از دولت جنگ
تا دولت روحاني
موسويلاري، وزير كشور دولت اصلاحات و از فعالان سياسي اصلاحطلب در گفتوگويي با شفقنا به ارزيابي عملكرد دولتهاي مختلف از مهندس موسوي تا روحاني پرداخت. او در اين مصاحبه ميگويد: وقتي بحث از چهلمين سال انقلاب ميشود قاعدتا فقط دولتها نيستند كه بايد مورد ارزيابي قرار گيرند بلكه مجموعه آنچه به نام جمهوري اسلامي و به دنبال انقلاب اسلامي تأسيس شده و در قالب قواي سه گانه اجرايي، قانونگذاري و قضايي هستند بايد ارزيابي شوند چون اگر بخواهيم يك ضلع اين مثلث را ببينيم، نميتوانيم يك تحليل واقعي و درستي از روند امور داشته باشيم. علاوه بر قواي سه گانه، نيروهاي مسلح و مجموعههايي كه خارج از قواي سهگانه هستند هم بايد در اين موضوع ديده شوند به همين دليل تلقي من اين است كه در چهلمين سال انقلاب بايد دستاوردهاي انقلاب و نظام برآمده از آن را بررسي كنيم، نقطههاي قوت و ضعف، پيروزيها و شكستها و فراز و فرودها را با هم ببينيم، همه اركان حاكميت و نهادهاي تأثيرگذار را با هم ببينيم اما به هر حال نظر شما اين است كه تنها عملكرد دولتها را مورد بررسي قرار دهيم. به احترام نظر شما از همين جا شروع ميكنيم. به نظر من دولت مرحوم شهيد رجايي و شهيد باهنر مدت زمان كوتاهي داشت و نميتوان ارزيابي صحيحي از آن شرايط و دولتها داشت. اگر امروز بخواهيم ارزيابي منصفانهاي از دولت آقاي مهندس موسوي داشته باشيم، دولتي بود كه در سختترين شرايط توانست حداقلها را در جامعه حفظ كند، يعني درست در شرايطي كه جنگ بود و اعتبارات بايد به سمت جنگ ميرفت و اين امكان نبود كه براي توسعه كشور از اين اعتبارات استفاده شود، دولت هم در صحنه فعاليت عمراني، هم در حوزه امنيت داخلي و ملي و هم در بخش سياست خارجي نسبتا فعال بود البته من معتقدم كه در موفقيتها نيز تنها دولت را نبايد ديد، دولت مهندس موسوي در آن شرايط كه همگرايي ملي در اوج بود اين موفقيتها را به دست آورد؛ اما به هر حال مهندس موسوي و تيمي كه با او كار ميكردند، افرادي بودند كه سعي كردند شرايط معيشت مردم دشوار نباشد و در حد نرمال باشد و حداقلها را تأمين كنند البته مردم هم جنگ و شرايط جنگ را ميديدند و قانع بودند و اين هم كمكي به مهندس موسوي بود. عدهاي به مهندس موسوي ايراد ميگرفتند كه چرا اقتصاد دولتي و بسته مورد اهتمام شماست؛ همان كساني كه بيان ميكردند كه چرا مهندس موسوي نظام بسته كوپني را دنبال كرده است به آيتالله هاشمي ايراد ميگيرند كه چرا يك مرتبه اقتصاد را آزاد و باز كرد. آقاي هاشمي خيلي دوست داشت كه به سرعت كشور از شرايط جنگ فاصله بگيرد، وضع زندگي و معيشت مردم بهتر شود و فضاي با نشاطي در جامعه به وجود آيد. انصافا هم در اين زمينه بسيار تلاش كرد. پروژههاي سنگيني را دنبال كرد، ارتباطات بينالمللي را مقداري وسيعتر كرد لذا ارتباطات دولت سازندگي با كشورهاي منطقه نسبتا خوب بود. دولت سازندگي علاوه بر اينكه ناكاميهايي در مسير توسعه اقتصادي داشت كه بخشي به دولت و بخشي به ساير نهادها مربوط ميشد در حوزه تكثرگرايي و پذيرش تنوع ديدگاهها، احزاب و تشكلها زود رنج بود. به محض اينكه گروهي به ايشان انتقاد ميكردند، عصباني ميشد و اين انتقادات را برنميتافت. در دولتهاي آقاي هاشمي احزاب، سنديكاها و مجامع صنفي خيلي نتوانستند فعال شوند و ميدانداري كنند. دولت اصلاحات برآمده از يك «آري» و يك «نه» بود. «نه» به پارهاي از مناسبات كه در رابطه دولت- ملت ايجاد شده بود همچنين پاسخي بود به اعتراضاتي كه مردم نسبت به پارهاي از مسائل در داخل كشور داشتند مانند محدوديتهايي كه براي مطبوعات و صنفها و… به وجود آمده بود. در مجموع بر خلاف نظر برخي كه ميگفتند، دولت اصلاحات دولت توسعه سياسي است و كاري به اقتصاد ندارد من معتقدم دولت اصلاحات، توسعه اقتصادي را از معبر توسعه سياسي دنبال كرد.
آقاي احمدينژاد تقريبا محصول «نه» به دو مساله بود. اول: اختلافات درون جبهه اصلاحات و چند كانديدا بودن اصلاحطلبان و دوم: پر رنگ كردن بخشي از مشكلات دوران آيتالله هاشميرفسنجاني و تبديل شدن يا تبديل كردن ايشان به عنوان نماد همه نابهسامانيها. در آن زمان رسانههاي مخالف هاشمي چنان ايشان را تخريب كرده بودند كه به نظر بسياري از كارشناسان در آن دوره هر كسي در مقابل هاشمي قرار ميگرفت، رأي ميآورد. آقاي هاشمي در مرحله اول انتخابات حداكثر رأي خود را آورده بود و به نظر نميرسيد در مرحله دوم چيزي به آن اضافه شود. در مرحله دوم كه احمدينژاد و هاشمي به مرحله رقابت رفتند، احمدينژاد تبديل به نماد جريان مقابل هاشمي شد. به نظر من تيمي كه با احمدينژاد كار ميكردند، افكار عمومي را خوب سنجيده بودند به خوبي با مطالبات بخشي از تودههاي مردم همراه شده بودند. اين نقطه قوت احمدينژاد و تيمش بود منتها او و تيمش هيچ ايده مشخص و راهگشايي براي اداره كشور نداشتند. نه تنها ايدهاي براي آينده كشور نداشتند كه با يك تصميم متهورانه و غيركارشناسانه تمام ساختارهاي برنامهريزي كشور را به هم ريختند. شعار نفت سر سُفره مردم را دادند اما ميلياردها دلار درآمد ناشي از فروش نفت به كام امثال بابك زنجانيها رفت. دولت آقاي روحاني محصول يك «توافق» است، وقتي كانديداهاي منتسب به جريان اصلاحات به جز آقاي عارف كنار رفتند، جمعبندي دوستان ما اين شد كه اين دو نفر بايد يكي شوند كه احتمال موفقيت داشته باشيم. در نهايت آقاي عارف ايثارگري كرد و كنار رفت و «توافق» در انتخابات ۹۲ پيروز شد. قبل از اين توافق روحاني ۶ درصد آرا داشت و بعد از اين توافق درصد آراي روحاني بالاي ۵۰ درصد آمد. انتظاري كه از دولت آقاي روحاني ميرفت اين بود كه هم در عرصه سياست خارجي و هم در عرصه مناسبات داخلي گشايش ايجاد كند، فضاي بعد از ۸۸ كه فضاي نفرت عمومي بود، تبديل به فضاي همگرايي در داخل كشور شود و فشارهايي كه به خاطر پارهاي از رفتارهاي دولت قبل به ايران وارد شده بود و قطعنامهها عليه ايران صادر شده بود را برطرف كنند كه بيش از اين كشور و ملت ايران متضرر نشود. بنابراين ميتوانيم بگوييم كه دولت روحاني در عرصه سياست خارجي تا حدودي موفق بود اما در عرصه مناسبات داخلي كمتر موفق بود.