طاق كسري
سعيد عابدپور
در روزهاي اخير خبر فرو ريختن بخشي از طاق كسري موجب نگراني شده است. شايد از چشم تنگانديشان طاق كسري نماد سلطنت ساساني باشد كه هست و ما را با آن كاري نيست. طاق كسري نماد چيزهاي ديگري هم هست. ايوان خسرو يا طاق كسري، برجستهترين يادگار سلسله ساساني واقع در كشور عراق است، جايي كه يكي از دو پايتخت ايران آن روزگار بود. اين سازه ايراني نماد تداوم فرهنگ و تمدن ايراني است، ايوان طاق به عرض 25 متر و به ارتفاع 30 متر از عجايب معماري زمان خود بود كه بعد از گذشت نزديك به 1500 سال، همچنان سرپا ايستاده و شاهدي بر سه چيز است. نخست زوال ساسانيان كه با حكومت كاستي و جنگهاي بيحاصل و ظلم بر رعاياي خود موجب فروپاشي خويش را فراهم كردند. دوم شاهدي بر حقانيت ميلاد پيامبر (ص) و شكستن ايوان كسري بر مبناي روايتهاي ديني و تاريخي از بيهقي، ابونعيم و سيوطي است و سوم نمادي از تداوم فرهنگي و تمدن ايراني. شايد در ذهن برخي اين سوال پيش بيايد كه فرو ريختن بخشي از طاق كسري موضوعي است مربوط به دولت عراق يا اين اثر مربوط به پيش از اسلام است و ما را چه؟!
ايران جزو معدود كشورهاي جهان با تداوم فرهنگي و تمدني است. دولت در ايران به عنوان نهاد سياسي عمر چند هزار ساله دارد و ايران فرهنگي و تاريخي شامل سرزمينهاي افغانستان، تاجيكستان، ازبكستان، قرقيزستان، قزاقستان، آذربايجان، ارمنستان، گرجستان، عراق، بخشي از تركيه و سوريه و برخي كشورهاي ساحلي خليجفارس است، محدودهاي بسيار وسيع كه نمايانگر عمق تاريخي و فرهنگي ايران در دوره پيش از اسلام و دوره اسلامي است. جايي كه قدرت فرهنگي و تمدني ايران قوي بود و اين تداوم حداقل از نظر فرهنگي تا حدي حفظ شده است. سخن اينجاست، كشور ما با ميراث فرهنگي و تاريخي خود در كشورهايي كه اكنون جزو خاك ايران نيستند، چه ميكند؟ چه نهاد مسوولي براي رسيدگي به اين ميراث فرهنگي و تاريخي وجود دارد. چه نهادي بايد مسوول بازسازي خانه مولانا در بلخ، بازسازي مقبره ابوريحان بيروني در غزنه، قلعه شاهاسماعيل در خاك تركيه و دهها و صدها اثر تاريخي ايراني اعم از مسجد، كاروانسرا، كاخ و غيره باشد.
خوشبختانه مردم ايران و نه دولت، قرنهاست در بازسازي آرامگاههاي امامان شيعه در عراق مشاركت فعال دارند و اين را وظيفه و رسالتي ديني براي خود ميدانند. اين نشان از درك اهميت ديني و هويتي ايرانيان است. ولي سوال اينجاست اين همه ميراث فرهنگي و تاريخي ديگر ايران كه نشانگر عظمت فرهنگي و تمدني كشورمان در خارج از مرزهاي ايران است، چرا متولي ندارد. اين همه مشاهير ايراني برجسته از دوره تمدن اسلامي مدفون در كشورهاي اطراف هستند و ما حتي شناسنامهاي از اين مناطق نداريم.كافي است نيمنگاهي به فعاليتهاي سازمان تيكا، آژانس مشاركت و هماهنگي دولت تركيه بيندازيم. سازماني كه با هدف حفظ ميراث فرهنگي و تاريخي عثماني و ترك ايجاد شده و حوزه فعاليت آن كشورهاي آسياي ميانه، قفقاز، بالكان، شمال آفريقا و غيره است. حجم وسيعي از بازسازي ميراث عثماني از قبيل مساجد، حمامها، كاروانسراها، مدارس، راهها و ساخت بناهاي جديد به عهده اين مركز است. در مقابل ايران با آن همه عظمت فرهنگي و تمدني و ميراث بيشمار در كشورهاي اطراف، سازماني و مرجعي براي رسيدگي و سرمايهگذاري براي بازسازي ندارد. ايران تنها يك موجوديت سياسي نيست، موجوديتي فرهنگي و تمدني است. حفظ اين موجوديت و اثرگذاري كشورمان به عنوان يك قدرت منطقهاي نياز به اتخاذ روشهاي فرهنگي و تمدني در كنار فعاليتهاي ديني، سياسي و نظامي دارد. اين را بايد ضرورتي براي تبديل ايران به كانون فرهنگي و تمدني دانست. كشور ما نياز مبرم به تاسيس يك نهاد متولي براي بازسازي ميراث فرهنگي و تاريخي ايران در خارج از مرزهاي خود دارد.