندارد درنتيجه بن كه هنوز از مد افتاده و اتفاقا كاملا منطقي فكر ميكند پيشنهاد ميدهد لپتاپ مادر جولز را بدزدند. حالا در ماشين چهارنفر نشستهاند؛ سه جوان با قيافههاي اسپرت كه قاعدتا بايد تيز و چالاك باشند و يك پيرمرد در كت و شلوار و كراوات مرتب كه قاعدتا از او انتظار چنداني نميرود. پسرها مضطربند و بن خونسرد. پسرها براي آرام كردن خودشان اسم يكي از كاراكترهاي «يازده يار اوشن» را روي خودشان ميگذارند. بن كه اليوت گولد است. يكي جورج كلوني ميشود و يكي مت ديمون و جيسون هم برادر بن افلك! طبيعي است كه به كسي اجازه نميدهند برد پيت شود! دردسرها درست از وقتي به در خانه ميرسند، شروع ميشود. قرار است كليد زير گلدان باشد ولي جلوي در خانه مادر جولز دهها گلدان است كه بايد زير تكتكشان را بگردند... بقيه داستان را تعريف نميكنم تا لطف فيلم از بين نرود. حالا چرا دنيرو در فيلم «كارورز» موفقتر از ساير كمديهايش ظاهر ميشود؟ شايد چون جزو معدود دفعاتي است كه واقعا شمايلشكني ميكند. قرار نيست آدم بدخلق منزوي شكاك با ظاهر نهچندان جذاب باشد. قرار نيست حتي مثل «كتابچه راهنماي اميد» پيرمرد مشنگ ولي اعصاب خردكن قصه باشد. كاملا برعكس نشان ميدهد كه به عنوان يك پيرمرد جذاب شيكپوش جنتلمن كه رفتاري مناسب و دلنشين دارد ميتواند سرها را برگرداند. دنيرو در «كارورز» سويههاي روشن خودش را نشان ميدهد. در حالي كه سينما او را به عنوان بازيگري ستايش ميكند كه هميشه استاد درآوردن سويههاي تاريك بشر بوده است.