اميركبير به علت اينكه فراتر از زمان خود عمل كرده است تبديل به يك شخصيت فراجناحي و در ميان همه اقشار جامعه محبوب ميشود. به افرادي همچون اميركبير و مصدق البته نقدهايي هم وجود دارد اما تمايز اين شخصيتها در اين است كه فراتر از زمان خودشان را ميديدند. اميركبير با هوشمندي و حفظ اعتدال دست اشراف و بيگانگان را از كشور دور كرد. تعامل اميركبير با مردم بينظير بود. مفهوم مردم و ملت در اواسط دوران ناصري بسيار مهم است. نقش اميركبير در نشان دادن اهميت اين مفاهيم تعيينكننده بود هرچند شوربختانه با قتل اميركبير برخي از دستاوردهاي او به خطر و زوال افتادند. در راستاي بررسي جنبههاي ديگري از اين شخصيت تاثيرگذار و بزرگ سياست ايران گفتوگويي با اميد اخوي، نويسنده و پژوهشگر تاريخ داشتهايم كه از جمله تاليفات او كتاب سياستمدار مورخ است و سعي كردهايم در اين گفتوگو نقش اميركبير در سياست خارجي و ترويج علم و فرهنگ را مورد بررسي قرار دهيم. اين گفتوگو به مناسبت سالروز انتشار روزنامه وقايع الاتفاقيه كه موسس آن صدراعظم استثنايي عهد ناصري بود، منتشر ميشود.
به اعتقاد اخوي نقش قائممقام و پدر اميركبير در اين عرصه بسيار زياد است. پدر اميركبير است كه خط فكري و سياسي اميركبير را شكل ميدهد و وي را وارد دستگاه حكومتي قائممقام ميكند. حضور در كنار قائممقام و مشاهده راه و روشهاي او از نزديك باعث ميشود تا اميركبير از تمام همعصران خود يك سر و گردن بالاتر باشد. متن كامل اين گفتوگو را در زير بخوانيد.
دوران قبل از ورود به سياست اميركبير چگونه و خط فكري ايشان تحت تاثير چه عواملي بود؟
مكتبي كه اميركبير در آن پرورش يافته است نقش بسزايي در واكاوي شخصيت او دارد. اميركبير در مكتبي سياسي، فرهنگي و فكري نظاممندي تربيت شده است كه بعدها ميتواند در سيستمي كه پادشاه «سايه خدا بر زمين» و وضعكننده قانون است و هيچ ساختار اداري اصولي و مشخصي وجود نداشته است، اينچنين پيشرفت كند و به مقام صدارت در كمال شايستگي برسد. در حالي كه هيچ ركن شايستهسالاري در آن زمان مشاهده نميشود و ميتواند در آن نظام غير اصولي، اين ميزان زياد از خدمات را ارايه دهد و امور را اصلاح كند. اين امر را بايد در كودكي و نوجواني امير يافت. نقش قائممقام و پدر اميركبير در اين عرصه بسيار زياد است. پدر اميركبير است كه خط فكري و سياسي اميركبير را شكل ميدهد و وي را وارد دستگاه حكومتي قائممقام ميكند. حضور در كنار قائممقام و مشاهده راه و روشهاي او از نزديك باعث ميشود تا اميركبير از تمام همعصران خود يك سر و گردن بالاتر باشد. كتابت، انشا و فن سياست را نزد قائممقام فرا گرفت. منشي و دستيار بودن نزد قائممقام در آينده به كمك اميركبير آمد. امير سپس نزد ميرزا محمدخان زنگنه رفت و معاون او شد و لقب وزير نظام را از آن خود كرد.اميركبير سه سفر به خارج از ايران دارد؛ دو سفر به روسيه و يك سفر به عثماني رفت و به شهادت مذاكرات و نتايج اين سفرها امير از خود تواناييهاي زيادي را نشان ميدهد. فراست و دقت و سياست امير در اين سفرها زماني رخ ميدهد كه ما چيزي به عنوان دستگاه ديپلماسي و مدرسهاي براي تربيت ديپلمات نداشتهايم. اينها نشان ميدهند كه اين شخصيت در وجود خود جوهرهاي دارد كه با توجه به آموزشهايي هم كه تحت نظر افراد توانا ديده است به موفقيتهاي زيادي در اين سه سفر ميرسد. اين سه سفر به نحوي سكوي پرتاب و پله ترقي اميركبير ميشود. با بررسي اسناد قرارداد ارزنهالروم و اسناد مذاكره امير در مورد قتل گريبايدوف در روسيه را مشاهده ميكنيم از قدرت مذاكره بالاي اين شخصيت شگفت زده ميشويم. هنگامي كه گريبايدوف سفير روسيه در ايران كشته ميشود، امير به همراه خسرو ميرزا به روسيه سفر ميكند و مرحوم آدميت اشاره ميكند كه امير علاوه بر سفر موفقيت آميز پيشرفتهاي روسها را نيز مشاهده ميكند. امير در سفر خود مراكز آموزشي و دانشگاهها را مورد بررسي قرار ميدهد و مشاهده اين پديدهها به كلي روش و منش امير را تغيير ميدهد. اين مشاهدات امير در شكلگيري نگرش وي بسيار مهم است. ما با يك شخصيتي تاريخي رو به رو هستيم كه هر لحظه از زندگي او قابل بررسي و ژرفنگري است. بخش مغفول زندگي اميركبير همين سفرهاي پر حاصلش است. آن خوشه چيني اميركبير از سفر به روسيه تا 50 سال بعد توسط همترازانش نيز حاصل نشد و بينظير بود. اميركبير دست به مذاكرات و اصلاحاتي در آن زمان ميزند كه علم آن در ميان ايرانيان نبوده است. در آن زمان سفراي خارجي ما درصد موفقيتشان در مذاكرات خارجي بيشتر از 10 درصد نميشد اما اميركبير با موفقيت كامل از سفرهاي خارجي خود برميگردد. خدمت شايان اميركبير در حفظ تماميت ارضي ايران در قرارداد ارزنهالروم فوقالعاده است و اسناد آن هماكنون در آرشيو وزارت امور خارجه قابل مشاهده است. به نظر من يك روز بايد از اميركبير به عنوان پاسدار مرزهاي ايران تجليل شود. با وجود اينكه گفته ميشود پژوهشها در مورد اميركبير زياد شده است و ديگر نبايد تكرار مكررات در اين رابطه كرد اما با جرات ميتوان گفت هنوز زواياي زيادي از شخصيت و عملكرد اميركبير بررسي نشده است.
تعامل اميركبير با ساير كشورها چگونه بود؟
اميركبير به خوي استعمارگري كشورها پي برده بود و به همين علت با همه كشورها مراوده داشت. به همين دليل اميركبير در ديد كشورهاي ديگر محبوب نبود. اميركبير به سمت هيچ كشوري كاملا متمايل نميشد در صورتي كه رجال بعدي عصر قاجار هميشه به يك سمت متمايل ميشدند. رجال بعدي عصر قاجار غالبا با روسيه همكاري كامل داشتند و بقيه هم به سمت انگلستان كشيده شده بودند و تعداد كمي هم با فرانسه رابطه نزديكي پيدا كرده بودند ولي اميركبير هيچوقت اين گونه نبود. قبل از اميركبير ما حتي وزير امور خارجه قابلي هم در عرصه كشور نداشتيم. اشخاصي همچون ميرزا نصراللهخان مشيرالدوله هستند كه به اين عرصه تا حدودي سر و سامان ميدهند.
اميركبير در عرصه اصلاحات علمي و فرهنگي دست به چه اقداماتي زد؟
در مورد اصلاحات فرهنگي و علمي اميركبير بايد گفت كه باز هم نقش سفرهاي خارجي اميركبير مشهود است. همان كمبودي كه عباسميرزا در جنگهاي ايران و روسيه درك كرده بود و خلأ عدم آموزش را كاملا حس كرده بود، اميركبير نيز آن را كاملا حس كرد. دغدغه آموزش از زمان وليعهدي عباسميرزا شكل ميگيرد اما اميركبير به فكر بوميسازي آن بود و قصد داشت تا اين نياز را خود در درون كشور حل كند. فكر آموزش در اين دستگاه با دارالفنون شكل ميگيرد و پايهگذاري ميشود و بعدها ما آن را در قالب مدرسه عالي سياست و تجارت به صورت تكامل يافته مشاهده ميكنيم. دارالفنون نهادي براي آموزش انواع علوم بود و در همين برهه زماني اميركبير مشاهده ميكرد كه اروپا با چه سرعتي در حال پيشرفت است. اميركبير صنعتي شدن و ماشيني شدن و تكيه بر قوانين در اروپا را به صورت كامل رصد ميكرد. اين انفجار علمي و عقلي در جهان و توسعه دموكراسي همسو با آن اين فكر را در اميركبير ايجاد كرد كه ما ابتدا بايد در زمينه علمي و فرهنگي پيشرفت كنيم تا بتوانيم به ثبات و يك نقطه امن برسيم. اميركبير قصد داشت دارالفنون را در هفت شعبه تاسيس كند كه پيادهنظام، توپخانه، مهندسي، سوارهنظام، پزشكي، داروسازي و معدن كه علاوه بر اينها تدريس تاريخ، جغرافيا، زبان فرانسه و رياضي را نيز در دستور كار داشت. كتابهايي كه اميركبير در اين عصر ترجمه ميكند نيز بسيار حائز اهميت است. نقش اميركبير در عرصه علمي ايران بسيار پررنگ است. من زمان تاسيس اولين دانشگاه ايران را زمان اميركبير ميدانم و نه زمان رضاشاه زيرا به راستي كه نخستين دانشگاه كشور ما دارالفنون است. همين اساتيد دارالفنون هستند كه در آينده پايههاي دانشگاه تهران را نهادينه ميكنند. دارالفنون نشاندهنده اين است كه يك بنا و يك مجموعه صحيح و اساسي در زمان خودش شكل گرفته است كه نتايجي به اين خوبي در آينده ايجاد كرده است و همه اينها از نگاه و نگرش هوشمندانه اميركبير حاصل ميشود. اميركبير در مدت زمان كوتاه صدارتش آنقدر موثر است كه ما هر سال به چند مناسبت مختلف دوباره به زوايا و عملكرد موفق وي ميپردازيم. اميركبير در احياي دوباره روزنامه نيز نقشي اساسي داشت. اميركبير حتي به اين مقوله بسيار اهميت ميداد كه ايران به عنوان يك كشور شيعي در منطقه حرف اول را در علم و آموزش بزند. اميركبير خلأها را ديده بود و مشاهده كرده بود دستگاههاي كشور به علم اهميت نميدهند و آموزش محور نيستند. حتي نگاه اميركبير به علمي كردن ارتش و نظاميان نيز پررنگ بود.
علت اينكه اميركبير تبديل به يك شخصيت محبوب تاريخي و يك شخصيت فراجناحي شد، چه بود؟
اميركبير به علت اينكه فراتر از زمان خود عمل كرده است تبديل به يك شخصيت فراجناحي ميشود و در ميان همه اقشار محبوب است. به افرادي همچون اميركبيرو مصدق قطعا نقدهايي وجود دارد و قطعا همه شخصيتهاي موثر تاريخ ايران ابزارهايي براي اصلاحات و بهبود اوضاع در اختيار داشتهاند اما تمايز آين شخصيتها در اين است كه فراتر از زمان خودشان را ميديدند و تصميماتي فراتر از زمان خودشان ميگرفتند. در سال 1285 ما صاحب مجلس ميشويم در صورتي كه سالها قبلتر اين در ذهن اميركبير بوده است. همين است كه باعث ميشود رجال مختلف مانند مرحوم آيتالله هاشمي و مرحوم آدميت و غيره فقط از اميركبير به نيكي ياد كنند. ايرانيها عيار وطنپرستي و وطن دوستي شخصيتها را ميشناسند و همين شناخت است كه اميركبير را در دل همگان محبوب كرده است. اميركبير با نگاه وطن پرستانه سياستهاي فرهنگي و اقتصادي و اصلاحات سياسي خودش را ميخواسته است برقرار كند. اميركبير با هوشمندي و حفظ اعتدال دست اشراف و بيگانگان را از كشور دور كرد. تعامل اميركبير با مردم بينظير بود. مفهوم مردم و ملت در اواسط دوران ناصر بسيار مهم است و اميركبير بسيار خوب مفهوم ملت و مردم را درك كرد اما شوربختانه ناآگاهان اميركبير را به شهادت رساندند.
نقش قائممقام و پدر اميركبير در اين عرصه بسيار زياد است. پدر اميركبير است كه خط فكري و سياسي اميركبير را شكل ميدهد و وي را وارد دستگاه حكومتي قائممقام ميكند. حضور در كنار قائممقام و مشاهده راه و روشهاي او از نزديك باعث ميشود تا اميركبير از تمام همعصران خود يك سر و گردن بالاتر باشد.
اميركبير سه سفر به خارج از ايران دارد؛ دو سفر به روسيه و يك سفر به عثماني رفت و به شهادت مذاكرات و نتايج اين سفرها امير از خود تواناييهاي زيادي را نشان ميدهد. فراست و دقت و سياست امير در اين سفرها زماني رخ ميدهد كه ما چيزي به عنوان دستگاه ديپلماسي و مدرسهاي براي تربيت ديپلمات نداشتهايم. اين سه سفر به نحوي سكوي پرتاب و پله ترقي اميركبير ميشود.
بخش مغفول زندگي اميركبير همين سفرهاي پر حاصلش است. آن خوشهچيني اميركبير از سفر به روسيه تا 50 سال بعد توسط همترازانش نيز حاصل نشد و بينظير بود.
اميركبير به خوي استعمارگري كشورها پي برده بود و به همين علت با همه كشورها مراوده داشت. به همين دليل اميركبير در ديد كشورهاي ديگر محبوب نبود. اميركبير به سمت هيچ كشوري كاملا متمايل نميشد در صورتي كه رجال بعدي عصر قاجار هميشه به يك سمت متمايل ميشدند.