مغناطيس ميكروفن
شكايت از سانسور نميتواند كلاهي براي خودش بسازد. احتمالا از راه هنر و سينما هم فهميده كه حالا حالاها راه به جايي نميبرد. براي همين عين برادر حاتم طايي، راه ميانبر مشهور شدن را برگزيده و گفته با صداي دورگه تير طعنه و دروغش را به هدف زند و چاه زمزم را آلوده كند از خود قهرمان دروغين بسازد. من اگر مسووليت امنيتي يا قضايي داشتم حتما از او براي اين مزخرفي كه گفته سند و مدرك ميخواستم و هزينه تشويش اذهان عمومي را هم براي او و هم براي ديگر مزخرفگوها بالا ميبردم. اما صرفا به عنوان يك روزنامهنگار يقهاش را ميگيرم و ميپرسم چه كسي گوشت سگ فروخته و چه كسي آن را خريده و چه كسي چنين خبري را سر زبانها انداخته و گفتنش در جشنواره چه ضرورتي داشته...؟ اين تشويش اذهان عمومي مختص چهارتا بازيگر تازه به دوران رسيده نيست. مغناطيس ميكروفن به حدي است كه خيليها در برابرش قدرت و قوت نگهداري زبان را ندارند. تريبون جشنواره كه سهل است، گاهي ما از تريبونهاي مهم و معتبر و محترم چيزهايي ميشنويم كه چشممان گرد ميشود و مخمان سوت ميكشد. ميگويند نبايد مردم را نسبت به مسوولان كشور و كارآمدي نظام بدبين كرد. سلمنا. خيلي هم خوب. يقين كنيد كه اگر سرنخ اين بدبيني را دنبال كنيد ميرسيد به اسراييل و امريكا و من و تو و بنسلمان و ايراناينترنشنال. ميخواهند، برايش ميليون ميليون ريال و دلار هزينه كنند تا تصوير تيره و تاري از وضعيت امروز ايران نشان دهند و مستقيم و غيرمستقيم ناكارآمدي نظام را در ذهن مخاطب جا بيندازند. به چهارتا بازيگر سطحي حرجي نيست كه فهميده و نفهميده چنين پيام بوداري را مخابره كنند. جاي تعجب از بعضي از «خطبا»ي گرانقدر است كه دقيقا همين پيام را با طنين بيشتري مخابره ميكنند و اوضاع كشور را تيره و تار نشان ميدهند. يكي مينويسد از چپ، ديگري مينويسد از راست، يقين كنيد كه هر دو وسط سطر ميرسند به هم. اما چه همي... درباره گراني گوشت و نابساماني اقتصادي طور ديگري هم ميشود حرف زد. حرف هم زدهاند و ميزنند، ما هم در روزنامه گفتهايم و ميگوييم. اتفاقا بد نيست مسوولان عاليمقام قدري در تفاوت نقد دلسوزانه مطبوعات تامل كنند تا حساب كار دستشان بيايد كه اگر روزنامهها را ضعيف و نحيف كنند، چه كسي جايشان مينشيند و چه ادبياتي را براي نقد، نقد كجا بود، بگو تخطئه، به كار ميبرد. از سر انصاف يك بار ديگر مطبوعات اين چهلساله را ورق بزنيد تا با من همسخن شويد كه روزنامهنگاران چقدر منصف و معقول و مودب بودند و جانشينان ناخلفشان چقدر بيپروا. سالهاي سال ما روزنامهنگاران بابت يكهزارم اين حرفهايي كه اين روزها پير و جوان بيپروا پشت بلندگو ميگويند، متهم شديم به نشر اكاذيب و تشويش اذهان عمومي و... صدايمان هم درنيامد. ما بارگه داديم اين رفت ستم بر ما، تا خود چه رسد به اين سياهنماهاي بيفكر و بيمرام و بيدانش... نميگويم با اينها هم همان معاملهاي را بكنيد كه با روزنامهنگاران نه؛ خدا شاهد است كه منظورم اين نيست كه با كسي برخورد قهري كنيد، بلكه ميگويم لااقل قدر اين طرف را بدانيد. ادب و متانت و وطندوستي و انصافشان را حرمت بگذاريد.