• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4284 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۶ دي

درباره سوزان سانتاگ و ذهن بي‌قرار و والايش

ملكه نظريه‌پردازي

علي مسعودي‌نيا

 

 

هر كس كه در اين روزگار بخواهد در عرصه نظريه‌هاي ادبي و پژوهش در باب زنان، مناسبات نوين سياسي و مسائل نژادي و انساني مطالعه جدي داشته باشد بدون ترديد مي‌رسد به نام درخشان سوزان سانتاگ. او نه فقط نامي در ميان ساير نام‌هاي انديشه‌ورزان كه چهره‌اي است بي‌قرارتر، والاتر و خلاق‌تر از همه بر تارك حوزه نظريه‌پردازي قدرت‌نمايي مي‌كند. سانتاگ كه فارغ‌التحصيل رشته‌هاي فلسفه و ادبيات و رمان‌نويسي بود در هر دو عرصه به يك شخصيت مهم و جنجالي بدل شد. نكته شگفت‌آور در آثارش اين بود كه همواره هر دو تخصصش را به شكلي هوشمندانه به كار مي‌گرفت: در داستان‌هايش يك ‌پا نظريه‌پرداز بود و در مقالات و نظريه‌هايش رد پررنگي از خلاقيت يك نويسنده به چشم مي‌خورد. ضمن اينكه اشراف او بر هر دو حوزه سبب شده بود، مسائل درون ادبيات را با نگاهي ملموس و كاربردي در بوته نقد بگذارد نه به عنوان ناظري كه مشتي تئوري در ذهن دارد و از دور در اين باب قلم‌فرسايي مي‌كند.

سانتاگ البته استاد آتش به پا كردن بود: در باب جنگ ويتنام و اثراتي كه امپرياليسم سفيدپوستان بر مفهوم انسانيت و صلح جهاني گذاشت، در باب نقش زنان در رخدادهاي عظيم و مهم تاريخي و كوچك جلوه دادن اين نقش توسط تاريخ مردسالارانه، در باب مفهوم نوين نقد ادبي و بيهودگي بسياري از مباحثات در باب معنا و زيبايي‌شناسي در ادبيات و در باب شكاف ميان تئوري و عمل در نظريات منتسب به تفكر چپ. او شايد تنها مفسري باشد كه عليه تفسير موضع گرفت، آن هم در دهه 60 ميلادي كه دوران حكومت «كانسپت» بود و چاه ويل هرمنوتيك ارزش‌ داوري را به امري انتزاعي بدل كرده بود. سانتاگ بر مباني تفسير و شيوه بيمارگونه نقد مي‌تازد و با صراحت مي‌گويد كه تفسيرهاي محتوايي و ارزش‌گذاري مفاهيم خوب و بد چه‌ مايه مي‌تواند غيرضروري و زيان‌آور باشد. در عين حال او به شكلي تلويحي از حق مخاطبي كه رويكرد منتقد حرفه‌اي ندارد، دفاع مي‌كند و دريافت و برداشت او را به عنوان خوانشي مهم و قابل اعتنا ارزشمند مي‌داند. در عرصه داستان‌نويسي، سانتاگ به فرم رمان تمايل بيشتري نشان مي‌داد و معمولا سراغ موقعيت‌هايي مي‌رفت كه اهميت پروتاگونيست زن را به رخ مي‌كشيد. البته اهلش مي‌دانند كه اين رويكرد سانتاگ به معناي همدلي و همراهي او با آن شيوه نخ‌نماي فمينيستي نبود كه تنها به تعويض جايگاه جنسيتي قهرمان داستان بسنده كند. سانتاگ يادآوري‌ مي‌كند كه در طول تاريخي كه مردان آن را نوشته‌اند و بخش عمده سلطه‌گران و شخصيت‌هاي تاثيرگذار آن هم از جنس مذكر هستند، زنان در محاق قرار گرفته‌اند و اين امر به معناي انفعال آنان نبوده است؛ ماجرا همان تماميت‌خواهي مردانه بوده كه نقش زنان را از چشم دور نگه داشته است. سانتاگ بدون شك ملكه وادي نظريه‌پردازي ادبي بود و بعيد است ديگر كسي همانند او چنين جريان‌ساز، مسلط به ادبيات و فلسفه و در عين حال خلاق ظهور كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون