ديدگاه شاعر نسبت به جهان يك منتقد
ضد ابتذال
حافظ موسوي
عنايت سميعي براي من از سه منظر قابل توصيف و البته ستايش است؛ نخست عنايت سميعي را به عنوان يك انسان در طول سالياني شناختهام، انساني فرهيخته و متواضع و شريف ميشناسم. سميعي آدمي است بيغل و غش كه فروتنياش باعث شده است هرگز به فكر مطرح كردن خودش و كارهايش نباشد. آشنايي من با عنايت سميعي به اواخر دهه 60 برميگردد. آن دوره يكي از مقاطع حساس تاريخ معاصر ما بود. در عرصه جهاني با فروپاشي اردوگاه سوسياليسم مرزهاي سياسي و ايدئولوژيك در هم ريخته بود. در داخل كشور ما انقلاب و جنگ را پشت سر گذاشته و با بحراني همهجانبه درگير بوديم. در عرصه هنر و ادبيات در وضعي آشفته و گيج به سر ميبرديم. شعر نوي فارسي پس از اوجي كه دهه 40 پيدا كرده بود و ركودي كه از دهه 50 شروع شده بود به نسلهاي بعدي به ارث رسيده بود. در چنين شرايطي همه در فكر آن بودند كه راهي براي خروج از بحرانهاي فكري، عقيدتي و اجتماعي پيدا كنند. مشخصا در حوزه ادبيات فارسي ميتوان گفت همگان به اين نتيجه رسيده بودند كه نياز به يك تكانه شديد در تفكر ادبي ما وجود دارد. از اينرو سير ترجمه نظريههاي ادبي وارد زبان فارسي شد. افراد مختلفي شروع به نظريهپردازي و مانيفستنويسي كردند. اگرچه بسياري از آن نظريهپردازيها و مانيفست صادر كردنها چندان جدي نبود اما يك نكته را نميتوان از نظر دور داشت و آن اين است كه همگان گويا به اين نتيجه رسيده بودند كه جاي تفكر و نقد ادبي متناسب با شرايط جديد خالي است. در همان دوره يعني از اواخر دهه 60 شعر فارسي چه از لحاظ زبان و چه از حيث رويكرد به انسان، اجتماع و سياست دستخوش دگرگوني شد. بسياري از منتقدان و شاعران صاحبنام در آن دوره ضرورت اين تحول را درنيافته بودند و به شعري كه بر آمده از اين ضرورت بود به ديده ترديد و تحقير مينگريستند. عنايت سميعي يكي از نخستين كساني بود كه ضرورت تحول و آنچه در شعر فارسي در حال رخ دادن بود را دريافت. سميعي جزو اولين كساني بود كه شعر نسل جديد را كه از نيمه دهه 60 پا به عرصه گذاشته بودند، درك كرد و جنبههاي نظري و تئوريك آن را شرح داد. كاري كه عنايت سميعي در تبيين و توضيح مباني نظري شعر نسل ما انجام داد، چيزي نبود كه ما در آن زمان خود قادر به توضيح و تثبيت آن بوده باشيم. بنابراين جايگاه عنايت سميعي در حوزه ادبي نقد جديد، جايگاهي ارجمند است. سميعي با مقالههاي انتقادي خود به ژانر مقاله اعتبار بخشيد. مقالات او برخلاف بسياري از مقالات به دور از آشفتگي و كليگويي بود. او نقد كلي و نقد جزيي و عملي را در هم ميآميخت و تكليف خواننده با او در نوشتهاش روشن بود. اما وجه ديگر شخصيت سميعي همانا شاعر بودن اوست. عنايت سميعي اگرچه به انتشار شعر خود آن طور كه شايسته است، اهتمام نورزيده اما به گمان من با همين سه مجموعه شعر كه از او در دست داريم به نظر من يكي از شاعران جدي و مدرن ما به حساب ميآيد. من به عنوان نمونه ميتوانم به شعر بلند «فال قهوه» او اشاره كنم كه به نظر من ساختاري تا حدودي شبيه به سرزمين بيحاصل اليوت دارد.
عنايت سميعي اين شعر بلند را از زبان يك زن ارمني كه فال قهوه ميگيرد، روايت كرده است. در واقع اين زن ارمني ميانجي شده است تا او جهان ما را از منظر نگاه زنانه و انعكاس آن در چشمي مردانه به ما بنماياند. دغدغه عنايت سميعي در اين شعر و در اغلب شعرهاي ديگرش دغدغه فرهنگ است. او ابتذال را نشانه ميگيرد؛ ابتذالي كه بوي تعفنش همه جا پراكنده و شامه ما بر اثر تكرار به آن عادت كرده است. عنايت سميعي اهل خشم و خروش نيست. هيچ فرمولي براي پاكسازي و بهبود دنياي ما ارائه نميكند. او فقط با طنز نيشدار خود وجدان ما را نشانه ميگيرد و ما را برميانگيزد تا به جهاني ديگر و به دور از ابتذال بينديشيم. عنايت سميعي اهل زنجموره كردن نيست. اهل آه و ناله نيست. اگرچه دنياي مدرن را با طنز خود به نقد ميكشد اما ذرهاي از گذشتهگرايي و نوستالژي كاذب در او نيست. اينها و بسياري جهات ديگر در شعر او حكايت از اين دارد كه عنايت سميعي شاعري مدرن و با ذهني انتقادي است.