نقدي بر ايجاد مدارس هوشمند
طرحي نو دراندازيد
محمودرضا اسفنديار
فاوا يا همان فناوري اطلاعات و ارتباطات ICT سبك زندگي در دنياي امروز و آينده را با تغييراتي اساسي روبرو كرده است كه همچون همه دستاوردهاي تمدني، ميتواند در كنار برخي معايب، فوايد بسياري به ارمغان آورد. از آن جمله، تغيير متدهاي آموزشي در ۴ دهه اخير بوده است كه نقطه عطف آن در سال 1984 به سرپرستي ديويد پركينز در دانشگاه هاروارد رقم خورد كه پس از اجراي آزمايشي در برخي مدارس امريكا، 196۶ در انگلستان و 1988 در مالزي، به تدريج موجي ايجاد شد كه بروندادش مدارس هوشمند (SMART SCHOOLS) امروزي است. موجي كه دير يا زود به ساختار آموزشي كشورهاي توسعه نيافته نيز به عنوان يك ضرورت، راه خواهد يافت. شايد در نگاهي گذرا به سير پذيرش و كاربست دستاوردهاي تمدني غرب در حوزه تعليم و تربيت ايران، از دارالفنون اميركبير و مدارس جديد ميرزا حسن تبريزي (رشديه) در تبريز و تهران تا تثبيت الگوواره آموزشي فرانسه در دوره پهلوي اول و ساير تغييرات در چهار دهه اخير، همه و همه گوياي ضرورت روزآمدي ساختارهاي آموزشي در دهكده جهاني (GLOBAL VILAGE )جهت نيل به اهداف ترسيم شده است كه در صورت هر گونه تاخير در اين روزآمدي، با توجه به سرعت تحولات در عصر استيلاي فاوا (ICT)، جبران آن با هزينههاي سنگينتري همراه خواهد شد. در عصر جديد به تعبير مك لوهان، حوادث، اشيا و موجودات در يكديگر فرو ميروند و با يكديگر رابطه پيدا ميكنند و محيط جديدي به وجود ميآيد كه آن را دهكده جهاني مينامند. او معتقد بود كه رسانههاي جديد باعث به وجود آمدن پديده جهش خواهند شد. اطلاعاتي كه انسان نياز خواهد داشت از چهار گوشه جهان و با سرعت فراوان در اختيارشان قرار خواهد گرفت. در كمتر از يك دهه از مرگ مك لوهان، پيشبيني شكلگيري دهكده جهاني با ايجاد اولين وب سرويس در سال۱۹۹۰، تأسيس شبكه جهاني سيانان در سال ۱۹۹۱ و ايجاد وبسايت ياهو در سال۱۹۹۳ محقق شد.
با توجه به نفوذ چشمگير فناورهاي نوين در تغيير سبك زندگيهاي امروزي، هر گونه تاخير در عدم اهتمام جدي به كاربست پديدههاي نوين در شيوههاي آموزشي و اصرار بر شيوههاي انفعالي، ميتواند در بلندمدت خسارات جبرانناپذيري را رقم بزند. خوشبختانه بايد اذعان داشت كه اين بار با وجود همه مقاوتهاي معمول در برابر فناوريهاي وارداتي، با تاخيري به نسبت قابل قبول، از اواخر دهه 70 و آغاز دهه 80، كاربست فناوري در حوزه تعليم و تربيت به جد مطرح و خروجي آن، تحقق اولين تجربه در راستاي تغيير مدارس عادي به مدارس هوشمند، در 4 دبيرستان شهر تهران در سال تحصيلي 1384-1383 بود. با بررسي سير اولين تجربه تبديل مدارس عادي به مدارس هوشمند در اوايل دهه 80 تا كنون در كشور، آنچه مشهود است، همچون بسياري از مفاهيم مشابه وارداتي، مفهوم مدرسه هوشمند نيز به درستي درك نشده است و با خلط مفاهيم، تصور غلطي در شرف شكلگيري است كه صرف هوشمندسازي فضاي مدرسه و كلاس درس، مدرسه هوشمند در معناي SMART SCHOOL آن محقق شده است. تجهيز فضاي كلاس و مدرسه به فناوري نوين (ICT) صرفا اولين گام در راستاي الگوواره مدارس هوشمند يعني MULTIMEDIA است (سطح اول بر اساس سند چشمانداز مدارس هوشمند تهران 1389). بر اساس شيوهنامه هوشمندسازي، مدرسهاي هوشمند تلقي ميشود كه روند اجراي كليه فرآيندهاي آن اعم از مديريت، نظارت، كنترل، ياددهي – يادگيري، منابع آموزشي و كمكآموزشي، ارزشيابي، اسناد و امور دفتري، ارتباطات و مباني توسعه آنها، مبتني بر فاوا (فناوري اطلاعات و ارتباطات) در جهت نظام آموزشي و تربيتي پژوهش محور طراحي شده باشد. (شيوهنامه مدارس هوشمند، مركز آمار و فناوري اطلاعات وزارت آموزش و پرورش. مرداد 1390. ص 6) بر اساس اين سند 13 ماموريت براي مدارس هوشمند تعريف شده است كه از جمله فراهم كردن انواع شيوههاي آموزشي براي استعدادهاي مختلف (جسمي و ذهني)، ارتقاي سطح علمي معلمان، والدين و آحاد جامعه، تغيير رويكرد نظام آموزشي از معلم محوري به دانشآموز محوري و از حافظهگرايي به پژوهش محوري و ... است. با مرور شيوهنامه مذكور و بررسي وضعيت اجراي اين مهم در 7 سال گذشته به وضوح ميتوان عدم تحقق بسياري از اهداف، سياستها، ارزشها و راهبردهاي مندرج در شيوهنامه را مشاهده كرد كه در اين مقال نگنجد و به همين ميزان بسنده ميشود كه تا مرداد سال 1397 در شهر برخوردار تهران، از مجموع 3921 مدرسه صرفا 1152 مدرسه در سطح پيشرفته
(SMART SCHOOL) به ثبت رسيده است (ايسنا. 24 مرداد 97). بي ترديد بعد از گذشت نزديك به 7 سال از تدوين شيوهنامه و بيش از يك دهه از عمر طرح هوشمندسازي مدارس كشور، اين ميزان از پيشرفت براي متوليان امر نيز با وجود نقاط قوتي كه داشته است، چندان قابل دفاع نيست و همين امر بسياري از پژوهشگران را به واكاوي و آسيبشناسي اين ضرورت امروز نظام آموزشي واداشته است كه برون داد آن مقالات قابل اتكاي علمي و پژوهشي است كه رجوع به اين دست مقالات ميتواند براي مسوولان ذي ربط كارگشا باشد. با عنايت به عدم توازن مدارس كشور در برخورداري از زيرساختهاي آموزشي لازم، تحقق عدالت آموزشي جهت رفع اين مهم را به يكي از اساسيترين مفاهيم سند تحول بنيادين آموزش و پرورش تبديل كرده است؛ لذا به نظر ميرسد حال كه دولتمردان با نگاهي واقع بينانه، در راستاي تحقق دولت الكترونيك، تجهيز تمامي مدارس شهرهاي زير 20 هزار نفر به فناوري فاوا (ICT) را بر اساس ماده 69 برنامه ششم توسعه تا پايان دولت دوازهم، به وزارت ارتباطات سپردهاند، جا دارد تا متوليان امر در حوزه آموزش و پرورش، با تجديد نظر در روند فعلي، طرحي نو دراندازند. با توجه به آماده نبودن بسياري از الزامات تحقق مدارس هوشمند، آنگونه كه شيوهنامه مرداد ۱۳۹۰ به تفصيل آن را تبيين ميكند، از جمله عدم امكان تخصيص كامل اعتبارات لازم از بودجه سال آتي با توجه به كسري سال ۹۷ و در پيش بودن رتبهبندي معلمان در سال آتي در صورت تحقق اعتبارات پيشبيني شده، مهيا نبودن بستر فرهنگي و علمي استفاده از فناوريهاي نوين در بسياري از والدين به عنوان ركن سوم تحقق مدرسه هوشمند، جهت مشاركت فعال و همراهي موثر با فرزندان و معلمان، عدم توانمندي بسياري از معلمان و دانشآموزان در زبان انگليسي و مهارتهاي ICDL (شاخصههاي مهم مدرسه هوشمند) و... پيشنهاداتي در راستاي بهبود روند به اجمال بيان ميشود:
1- سوق دادن اوليا به مشاركت در سطح اول هوشمندسازي يعني تجهيز مدارس به فناوريهاي نوين با تشكيل جلسات متعدد و تبيين ضرورت اين مهم در آموزش امروز توام با برگزاري دورههاي آموزشي يا بازآموزي مهارتهاي هفت گانه ICDL
2- تخصيص اعتبارويژه از محل درآمدهاي اختصاصي مدارس، مناطق و استانها به برگزاري دورههاي كاربردي ICDL مختص معلمان ناآشنا با مهارتهاي هفتگانه، با اولويت مدارس سطح پيشرفته تا مياني و مقدماتي هوشمند.
3- نظارت بر روند تجهيز مدارس به فناوريهاي نوين در شهرهاي زير 20 هزار نفر و شركتهاي مستقل طرف قرار داد با مدارس در ساير شهرها به منظور تضمين خدمات پس از فروش، ممانعت از نصب و راهاندازي تجهيزات بي كيفيت و در نتيجه استمرار روند ياد دهي و يادگيري .
4- رجوع به مقالات علمي و پژوهشي و بهرهگيري از ماتريس تحليلي SWOT جهت احصاي قوت و ضعفهاي درون سازماني و فرصتها و تهديدات برون سازماني در راستاي بهبود متوازن روند هوشمند سازي مدارس كشور.