متن زير بخشي از خاطرات منتشر نشده آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني، رييس فقيد مجمع تشخيص مصلحت نظام است كه در سال 75 به نگارش درآمده و براي اولين بار در «اعتماد» به صورت روزانه منتشر خواهد شد:
چهار كشور تركمنستان، ازبكستان، آذربايجان و گرجستان، تفاهمنامهاي براي انتقال پنبه از طريق خزر و باكو و تفليس به اروپا، در حضور جمع امضا كردند كه كاري نمايشي بود. با روساي جمهور در مراجعت با اتوبوسها برگشتيم. در مسير از شهر سرخس تركمنستان و چند روستا گذشتيم كه مردم را براي استقبال، دو طرف مسير به صف كرده بودند. از پل قديمي وارد ايران شديم كه يكباره فضا عوض شد. از بيابان وارد مزرعه و اشجار و باغات شديم. در شهر سرخس ايران، مردم استقبال گرمي كردند؛ با شعار و صلوات، با اظهار محبت نسبت به من و بعضي از ميهمانان. [آقايان عبدالوهاب النثي و بنيول اكول]، روساي هيات يمن و سودان، از محبت مردم نسبت به رييسجمهورشان كه در مشهد هم ديده بودند، اظهار تعجب زياد كردند.
به فرودگاه رفتيم. همراهان كه با قطار مراجعت ميكردند، خيلي ديرتر رسيدند. در آنجا روساي جمهور اعضاي اكو را بدرقه كردم كه با هواپيماي آقاي نيازف به عشقآباد رفتند.
مايل بودند، من هم بروم كه به خاطر بدرقه و ملاقات با ميهمانان باقيمانده نرفتم. به سوي مشهد پرواز كرديم. در مسير با ميهمانان سوداني مذاكره كردم؛ از مشكلات تحريم و فشار امريكا بر سودان گفت و من دلدارياش دادم. در فرودگاه مشهد هم با هياتهاي مراكشي و يمني و قطري و گرجي و ارمنستاني، مذاكره و آقايان شواردنادزه و پطروسيان را بدرقه رسمي كردم.
پس از نماز مغرب، با بدرقه رسمي به سوي عشقآباد پرواز كرديم. آقاي نيازف با همه وزرا، به انتظار در فرودگاه عشقآباد مانده بود و استقبال گرمي كردند. يكسره به هتل رفتيم و به خاطر خستگي زياد، بدون شام خوابيدم. معلوم شد، [آقاي عبدالهادي ابوطالب]، رييس هيات مراكشي، اشتباها همراه طياره [=هواپيماي] آقاي نيازف به عشقآباد آمده است. او را با هواپيماي ايراني به مشهد فرستاديم؛ آنجا منتظرش بودند.
سهشنبه 25 ارديبهشت 1375، 25 ذيحجه 1416، 14 مه 1996
ساعت هشت و نيم صبح به دفتر رييسجمهور تركمنستان رفتيم. همه روساي جمهور كشورهاي عضو [سازمان همكاري اقتصادي] اكو آمدند. در جلسه كوتاهي به خاطر عجله بعضيها، براي مراجعت تصميم گرفتيم، اجلاس را امروز تمام كنيم؛ قبلا بنا بود دو روزه باشد. از آنجا به پارك ملي رفتيم و هر يك، درختي غرس كرديم. گفت دههزار درخت هم توسط ايران با هماهنگي مهدي، به پارك ملي اهدا شده است.
به سالن محل برگزاري جلسات اكو كه اخيرا ساختهاند، رفتيم. مطابق عرف جاري، آقاي [صفرمراد] نيازف به عنوان رييس اجلاس انتخاب شد و جلسه آينده براي روساي ديگر قرار شد در آلماتي [پايتخت قزاقستان] باشد. قبلا با آقاي [نورسلطان] نظربايف توافق كرده بوديم. مطابق معمول تمام روسا سخنراني داشتند؛ معمولا مكرر و شبيه به هم كه خستهكننده است. من در صحبتم، مسايل سياسي جهان و منطقه را مطرح و به امريكا و اسراييل هم حمله كردم كه آقاي [اسلام] كريماف [رييسجمهور ازبكستان] در صحبتش گفت: اگر اكو بخواهد به مسايل سياسي بپردازد، ازبكستان از عضويت آن استعفا ميدهد. تا ظهر طول كشيد. بعد از ناهار و نماز و استراحت و تجديد جلسه تا ساعت سه و نيم بعدازظهر به خاطر تاخير [سليمان] دميرل، [رييسجمهور تركيه] و [فاروق] لغاري، [رييسجمهور پاكستان] بيانيه و پيشنهادها تصويب شد.
در جلسه مصاحبه مطبوعاتي شركت كرديم، بيشتر سوالات از من بود و مساله اعتراض صبح آقاي كريماف، توسط خبرنگاران دامن زده و به بحث گذاشته شد. نتيجه به ضرر آقاي كريماف شد. جمعبندي اين شد كه اگرچه اكو سازمان اقتصادي است، ولي مواضع و نظرات سياسي هم در اجلاسهاي آن به بحث و تبادل نظر گذاشته ميشود، بدون تصميمگيري.
در محل اجلاس اكو كه با آقاي دميرل ملاقات داشتيم، از علت قرارداد اخيرشان با اسراييل معترضانه پرسيدم، جواب درستي نداشت. درباره مساله كاميونهاي حامل سلاح قاچاق در تركيه كه گفته شده از ايران به سوي سوريه ميرفتهاند، مذاكره كرديم. به خاطر تبليغات نادرست طلبكاري كردم، مجموعا مذاكرات دوستانه بود.
به مقر برگشتيم، آقاي حيدر علياف، رييسجمهور آذربايجان آمد.
بيشتر درباره علل سردي روابط در ماههاي اخير صحبت شد. وقت تمام شد و مذاكرات را در اتومبيل، در مسير و محل ضيافت شام ادامه داديم و آنجا هم صندلياش را عوض كرد و كنار من آمد. بالاخره قرار شد بدون پرداختن به مسائل گذشته در آينده جبران شود.
شام مجللي با غذاهاي خوب و متنوع و دستههاي موزيك داشتند. به مقر برگشتيم. آقاي [برهانالدين] رباني، [رييسجمهور افغانستان] آمد. براي برق كابل و كمبود مواد غذايي استمداد كرد. قرار شد كمك كنيم، گرچه به خاطر امضاي توافقنامه نمايشي بين ازبكستان و تركمنستان و پاكستان و افغانستان در مورد عبور خط لوله گاز و جلسه مصاحبه مطبوعاتي، نميخواستم زياد گرم بگيرم، با خستگي خوابيدم. ادامه دارد