ناكارآمدي ديتون در بوسني
سعيد عابدپور
پنج ماه بعد از برگزاري انتخابات سراسري در بوسني و هرزگوين، طرفهاي سياسي صرب، كروات و بوشنياك (مسلمان) به توافقي براي تشكيل دولت جديد در سطح حكومت مركزي و فدراسيون بوسني دست نيافتهاند. كرواتهاي بوسنيايي به رهبري حزب دموكراتيك كروات در آخرين اقدام مانع از حصول توافقي در خانه اقوام (متشكل از پانزده عضو) شدند. رهبري سياسي كرواتها و صربهاي بوسنيايي كماكان از راههاي سياسي، نقشهها و طرحهاي تجزيه بوسني و هرزگوين را پيش ميبرند.
در جمهوري صربسكا و فدراسيون، دو بخش بوسني و هرزگوين؛ تفكر ناسيوناليسم قومي صرب و كروات و حتي مسلمانها مانع از تحقق همگرايي ملي ميگردد. صربها به دنبال خودگرداني كامل در مناطقي هستند كه بر پايه نسلكشي مسلمانها از سال 1992 تا پايان 1995 ميلادي به دست آمد. كرواتها با جمعيت كمتر از 17 درصد، خواهان ايجاد بخش سوم در منطقه هرزگوين و همگرايي با كشور كرواسي هستند.
رهبري سياسي بوشنياكها (مسلمانها) در اين فضاي سياسي بيشتر از همه ملي فكر كنند، ملي سخن ميگويند و قومي فكر ميكنند. بوشنياكها با وجود آنكه پنجاه درصد از جمعيت بوسني و هرزگوين را تشكيل ميدهند، قدرت بسيج و گفتمان پيشبرنده ملي را از دست دادهاند. قرار داد ديتون اصليترين عامل بروز اين رفتارهاي سياسي واگرايانه و ناسيوناليسم قومي است.
تنشها و چالشهاي سياسي پايانناپذير در بوسني و هرزگوين ميراث قرارداد ديتون است كه از طرف امريكا به عنوان مدلي براي حل منازعه بوسني پيشنهاد و در نوامبر 1995 به پايان جنگ منجر شد. اين مدل از حل منازعات بينالمللي تاكنون به عنوان مدل موفق امريكايي براي بازسازي يا خلق دولت- ملتهاي نوين مورد توجه غرب است تا جايي كه مدل ديتوني براي حل مساله سوريه و تقسيم آن كشور به چهار يا پنج منطقه قومي مد نظر است. بر اساس قرارداد ديتون كه قانون اساسي جديد بوسني و هرزگوين را ارايه داد، بوسني كشوري مبتني بر دو بخش جمهوري صربسكا و فدراسيون و سه قوميت كروات، صرب و بوشنياك اداره ميشود. كشور به جاي شهروندي بر مبناي قوميت تعريف شده و نمايندگان اقوام حق وتوي مصوبات مجالس قانونگذاري را دارند.
در اين كشور طي 23 سال اخير شاهد كارشكني كرواتها بوده و از اينرو بوسني كشوري با چالشهاي پايانناپذير سياسي است. در بوسني و هرزگوين مبتني بر سازوكارهاي ديتوني، اين كشور با حجم وسيع ديوانسالاري روبهرو است. قدرت در چهار سطح حكومت مركزي، بخشها (جمهوري صربسكا و فدراسيون)، كانتونها (فدراسيون) و شهرداريها توزيع شده است. توزيع قدرت دچار آشفتگي و موازيكاري است. نهادهاي حكومت مركزي ضعيفتر از نهادهاي دولتهاي فدراسيون و جمهوري صربسكا هستند. قدرت در كشور قومي است و احزاب صرب، كروات و بوشنياك هر كدام سعي در حفظ وضعيت موجود، قومگرايي و استفاده از نهادهاي ديني به عنوان عناصر مقوم قوميتگرايي دارند. از اينرو بايد گفت ميراث سياسي علي عزت بگوويچ كه تاكيد بر منافع ملي و شناسايي موجوديت سياسي اقوام بود، وضعيت واژگونهاي پيدا كرده و تاكيد بر منافع قومي بوسني را به سمت يك كشور ناكارآمد پيش ميبرد. در حالي كه در كشورهاي همسايه بوسني مانند صربستان، مونتهنگرو و كرواسي دولتهاي مقتدر ملي پديد آمدهاند، بوسني تبديل به صحنه بازي قومگرايان و كشوري ضعيف از نظر اقتصادي در منطقه شده است. در اين ميان مسلمانها با جمعيت پنجاهدرصدي خود عنصر محوري تحولات بوسني را تشكيل ميدهند و از اينرو تجديدنظر در ساختار سياسي كشور براي تماميت و يكپارچگي ارضي ضروري است. ولي بوسنياييها كار مشكلي دارند. غرب راضي از قرارداد ديتون است و بدون تغيير ديتون هرگونه تغيير ساختاري غيرممكن است. نهايتا كشورهاي غربي با علم به اينكه آنها ديتون و ساختار قوميتگرايي و تجزيه را بر كشور غالب كردهاند، درگير تغييرات ظاهري و كليشهاي هستند و اين بحران همچنان با بيميلي غرب براي تغيير ديتون ادامه خواهد داشت.