حرفهايي با دخترم درباره اقتصاد: تاريخ مختصر سرمايهداري
جامعه بازار، ما را بدل به احمقها كرده است
هانس رولمن
ترجمه مريم منتظري
يانيس واروفاكيس از آن دست اقتصاددانهايي است كه آدم آرزو ميكند كاش تعداد زيادي از آنها بود. اگر اينطور بود جهان بهمراتب جاي بهتري ميشد؛ دستكم خيلي قابلفهمتر ميشد. برخي ممكن است واروفاكيس را فردي ضداقتصاددان بخوانند. او اقتصاد خوانده چون دوست نداشته به او بگويند در سايه لطف نيروهاي بزرگتري است كه نميفهمدشان. او بهشدت شروع به فهميدن اين نيروها كرده است؛ و در نهايت اينكه اين نيروها بيشتر اسطورهاند تا هيولا.
عنوان آخرين كتاب واروفاكيس به انگليسي (كه در سال۲۰۱۳ به يوناني منتشر شد، و بعد از آن به زبانهاي ديگري ترجمه شده)، حرفهايي با دخترم درباره اقتصاد: تاريخ مختصر سرمايهداري است. با وجود اين، اين كتاب صرفا بيش از يك كتاب مقدماتي براي مبتديهاست. اين كتاب، كه به شكل يكسري نامه به دختر نوجوانش شكل گرفته و درصدد توضيح اقتصاد به اوست، به بخشهايي با عنوانها و عنوانهاي فرعي پرسشوپاسخگونه تقسيمشده كه در آن از پرسشهاي خيلي ساده براي پريدن از يك موضوع به موضوع ديگر و تنيدن ريسماني استفاده شده كه از اولين روزهاي پيدايش بازار و پول رايج تا نظرورزي در مورد آينده پولهاي رمزي و بحرانهاي زيستمحيطي امتداد مييابد، كه سياره زمين با آن مواجهه است. او اين نامهها را همچون نامههايي به دخترش مينويسد اما در واقع آنها براي مخاطبان گستردهاي، از نوجوان گرفته تا بزرگسالان، طراحي شدهاند. او تعدادي از اصطلاحات و ايدههاي اقتصادي را به زباني ساده و سرراست توضيح ميدهد، اما اين مضمونهاي گستردهتر و تكرارشونده او هستند كه از ويژگي خاصي برخوردارند.
يكي از اهداف فراگير واروفاكيس نشاندن اقتصاد و اقتصاددانها در جاي خود است. بسياري از ما، در سالهاي اخير، به اقتصاددانها بهخاطر هجوم بحرانهاي اقتصادي، افزايش نابرابري و پايينآمدن استانداردهاي زندگي در بيشتر جهان صنعتي بدگمان شدهايم. اين بايد شبيه همان حسي باشد كه مردم در روزگار قديم داشتند، وقتي طالعبينها وعده آسمان آفتابي را ميدادند و در عوض توفانهاي ويرانگر زمين و زمان را براي هفتهها زيرورو ميكردند. اما چه كار ديگري جز اين از دست بر ميآيد كه به خود اطمينان دهيم پيشبينيكردن چيز خيلي پيچيدهاي است و باز اميد داشته باشيم طالعبينها (يا اقتصاددانها) بالاخره درست پيشبيني كنند؟واروفاكيس استدلال ميكند كه اين كموبيش چيزي است كه در جريان است. او به اين ايده كه علم اقتصاد واقعا يك علم است به ديده تحقير مينگرد و فكر ميكند علم اقتصاد بيشتر مثل نوعي مذهب است كه بهوسيله نخبگان حاكم سرپا نگهداشته شده تا هرروز به مردم بباوراند كه فرمانبردار بمانند و با افكار ناجور و به نفعخود نخبگان كنار بيايند. او نتيجه ميگيرد كه وقتي حس ميكنيد حرفي كه اقتصاددانها به شما زدهاند منطقي نيست بيشتر وقتها درست فكر ميكنيد. آنها درست شبيه طالعبينها و موبدان اعظم در اعصار پيشين حجابي را روي چشم شما ميكشند. اينكه اقتصاددانها از رياضيات، فرمولها و نمودارهاي پيچيده استفاده ميكنند دليل نميشود آنها كار علمي معتبري بيش از طالعبينها ميكنند (منجمها هم از رياضي و فرمول و نمودار استفاده ميكردند) . روِشِ روشن و مبتني بر عقلسليم او در آوردن دخل شاهكار اصلا به چالشكشيده نشده ايمان سرمايهدارانه نيز نشاطانگيز و مطلقا لذتبخش است. مضمون تكرارشونده ديگري كه در كتاب ميبينيم اين است كه حتي وقتي نظريههاي اقتصادي در زمان خواندن منطقي بهنظر ميرسند، وقتي آنها را بهكار ببنديم ناگزير شكست ميخورند، چون آنها از اين غافلند كه روان انسان را در محاسبات خود وارد كنند. مردم در جهان واقعي معقول، يا آنطوركه اقتصاددانها اميد دارند، رفتار نميكنند. آنها با ترس، ناباوري، اشتياق، حرص و آز و يكسري انگيزه متعارض و اغلب پيشبينيناپذير عمل ميكنند كه زير پاي حتي بهترين نظريهها را هم خالي ميكند. اين استدلالي است كه بهصورت تاريخي بر ضد سوسياليسم و كمونيسم- كارهايي در نظريه و نه در عمل- مطرح شده است، اما در مورد سرمايهداري حتي از اين هم بيشتر صدق ميكند. اقتصاددانهاي دست راستي استدلال ميكنند كه پايينآوردن دستمزدها يا نرخ بهره، ميتواند مشوق گردانندگان كسبوكار باشد تا كارگر بيشتري استخدام كنند يا پول بيشتري براي گسترش كار خود وام بگيرند.واروفاكيس ميگويد اين از هر دو جهت اشتباه است: به يك اندازه اگر نه بيشتر احتمال دارد كه آنها اين پايينآمدنها را نشانهاي از وخيمشدن اوضاع اقتصادي، وحشت عمومي و باعث محدودشدن هم رشد و هم استخدام ببينند و در نتيجه بحران تشديد شود.
اين فقط يك نمونه از پديدهاي گستردهتر است: اقتصاددانها ناتوان از اينند كه رفتارهاي نامعقول جمعي انسانها را توضيح دهند. او به ما يادآوري ميكند كه اقتصاددانها دانشمند نيستند آنها در واقع بيشتر شبيه فيلسوفان هستند.
واروفاكيس اين را هم خاطرنشان ميكند كه اقتصاد سياسي است و همواره سياسي خواهد بود و اين چيز بدي نيست. دولتها بايد به اشكال مختلف پاسخگوي اين باشند كه انسانها- بهويژه، بانكداران، اقتصاددانها، مديرعاملهاي فاسد- اقتصاد را با حرص و رقابت و ديگر انگيزههاي كوتاهمدت تخريب ميكنند. چيزي كه بد است اين است كه وانمود كني اينطور نيست يا جور ديگري بايد باشد. او استدلال ميكند، اين يكي از دلايلي است كه وجوه رايج رمزنگاري شدهاي (مثل بيتكويين) ناگزير شكست خواهند خورد. اين پولها طوري طراحي شدهاند تا همچون وجه رايجي عمل كنند كه از كنترل دولت (بخوانيد انسان) آزاد است. بااينحال، يكي از كاركردهاي اصلي وجه رايج دقيقا همين است كه دولتها را قادر به اثرگذاري، يا دستكم واكنش به رفتار اقتصادي انسان ميسازد. رفتار انسان ضرورتا موجب بحران اقتصادي خواهد شد، و بدون كنترل سياسي دولت بر وجه رايج، هيچ راهي براي حلوفصل و ترميم اين بحرانها وجود ندارد.
او مينويسد «اگر قرار باشد پول سياستزدايي شود، اگر عرضه آن منفك از جهان سياست باشد، آنوقت تمام تصميمات متعاقب آن بايد مستقل از سياست گرفته شوند: اينكه دولت چقدر بايد خرج كند و براي چه؛ دولت چقدر ماليات بگيرد و از چه كسي؛ كدام بانكداران بايد بتوانند از اين مالياتها خلاص شوند؛ چطور با بانكداران برخورد شود وقتي ورشكست ميشوند. تا جايي كه اين تصميمات دقيقا همان تعريف سياستند، آنها ميتوانند غيردموكراتيك باشند، وقتي اليگارشي آنها را ميگيرند، اما هرگز نميتوانند غيرسياسي باشند... پول سياسي است و همواره بايد سياسي باشد».
واروفاكيس در سرتاسر كتابش تعمدا از كاربرد اصطلاحات تخصصي خودداري ميكند و به جاي آن از يكسري مثل، استعاره و داستانهاي شخصي و اسطورههاي يونان باستان كمك ميگيرد.او ميگويد، انسانيت به سرعت به يك بحران جدي نزديك ميشود، چرا كه توانايي فنآورانه ما در كنار تبعيت ما از اقتصاد سرمايهداري، به اين معناست كه ما در مسير نابودكردن زمين و خود، قرار گرفتهايم. در واقع، تبعيت شديد از اقتصاد سرمايهدارانه ميطلبد كه در مسير نابودكردن زمين گامبرداريم، زيرا بحرانهاي ويرانگر همواره بهمراتب (بهلحاظ رشد اقتصادي) سودآورترند تا توازن صلحآميز. پس چه بايد كرد و راهحل چيست؟ در حالي كه اقليت معدودي كه از وضع موجود سود ميبرند استدلال ميكنند كه راه چاره در كالاييكردن همهچيز است (همهچيز از جمله محيط زيست- همانطور كه مثلا در تجارت آلايندهها [خريد و فروش حق آلايندگي] يا سرمايهگذاري و تجارت در خصوص آلودگي شاهد هستيم، كه اساسا بازاري را براي آلودگي خلق كرده است) . واروفاكيس طرفدار واكنشي برضد كالاييكردن همهچيز يعني، دموكراتكردن همهچيز است. تنها بعد از دموكراتكردن همهچيز است كه اقتصاد صريحا و عميقا سياسي ميشود و پافشاري بر كنترل جمعي دموكراتيك بر تصميمات را ميطلبد. اين كنترل فعلا در دست معدودي است كه از تصميماتي سود ميبرند كه براي باقي ما بد است، پس شانس اين وجود دارد تا مسيري را از ميان بحران و به سوي آيندهاي جمعي بگشايد.
او اذعان ميكند كه، بله، احتمال زيادي هست دموكراتكردن تصميمات اقتصادي ناقص و آشفته از كار دربيايد، اما ميتواند نظام به مراتب بهتري از هر گزينه ديگري باشد، به ويژه بهتر از چيزي كه در حال حاضر وجود دارد.
واروفاكيس كتاب را با نقد قدرتمند سرمايهداري به پايان ميبرد. يونانيان باستان كلمهاي دارند براي افراد خودخواهي كه وانمود ميكنند در جامعه تنها هستند و فقط به فكر منافع خودشان هستند. واروفاكيس توضيح ميدهد، اين كلمه idiotis است «بهمعني تكخور، مزدور، يا كسي كه فقط به فكر نفع شخصي خودش است»، «كسي كه از فكركردن به خير جمعي سرباز ميزند».او ميگويد «جامعه بازار، ما را بدل به احمقها كرده است» چاره كار چيست؟ واروفاكيس كه تمام اين كتاب را صرف كمك به خواننده كرده تا به درون مِهي كه اقتصاددانها پيرامون حيات اقتصادي كشيدهاند نفوذ كند ميگويد، اين بسته به خود ماست كه چاره كار را پيدا كنيم. بااينحال دو نكته تكرار شونده هست كه مبين سمتوسويي است كه او مايل است آن را برگزنيم.اولي دموكراتكردن همهچيز، بهويژه اقتصاد و كنترل پول، است و ديگري اينكه تمركزمان را از ارزش مبادله چيزها- اينكه چقدر پول در بازار گير ما ميآيد- بگيريم و آن را معطوف كنيم به ارزش تجربي چيزها.ارزش تجربي همان چيزي است كه باعث ميشود ما قدر غروبي زيبا، گفتوگويي لذتبخش، شنا در بركه را همانقدر يا بيشتر از چيزهاي توليدشدهاي بدانيم كه تبليغاتچيها ميخواهند ما را مشتاق خريدنشان كنند. اين همان چيزي است كه ما را واميدارد به كمك دوستي براي تعمير ماشين يا جابهجايي وسايلش بشتابيم بدون اينكه بهدنبال تلافي باشيم؛ آنهم صرفا بهخاطر لذت كمك به يك دوست. تا جاييكه اگر بخواهند به ما براي اين كارها پولي بدهند شايد دلخور شويم، پاپس بكشيم يا از آن خودداري كنيم.واروفاكيس ميگويد دموكراتكردن تصميمات اقتصادي و تاكيد بر برتري ارزش تجربي نسبت به ارزش مبادله نخستين گامها در جهت جبران آسيبي است كه اقتصاددانها به اقتصاد و جهان ما زدهاند. خواندن كتاب درخشان، مجابكننده و به موقع او نيز به يقيين گامي است در اين جهت درست.
منبع: https://www.popmatters.com/yanis-varoufakis-talking-my-daughter-2604198653.html