مصاحبهها و مناظرهها
جلال جلاليزاده
در چند روز اخير شاهد دو اتفاق مهم در عرصه سياسي كشور بوديم. اول مناظرهاي كه بين آقايان تاجزاده و زاكاني در مورد ماجراي كوي دانشگاه اتفاق افتاد كه به هر حال يك گره تاريخي محسوب ميشود و دوم اظهارنظرهاي آقاي موسويخوئينيها در مورد آيتالله هاشميرفسنجاني كه واكنشهاي زيادي به دنبال داشت. حال سوال اينجا است كه آيا اين نوع مناظرهها يا مصاحبهها به فضاي موجود كمك خواهد كرد يا نه؟ اگر به شفافسازي مسائل كشور اعم از مسائلي كه اتفاق ميافتد يا مسائل تاريخي كه اتفاق افتاده است، عادت كنيم، به نظر من پديده خوب و اتفاقي مثبت است. به هر حال در دوران مختلف برخي حوادث با سانسورهايي روبهرو بوده و همين باعث شده كه برخي مسائل تاريخي از ديد و نظر مردم پنهان بماند. از اين روي اين روند، روندي مثبت است كه مردم در جريان بسياري از وقايع تاريخي قرار ميگيرند و قطعا باعث جلب اعتماد مردم خواهد شد. البته به شرط اينكه هدف مچگيري و تخريب افراد يا در راستاي رقابتهاي جناحي و سياسي نباشد. در اين صورت است كه تبيين حقايق رخ ميدهد كه به نفع نظام و كشور است. اين كه در كوي دانشگاه سال 78 چه اتفاقاتي رخ داده، چه كساني تصميمگيرنده بوده و هر مسوولي چه كاري انجام داده يا اينكه آقاي هاشمي از تفكر راست يا چپ بوده و گرايشش به كدام بيشتر و كدام يك را نكوهش ميكرده...
هاشمي به كدام كانديداهاي انتخاباتي تعلق خاطر داشته و موضعگيريهايش در مورد آنها چگونه بوده، چه اشكالي دارد؟ اغلب كشورها حتي اسناد طبقهبندي شدهشان را بعد از چند دهه مثلا پس از گذشت 30 سال منتشر ميكنند و در اختيار مردم قرار ميدهند چرا كه تحليل بر اين است كه آشكار شدن حقايق بعد از مدت زماني مشخص تاثير منفي نخواهد داشت و حتي لازم است. با اين همه بايد بر بازخواني تاريخ تاكيد داشتهباشيم تا از آن درس بگيريم و براي آيندگان روند اين اتفاقات را شرح دهيم. مردم بايد در مورد حوادث و اشخاص اطلاعات درست و دقيق و همهجانبهاي داشتهباشند. نبايد با مقدسسازي و پوشاندن شخصيتها و اتفاقات از انتقاد مصون ماند. مردم بايد رهبران و مديران خود را بشناسند ،در طول زمان با بيان همين خاطرات از بسياري از مسائل پشت پرده آگاه شوند چرا كه در سياست و اخلاق موثر خواهد بود. جامعه ما بايد عادت كند. در اين صورت است كه جامعه از ركود و خمودگي درآيد و ديگر ساكت و منزوي و بيتفاوت نباشد. همين مصاحبهها و مناظرهها است كه باعث ميشود فضاي سياسي كشور گرم شود. اما محور بايد حق و حقيقت باشد. حق از هر شخصي مهمتر است همانطور كه قانون از هر كسي مهمتر است. اگر حق و حقيقت گفتهشود در فضاي جامعه نيز شكافي ايجاد نميكند. همچنين جامعه بايد عادت كند هر كس با هر فكر و انديشهاي چه خوب و چه بد اجازه انتشار ايده خود را داشته باشد. نبايد هميشه با چماق مصلحت و ترس از توطئه و دشمن از گفتن حقايق باز بمانيم. اگر اين حقايق تاريخي گفته شود بسياري از مسائل حل و از ضررهاي بعدي جلوگيري ميشود.